عملکرد ماشین تبلیغات رژیم در دوران «بیعت»

مجید محمدی

کاری که ماشین تبلیغاتی نظام در ایام بیعت انجام می‌دهد هدفمند، حساب شده و مبتنی بر تجربیات نظام‌های اقتدارگرای ایدئولوژیک در مهندسی افکار عمومی است. هدف پیش از روز «بیعت» به بیان خود مقامات «گرم کردن تنور» است تا افراد احساساتی شده و در آن شرکت کنند. عناصر، مراحل و سطوح این عملیات تبلیغاتی چیست؟

عناصر

شش عنصر این بازی عبارتند از:

۱) بازیگرانی که به واسطه‌ی دریافت رانت‌های حکومتی در دوران «بیعت» خود را موظف به گرم کردن سونای سیاسی رژیم می‌دانند.

۲) توهم رقابت که با ابزارهایی مثل تعدد نامزدها (همه هوادار نظام و وفادار به خامنه‌ای)، نظرسنجی و مناظره ایجاد می‌شود.

۳) دو قطبی‌سازی سیاسی (مثل قرمز و آبی فوتبال) که مشوق مشارکت در «بیعت» باشد مثل اصولگرا- اصلاح‌طلب.

۴) ایجاد فضایی برای تخلیه روانی شهروندان با فرصت دادن به افراد برای برخی اظهار نظرها یا طرح آنها در بوق‌های حکومتی.

۵) به صحنه آوردن چیرلیدرها یا کسانی که برای مسابقات شور و شوق ایجاد می‌کنند (سلبریتی‌ها همانند مداحان و قهرمانان المپیک و بازیگران سینما و تلویزیون) درست مثل مسابقه‌ی فوتبال یا بسکتبال آمریکایی.

۶) طرح شورای نگهبان به عنوان داوران این مسابقه در حالی که نه آنها صلاحیت داوری دارند و نه اصولا مسابقه عادلانه و منصفانه است.

پرده‌ها

مهندسی افکار عمومی در دوران «بیعت‌»ها در دو سطح داخلی و خارجی اجرا می‌شود. شوی «بیعت» در سطح داخلی در هشت پرده به اجرا در می‌آید:

۱. چهره‌ها ساخته می‌شوند. این کار با تمسک به سلبریتی‌های دولت ساخته (هنرمندان و ورزشکاران) انجام می‌شود. برای این کار اقداماتی انجام می‌گیرد مثل رد شدن از خط قرمزها و ارتباط با قشرهای محذوف، طرح مطالبات عمومی مثل خرید هواپیمای نو یا عدم لغو کنسرت‌ها، استفاده از فشن و مد روز برای درست کردن سلبریتی سیاسی، و پوشش فعالیت‌های نامزدهای خودی با چهره‌ای تازه تا چهره‌ی نظامی و امنیتی گذشته فراموش شود (مثل کارهایی که برای عزت‌الله ضرغامی در شبکه‌های اجتماعی انجام شده است). مشخص است که دستگاه تبلیغاتی حکومت بسته‌بندی را فرا گرفته است. بخشی دیگر از اقدامات می‌توانند دیدار نامزدها با سلبریتی‌ها و چهره‌های خاص از هر دو طرف باشند مثل دیدار سیدابراهیم رئیسی با تتلو و دیدار ساسی مانکن با مهدی کروبی. رفتن به سراغ قشرهای فراموش شده، زدن حرف‌های صریح‌تر، سفرهای استانی، تغییر لباس و تغییر چهره نیز در مجموعه‌ی این اقدامات دیده می‌شود.

۲. در پرده‌ی دوم نوبت به نظرسازی‌های دستگاه‌های امنیتی و نظامی در همکاری با بوق‌های تبلیغاتی می‌رسد. نظرسنجی نهادهای امنیتی/ خبرگزاری‌ها از حدود یکی دو ماه قبل از انتخابات موضوعات محوری و چهره‌ها را برای عموم می‌سازند و شکل می‌دهند.

