سارا فرزان
یکی از پایههای اساسی دموکراسی، برخورداری شهروندان از حق اعتراض و انتقاد نسبت به کارکرد حکومت است. فرایند نقد و در صورت لزوم اعتراض، یکی از مهمترین و ارزشمندترین دستاوردهای زندگی بشری است که در مفهوم لغوی به تفکیک صحیح از غیر صحیح و خالص از ناخالص اطلاق می شود. و طبعا اگر به صورت صحیح مورد استفاده قرار بگیرد میتواند نقش بسیار مثبتی در تصحیح اشتباهات داشته باشد.
اما متاسفانه این مفهوم برای خیلیها صرفاً به ایراد و اشکال گرفتن از رفتار و گفتار دیگران اطلاق میشود. یعنی افراد زیادی فقط بعد تخریبگر انتقاد غیرسازنده را در نظر می گیرند و بر این باور هستند که هدف انتقاد کننده، صرفاً اظهار نظر مخرب برای عیب جویی و تحقیر است. در نتیجه خواستاری وجود حق انتقاد در یک جامعه هم میتواند موجب تعجب آنها بشود.
تجربه زندگی بشری نشان میدهد که در مقوله سیاست و دموکراسی، انتقاد، آن هم انتقادی که به قصد شکافتن نارساییها و کمک به تصحیح اشتباهات انجام بشود روی بهبود اوضاع اجتماعی تاثیر زیادی میگذارد. و به نوعی کنترل کننده عملکرد صاحبان قدرت است. و بدون وجود آن حاصل کار این افراد می تواند باعث به خطر افتادن منافع ملی و شخصی افراد یک جامعه بشود. در قوانین اساسی سیستم های حکومتی سالم و مدرن و دموکراتیک، که کلاً بر بنیاد حفظ کرامت انسان و حقوق برابر شهروندی و حاکمیت قانونی ساخته میشود، آزادی بیان، اندیشه و نظر وجود دارد و در کنار آن حق اعتراض و انتقاد، آن هم بعنوان یکی از لوازم محافظت از دموکراسی تعریف می شود. در اینجور جوامع آزادی رسانهها و انتقادهایی که از جانب شهروندان مطرح میشود حاکمیت را تهدید نمیکند، بلکه در آنها نقش اصلاح کننده و بازدارنده از خطا و اهمال را بازی میکند. چرا که در یک جامعه و حاکمیت سکولار دموکرات داشتن حق انتقاد، این فرصت را به شهروندان میدهد که هرکجا حاکمیت از مسیر درست دموکراسی منحرف بشود، مردم از طریق انتقاد و اعتراض حاکمیت را متوجه خطاهایش میکنند و اوضاع بدون دادن هزینههای هنگفت جانی و مالی تصحیح میشود. توجه کنیم که انتقاد سازنده روندی فرهنگی و در نتیجه آموختنی دارد. «جان دیویی» فیلسوف حوزه کاربرد پراگماتیسم در حوزه تعلیم و تربیت و نویسنده کتاب «تعلیم و تربیت در دموکراسی» در بخشی از کتاب خودش به صراحت آموزش انتقاد و اعتراض سازنده را لازمه بی چون و چرای تربیت و بار آوردن شهروندان آگاه و مسئول در جامعه مدنی میداند. حالا بیائید در مقابل یک نگاهی به سیستم آموزش و پرورش حکومت های ایدئولوژیک بیاندازیم. همانطور که می دانید این حکومت ها تلاش می کنند تا با نفوذ عمیق در برنامهریزیهای قانونی و آموزشی در همه سطوح و کنترل آموزه ها به نسل های در حال رشد، مانع از پیدایش و بالیدن تفکر نقادانه در آنها بشوند. این حکومتها از خروجی های نظام آموزشی و سیستم تعلیم و تربیت خودشان، شهروندانی را می خواهند که بر روال هر آنچه را رهبر و حاکمیت امر میکند بپذیرند.
از سوی دیگر در صورتی که شهروندان آگاه دست به انتقاد و اعتراض بزنند حکومت ایدئولوژیک آنها را دشمن ملت در نظر میگیرد و به صورت های گوناگون سرکوب می کند. مثلاً جالب است توجه کنیم در قانون اساسی حکومت اسلامی که بنا به تعریف، باید قراردادی اجتماعی بین مردم و حکومت باشد به این حق اشاره شده، و مثلا اگر اصول ۱۹ تا ۴۲ قانون اساسی را مرور کنیم، میبینیم که طی این اصول به مردم حق داده شده که نسبت به مسئولان و کسانی که عهدهدار اداره جامعه هستند انتقاد و اظهار نظر کنند و عیوب و مشکلات و ناتوانی ها را مطرح کنند. تازه علاوه بر این در همین قانون آمده گه تجمعات و حتی تظاهرات و حرکت های خیابانی اگر مسلحانه نباشند و با منافع و امنیت عمومی جامعه در تضاد نباشند، هیچ اشکال قانونی ندارند و حتی نیازی نیست از وزارت کشور مجوز قانونی داشته باشند. اما همه شاهد هستیم در همین حکومت، هر انتقاد و اعتراض کوچکی یکجور اقدام علیه امنیت ملی تلقی میشود و قضات اسلام مدار حکومت به راحتی حکم محاربه و اعدام صادر می کنند.
آنچه که در چند ماه اخیر در مقابل چشم جهانیان در خیابانهای شهرهای ایران اتفاق افتاده، نشان میدهد که حکومت ایدئولوژیک اسلامی، توان رویارویی با هیچگونه انتقادی را ندارد و برای توقف انتقادها، همواره به سرکوب های شدید متوسل میشود. در نتیجه تجربه تسلط حکومت اسلامی نشان میدهد که در نظامهای ایدئولوژیک مردم زندگی عادی و نرمال و طبیعی ندارند و ثمرات آن را تجربه نمیکنند و مراجع استبدادی هر انتقاد و اعتراضی را تهدید علیه پایه های حاکمیت خودشان تلقی می کند و به راحتی جان مردم را به سختی و حتی به نیستی می کشانند.
ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: