محمود عاشوری
از هر طرف که اخبار را دنبال می کنیم خبر از احتمال جنگ و درگیری نظامی بین رژیم اسلامی و گروه های تروریستی متحد او از یک طرف، و آمریکا و دولت های منطقه ای متحدش از طرف دیگر، است. نگاهی کوتاه به نیروهای شرکت کننده در هر طرف، و اهداف و روش های آنها برای رسیدن یه این اهداف، به ما کمک می کند تا با دید بهتری اوضاع کنونی را برسی کنیم.
حکومت اسلامی، از فردای پیروزی انقلاب، سعی در صدور انقلاب اسلامی و گسترش دامنهء نفوذ خود در منطقه و بعضا آفریقا و آمریکای لاتین داشته است.
پایگاه و نیروی اصلی این سیاست، نیروهای شیعی ساکن در کشورهای مسلمان منطقه و یا علویان بوده است. دامنهء نفوذ حکومت اسلامی در این نیروها از تعلیمات عقیدتی، نظامی و سازماندهی آنها تا کمک های عظیم مالی و تسلیحاتی برای انجام عملیات تروریستی و سعی در گرفتن کامل قدرت و یا تاثیر گذاری و شرکت در قدرت در کشورهای خود به انواع و اقسام روش ها بوده است.
آمریکا و اروپا و کشورهای منطقه همیشه خواهان محدود کردن حکومت اسلامی در مرزهای خود و تبدیل آن به یک رژیم متعارف در چهارچوب نظم جهانی بوده اند.
روش هایی که از طرف آمریکا و کشورهای اروپایی برای رسیدن به این هدف دنبال شده عبارت بوده اند از تضعیف نیروهای اقتدارگرا و تقویت نیروهای معتدل و اصلاح طلب در داخل، تا به مرور زمان رژیم مستحیل شده و این جابجایی قدرت به آرامی انجام پذیرد. این استراتژی با رئیس جمهور شدن اوباما و همسو شدن استراتژی آمریکا و اروپا در این زمینه به سیاست بلامنازع آنها تبدیل شد. اما جنبش اصلاحات در ایران ضعیف تر و جنبش سکولار دمکراسی مردم قویتر از آن بود که آنها بتوانند رژیم اسلامی معتدلی را جایگزین رژيم فعلی کنند.
با شکست این استراتژی، دولت آمریکا وارد رویکرد دوم، یعنی وارد کردن حد اکثر فشار جهت واژگون کردن و به زانو درآوردن کل حکومت اسلامی، شد. فشار حد اکثری با خروج آمریکا از فرجام شروع و با تروریستی خواندن سپاه و به صفر رساندن صدور نفت و بعدا فلزات و پتروشیمی آغاز شده به حد اکثر خود خواهد رسید.
هدف از این سیاست همه جانبه و فعال به زانو درآوردن جمهوری اسلامی بدون جنگ و هزینه های سرسام آور آن می باشد.
رژیم اسلامی هم که حیات و وجود خود را در مبارزه با آمریکا گره زده تن دادن به خواست های آمریکا را سر کشیدن سمی می داند که به مرگ او خواهد انجامید. رهبر رژیم هم عنوان کرده که مذاکره با آمریکا سم است و جنگی هم در نخواهد گرفت. او عنوان می کند که بايد راه مقاومت را برگزیند.
«مقاومت» اما یعنی فقر و تورم و گرسنگی بیشتر مردم از یک طرف و سرکوب شدید تر آنها از طرف دیگر. یک دست کردن سپاه، دستگاه اطلاعات و قوه قضائیه (دستگاه سرکوب) دقیقا برای رویارویی با این وضعیت فوقِ بحرانی است.
رژیم تنها راه برون رفت از این وضعیت فوق العاده کشنده را بخط کردن جنایتکارترین مهره های خود می داند تا شاید، در صورت لزوم، دههء شصت دیگری را رغم زند. اما کیست نداند که جبهه رژیم فوق العاده ضعیف تر از آن است که بتواند گزينهء سرکوبی را بار دبگر به مردم ما تحمیل کند. تجربیات چند ماه اخیر نشان داده که سرکوب فقط تا حدودی کارساز است اما در صورت ادامه نتیجه عکس خواهد داد و این وضعیتی است که نیروهای سرکوب از آن وحشت دارند.
به نظر می رسد که اکنون گزينهء مطلوب قیام مردم بجان آمده از گرانی و تورم، سرکوب و خفقان و چهل سال استبداد مذهبی است؛ چرا که اين گزينه از يکسو ضرورت جنگ را منتفی می کند و از سوی ديگر شر رژیم اسلامی را از سر مردم ایران و منطقه کم خواهد کرد. و بديهی است که در اين راستا تشکیل آلترناتیو سکولار دمکرات می تواند در این موقعیت حساس در منسجم کردن چنین قیامی تأثیر اساسی دارد.
امید آن می رود که در تابستان داغ پیش رو جبهه ای گسترده از فعالان سکولار دمکرات، برای همراهی با مردم مبارز ایران، بوجود آمده و تمام ساق و برگ ها و تنه و ریشهء اسلام سیاسی را در سراسر منطقه بسوزاند.
۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ – ۲۰ ماه مه ۲۰۱۹