۳. در پرده‌ی سوم (در «بیعت» تعیین رئیس دولت) مناظره‌ها برگزار می‌شوند. پیش از برگزاری مناظره‌ها مقامات دستگاه تبلیغاتی از ماه‌ها قبل با نامزدهای احتمالی «بیعت» ریاست جمهوری برای هماهنگی ملاقات می‌کنند. در مناظره‌ها نامزدهای مورد تایید حکومت می‌توانند تنها یک قدم فراتر از خط قرمزها بردارند تا تنور «بیعت» را گرم کنند مثل طرح سرهنگ و حقوقدان توسط حسن روحانی در توصیف محمدباقر قالیباف؛

۴. پرده‌ی چهارم بازی میانه‌رو- تندرو است. جناح‌ها در پوسترها، گردهمایی‌ها و بروشورها این دوگانه را می‌سازند در حالی که در عالم واقع یک توهم است. میانه‌روهای قلابی وعده‌هایی می‌دهند که خود می‌دانند ممکن نیست مثل: باز شدن اندکی فضا برای حرف‌های نازده. در این میان برخی آمارهای قلابی و انتقادات نیز مطرح می‌شود. این دوگانه قلابی است مثل مقابل کردن روحانی «تدبیر و امید»ی در برابر رئیسی آیت‌الله قتل عام.

۵. در پرده‌ی بعد معجون مناسبی از امید و ترس و مسئولیت به دست مخاطبان داده می‌شود از سوریه‌ای شدن تا ژاپن اسلامی. گروه‌هایی که تشنه‌ی فعالیت سیاسی هستند و به دنبال روزنه‌ای می‌گردند صحنه‌گردان هم زدن این معجون‌اند. آنها انواع کارت‌ها را رو می‌کنند از: حمله نظامی خارجی و رفع حصر تا لحظه سرنوشت‌ساز و پیچ تاریخی، از تکلیف الهی و ملی تا انتخابات و امنیت.

۶. در چند روز مانده به «بیعت» پرده‌ی دیگری اجرا می‌شود با رها کردن نسبی فضای عمومی برای چند روز. از حدود یک هفته قبل از انتخابات محدودیت‌های اجتماعی اندکی کاسته می‌شود تا روز «بیعت» مثل رها کردن فضای عمومی و نمایش آن مثل عقب کشیدن گشت‌های ارشاد و ماموران جمع‌آوری دیش‌های ماهواره‌ای. در این دوره دوربین‌های تلویزیونی برای نمایش سر و وضع‌ها و چهره‌هایی که معمولا دیده نمی‌شوند به خیابان‌ها می‌روند و نیروهای تبلیغاتی به عنوان چشم‌های نظام حضور دارند. مردم تا به خودشان بیایند این چند روز تمام شده است.

۷. «ما چقدر خوشبختیم» نام پرده‌ی بعدی است. در این پرده دستگاه تبلیغات حکومتی برای تشویق به مشارکت شرایط ایران را با بدتر از آن مقایسه می‌کند: سفیدنمایی شرایط داخلی و سیاه‌نمایی کشورهایی که با جمهوری اسلامی مشکل دارند. برای این کار انواع کارها صورت می‌گیرد: مقایسه‌ی شرایط اجتماعی با عربستان، شرایط اقتصادی با ونزوئلا و شرایط امنیتی با سوریه. تنفر بخشی از ایرانیان از اعراب به دلیل شکست تاریخی ساسانیان از اعراب باعث شده است که اینگونه مقایسه‌ها حتی برای نیروهای ملی‌گرا جالب توجه باشد. تمرکز بر مشکلات (سیاه‌نمایی) کشورهای غربی و سفید‌نمایی شرایط ایران تحت جمهوری اسلامی روایت اصلی است.

۸. این نمایش درام با تعلیق در اعلام نتایج ادامه پیدا می‌کند. اعلام نتایج تا چند روز طول می‌کشد. نوعی تعارض ساختگی میان وزارت کشور و شورای نگهبان شکل می‌گیرد و با تایید نتایج به پایان می‌رسد.

هیچکدام از اینها توطئه و روند عادی رویدادها نیست بلکه آشکارا و با برنامه‌ریزی انجام می‌شود. همه‌ی اینها بخشی از مهندسی انتخابات است. این نمایش به خوبی انجام می‌پذیرد. حکومت این نمایش را به خوبی فرا گرفته و به خوبی اجرا می‌کند تا آنجا که در برخی دوره‌ها برای ۶۰ تا ۷۰ درصد جمعیت و بسیاری از ناظران خارجی باورپذیر به نظر می‌آید.

