مادر پژمان قلی‌پور از کشته‌شدگان اعتراضات آبان‌ ۹۸: تویی که خارج کشور رأی می‌دهی غلط می‌کنی بجای ما تصمیم می‌گیری!

مادر پژمان قلی‌پور از کشته‌شدگان اعتراضات آبان‌ماه ۱۳۹۸ شامگاه دیروز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰ در حمایت از کمپین #رأی_بی‌رأی در کلاب‌ هاوس حضور پیدا کرد و بار دیگر دادخواه خون فرزند ۱۸ساله‌اش و حمایت رسانه‌ها برای رساندن صدای دادخواهی‌اش شد.

مادران دادخواه و خانواده‌های کشته‌شدگان در ۴۲ سال حکومت جمهوری اسلامی، در مخالفت و مقابله با گروه موازی که برای تبلیغات ریاست‌ جمهوری علی لاریجانی رئیس سابق سه دوره مجلس شورای اسلامی و از مقامات قدیمی رژیم و معتمد علی خامنه‌ای در کلاب‌ هاوس تشکیل شده بود، مخالفت خود را با انتخابات اعلام کردند و از مردم خواستند تا در انتخابات ۲۸ خردادماه شرکت نکنند.

این جمع در تأیید کمپین #رأی_ بی_رأی تشکیل شد که توسط مسیح علینژاد راه‌اندازی شده است.

محبوبه رمضانی مادر پژمان قلی‌پور جوان ۱۸ ساله‌ای که ۲۶ آبان‌ماه ۹۸ در کرج هنگامی‌ که برای خریدن کت‌ و شلوار عروسی برادرش به خیابان رفته بود، با شلیک پنج گلوله کشته شد، نیز در جمع حضور داشت.

بچه‌ام را در شمال دفن کردند تا هم از او دور باشم و هم از مزارش!

این مادر سوگوار در پاسخ به مسیح علینژاد فعال حقوق بشر در اینباره که آیا رسانه‌هایی که اخبار کاندیداهای ریاست‌ جمهوری را پوشش خبری می‌دهند، پیگیر دادخواهی خانواده‌های آبان‌ بوده‌اند یا نه، گفت: «اصلا! ما کسی را ندیدیم. درد ما این است که کسی را در وطن خودمان در کنار خودمان به عنوان دادخواه ندیدیم. تا به عنوان یک مادر پشتم گرم شود و بتوانم بگویم در مملکت خودم که بچه‌ام را به قول شما، به قول شما «اشرار» کشته‌اند، دنبال من هستند، حواسشان به من هست که دادخواهی کنم. یکسال و هشت ماه است که دارم فریاد می‌زنم، می‌گویم بچه مرا چه کسی کشته است؟ من قاتل را می‌خواهم، به من نشان دهید که قاتل بچه من کیست.»

محبوبه رمضانی با اشاره به فشارها و وحشت‌آفرینی علیه خانواده کشته‌شدگان آبان‌ماه می‌گوید: «یک ماه مانده به سالگرد بچه‌های آبان، دوره افتاده‌اند که در خانه‌هایشان تا ببینند داستان اینها چیست. دو روز مانده به سالگرد بچه‌های آبان، جایی‌ که می‌خواستم برای بچه‌ام سال بگیرم، پرچم زدند به دلیل کرونا، اینجا نمی‌شود مراسم گرفت!»

او اضافه کرد: «مگر تو نمی‌گویی ما نکشتیم، «اشرار» کشتند؟ پس چرا از گرفتن مراسم بچه‌های آبان جلوگیری می‌کنی؟ چرا وقتی من ساکن کرج هستم، پیکر فرزندم را باید شمال دفن کنند؟! هم از بچه‌ام دور باشم، هم از مزار بچه‌ام!»

نوروز ۱۴۰۰ خورشیدی؛ مادر بر مزار فرزند
مادر پژمان قلی‌پور از نصب دوربین مداربسته بر آرامگاه پسرش در شمال کشور خبر داد و گفت: چرا بطور مستقیم یک دوربین می‌گذارید بالای سنگ مزار بچه‌ی من؟ تا ببینید چه کسی می‌آید و چه کسی می‌رود؟ اینقدر بدبخت هستید که از سنگ مزار بچه‌ی من هم می‌ترسید؟! برای دوربین هزینه می‌کنید؟ بینوا! بیچاره! این هزینه را خرج آنهایی کن که تا ناف در سطل زباله دنبال غذا می‌گردند. دنبال چه چیز بچه‌های آبان می‌گردید؟ از چی بچه‌های آبان می‌ترسید؟ از سنگ مزار بچه‌های آبان می‌ترسید یا از مادران موسفید و پدران خمیده بچه‌های آبان می‌ترسید؟»