در سطح خارجی

همه‌ی کارهایی که در داخل برای مهندسی افکار عمومی صورت می‌گیرد تا مردم ایران «بیعت» را انتخابات تصور کنند و دیکتاتوری را دمکراسی، در خارج کشور نیز انجام می‌گیرد. مؤلفه‌های این مهندسی بدین قرارند:

۱. مهندسی افکار عمومی در خارج با مهندسی حضور خبرنگاران خارجی آغاز می‌شود از طریق اعلام پذیرش و دادن مجوز به صدها نفر در دو هفته قبل و بعد از «بیعت»؛ البته به کسانی که می‌دانند چطور باید عمل کنند مجوز می‌دهند تا دوباره بتوانند برای گزارش به ایران بیایند. در طول اقامت آنها با با کارکنان اداره‌ی مطبوعات خارجی همراه می‌شوند تا کنترل شده افراد را ببینند و کنترل شده فیلمبرداری کنند؛ آنها در حین اقامت به نماز جمعه و تجمعات حکومتی و بعضا گردهمایی‌های دو جناح برده می‌شوند. آنها همچنین به مساجد بالای شهر و رأی دهندگان متفاوت و ناهمرنگ در کنار مردم عادی برده می‌شوند تا مردم را مذهبی و سنتی و غیرمخالف با نظام نمایش دهند.

۲. سپس افکار عمومی ایرانیان مقیم خارج از مجرای فعالیت تبلیغاتی اصلاح‌طلبان مقیم خارج با بازی بد و بدتر و تهدید حمله خارجی و امنیت‌محوری مهندسی می‌شود. شرکت در «بیعت» برای افراد مقیم خارج تمرین دمکراسی معرفی شده و به آنها گفته می‌شود که ایرانیان باید میان صندوق انتخابات یا خونریزی یکی را انتخاب کنند.

۳. در یک هفته‌ی قبل از روز «بیعت» همه نهادهای مذهبی خارج از کشور برای آوردن افراد نزدیک جهت حضور بر سر صندوق‌ها بسیج می‌شوند (در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی). جمهوری اسلامی صدها مسجد و مدرسه در خارج کشور در اختیار دارد.

۴. پس از برگزاری «بیعت» یک کنفرانس مطبوعاتی بزرگ با حضور برنده و روزنامه‌نگاران خارجی برگزار می‌شود (در «بیعت» برای رئیس قوه‌ مجریه). حاضران دستچین شده‌هایی هستند که دوباره می‌خواهند بیایند و می‌خواهند به مقامات دسترسی داشته باشند. آنها که چپ بوده و ضدآمریکایی هر چیزی بخواهند می‌توانند بپرسند. البته در فضای بعد از «بیعت» سوالات اصلی و سخت پرسیده نمی‌شود. سوالات به «بیعت» معطوف است. اگر محتوای ده‌ها کنفرانس مطبوعاتی علی اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد و حسن روحانی تحلیل شود خواهید دید که سوالات کلیدی پرسیده نمی‌شود به ویژه در مورد سیاست‌های رژیم و چشم‌انداز آن.

۵. به افکار عمومی خارج از کشور سه کالا به فروش می‌رسد: کالای اول فروش انتخابات به عنوان رفراندوم نظام است. کالای دوم نمایش آزادی بیان و آزادی تجمعات و آزادی تشکل‌ها در ایران است چون چهره هایی از اینها در دوران انتخابات دیده می‌شوند و خبرنگاران کم‌سواد نمی‌دانند که اینها تجمعات و تشکل‌های خودی نظام هستند. و کالای سوم فروش انتخابات به عنوان دمکراسی است، اینکه ایران آزادترین و دمکرات‌ترین کشور دنیاست.

در کنار اینها کالاهای دیگری نیز به فروش می‌رسد: اینکه مردم ایران ضد نظام سلطه (تمدن غربی) هستند؛ ایرانی‌هراسی در غرب رایج است؛ تنفر ساختاری مردم ایران از آمریکا؛ و مساوی کردن ایران با حکومت ایران و نظام جمهوری اسلامی. در عین حال برخی همزبانی‌‌ها با گروه‌های چپ و صلح‌طلب در کشورهای غربی برای یافتن زبان مشترک با بخشی از افکار عمومی ایرانیان متمایل به چپ و افکار عمومی در غرب صورت می‌گیرد.

برگرفته از سایت کیهان لندن

۱ اسفند ۱۳۹۸ – ۲۰ فوریه ۲۰۲۰