این مادر دادخواه می‌گوید: «چه گفتم؟ گفتم دادخواهم. خب، حق من است! مادرم! بچه‌ام کشته‌ شده! جوان ۱۸ ساله‌ام را کشته‌اید. چرا باید سکوت کنم؟ چرا باید خفه شوم؟ چرا نباید حرف بزنم؟ چرا نباید فریاد بزنم؟ چرا نباید خشمگین باشم؟ جوان ۱۸‌ساله‌ام را کشتید! عروسی پسر بزرگم بود، شما عروسی مرا عزا کردید. من تا قیام قیامت همه‌تان را نفرین می‌کنم. اگر خدایی وجود دارد؛ می‌گفتند مادر آه بکشد، عرش خدا می‌لرزد؛ من الان درگیرم با خود خدا که هیچ عرشی نداشته که بلرزد! ما مادرها ۱۸ ماه است که داریم ناله می‌زنیم. من دو تا بچه داشتم هیچکدام را نتوانستم داماد کنم.»

مجبوبه رمضانی با بیان اینکه «آقای خبرنگار، آقای روزنامه‌نگار، هر کس که هستی صدای مرا بشنو» اضافه کرد: «من در این مملکت دو تا بچه با بدبختی بزرگ کردم، با حقوق کارگری بزرگ کردم. با زحمت و آبروداری بزرگ کردم. با سیلی صورتم را سرخ نگه داشتم، نگذاشتم حتا مادر خودم بفهمد که شرایط مالی‌ام چطور است. دو تا بچه مثل دسته گُل بزرگ کردم. تمام دغدغه‌ام این بود که بچه‌هایم سالم در این مملکت بزرگ شوند.»

او ادامه داد: «من آدم سیاسی نبودم، نمی‌دانستم رئیس‌ جمهور چه کسی است. دنبال سیاست نبودم. تمام دغدغه‌ام چهاردیوار زندگی‌ام بود که بچه‌هایم سالم بزرگ شوند، همین و بس. من بچه‌ام را سالم بزرگ کردم و تحویل جامعه دادم، جامعه با من چه کرد؟ این حکومت با بچه من چکار کرد؟ جوان سالم مرا چکار کرد؟ اگر معتاد بود، الواط، دزد بود، خمار بود، اگر نصف روز خمار بود، نصف روز نشئه بود، خوب بود؟ بچه سالم مرا چکار کردند؟ قبرستان خواباندند. زیر خروارها خاک!»

این مادر دادخواه شرکت‌کننده در کارزار #رأیبی‌رأی اظهار داشت: «باید الان قاب عکس دستم بگیرم، راه بیافتم در قبرستان‌ها دنبال قبرهای بچه‌های آبان بگردم. چون از سنگ بچه‌ام دورم. نه بچه‌ام را دارم نه سنگ مزار بچه‌ام را. چون به من گفتند باید او را ببری و در شهرستان خاک کنی. نمی‌دانم چه کسی باید صدای ما را بشنود. کجا باید فریاد بزنیم؟ چه کسی باید به داد ما برسد؟ کدام حقوق بشری؟ کدام سازمان مللی؟ من وقتی حریف مملکت خودم نمی‌شوم، وقتی فریاد می‌زنم به داد من برسید، کسی به داد من نمی‌رسد، می‌گویم قاتل بچه مرا نشان بدهید، نشان نمی‌دهند، باید کجا فریاد بزنم؟»

شما یک پژمان و نوید و محسن و ابراهیم را نکشتید! خانواده‌های آنها را کشتید!

محبوبه رمضانی درباره فشار حکومت برای ساکت کردن خانواده‌های کشته‌شدگان و تهدید خودش توسط مأموران نیز می‌گوید: «جز اینکه ما هر جا حرف زدیم، چهار تا هشتگ زدیم، ما را خواستند و تهدید کردند. پیغام فرستادند که می‌بریمت جایی که اصلا نفهمی کجا بردنت. ببر! تو فکر می‌کنی فقط پژمان را کشتی؟ شما یک خانواده را کشتید و نابود کردید. شما فکر می‌کنید فقط نوید را کشتید؟ شما خانواده نوید را کشتید. چند نفر را ما نام ببریم؟ محسن با یک بچه ۲ ساله، ابراهیم با دو تا بچه؟ اشرارتان یک نفر، دو نفر نکشت! ما دلمان پر از درد و غصه است و پر از فریاد و خشم و نفرت است. ما صدامان به هیچ جا نمی‌رسد، هیچکس برای ما هیچ کاری نکرده. من هیچی نمی‌خواهم آقا، قاتل بچه‌ام را نشانم بدهید. من قاتل بچه‌ام را می‌خواهم.»

مادر پژمان قلی‌پور ۱۸ ساله در شرح چگونگی کشته‌شدن فرزندش که تمام حاضران در این گروه کلاب‌ هاوس را به گریه انداخت، گفت: «قلب من سوراخ شده. شبی که به من خبر دادند گفتند سر پژمان شکسته، در کل مسیر توی این فکر بودم که من الان بروم بیمارستان خدا کند پشت سر پژمان شکسته باشد که عروسی پسر بزرگم جلوی سرش شکسته نباشد؛ که زخم باشد و بچه‌ام خجالت بکشد از سر شکسته؛ تمام مسیر به این فکر می‌کردم. من ثانیه‌ای به این فکر نمی‌کردم که بچه‌ام اتفاقی برایش افتاده. پدر پژمان، پژمان را در کاور دید و ما اینقدر دنبال این نبودیم که اتفاقی برای بچه‌مان افتاده؛ مرا نشاند و گفت بنشین، بگذار دکترها به بچه برسند. پژمان دارد درد می‌کشد. چون پژمان دو چشم و دهانش باز بود وقتی جان از تن‌اش پر کشید. وقتی مرا نشاند و برگشت توی اتاق دید زیپ کاور را کشیده‌اند بالا و پژمان تمام! پنج روز مانده بود به عروسی پسر بزرگم. من اینها را کجا بگویم؟ سر کی فریاد بزنم؟ کجا ناله بزنم؟ کی به داد من می‌رسد؟ می‌گویند قوی باش! خب، من قوی! ولی وقتی یادم می‌افتد که پسرم را در چه وضعیتی دیدم من مادر می‌توانم قوی باشم؟!»

این مادر دادخواه در پاسخ به پرسش مسیح علینژاد درباره خواسته‌هایش از مردم و خبرنگاران گفت: «کمک کنید تا دادخواهی کنم. انتقام بچه‌ام را بگیرم. در مسیر دادخواهی بچه‌ام، پیروز شوم. من به پژمان قول دادم تا ثانیه‌ای که نفس می‌کشم، صدایش باشم. صدای ما مادرها باشید، ما مادرها هیچی از شما نمی‌خواهیم. ما فقط می‌خواهیم بدانیم قاتل بچه‌هایمان کیست. من از آن بی‌وجدان، از آن بی‌شرف فقط یک سوال دارم، آیا وقتی که داشتی بچه مرا می‌زدی به چشمهایش نگاه کردی؟ چشم‌ات به صورت بچه من افتاد؟ دلت برای جوانی‌اش نسوخت؟ یک لحظه پیش خودت فکر نکردی شاید این بچه مادر داشته باشد؟ خانواده منتظرش باشند. من آن آدم را می‌خواهم. بگذارید من می‌خواهم قاتل بچه‌ام را ببینم.»

ما خانواده‌های آبان از قشر کارگریم

محبوبه رمضانی درباره خانواده‌های کشته‌شدگان آبان‌ماه گفت: «ما خانواده‌های آبان قشر کارگر بودیم که با زحمت و آبرو زندگی کردیم، فقط می‌خواستیم سالم بچه تحویل جامعه بدهیم. همه‌ هم بچه‌های سالم تحویل جامعه دادیم ولی چه کردند با بچه‌های ما؟ که امروز بنشینم بگویم پژمان! کاش بد بودی، معتاد، دزد بودی و خوب نبودی. اگر بودی شاید می‌ماندی… همه بچه‌های آبان‌، همه سالم، همه درس‌خوانده، همه موفق بودند. چرا اینها را زدید؟ اینها برای شما خطر داشتند؟ جوان ۱۸ ساله چه خطری داشت که با پنج گلوله کشتیدش؟ یک دانه هم می‌زدید موفق بودید!»

او با اشاره به «انتخابات» ریاست‌ جمهوری اسلامی خردادماه امسال نیز گفت: «الان من چه باید بخواهم از اینها؟ که بعدی می‌آید درست می‌کند؟! ۸ سال پیش، احمدی‌نژاد بود و کشت، بعد این یکی آمد و کشت. قبل‌اش یکی دیگر بود در کوی دانشگاه کشت! بعدش این یکی آمد و کشت. چه کسی؟ چه کسی می‌خواهد بیاید؟ واقعا چه کسی می‌خواهد بیاید؟ که دوباره آنها هم یکسری بچه دیگر را بکشند؟ یکسری مادر دیگر دوباره قاب عکس به دست بگیرند؟!»

این مادر داغدار و شجاع گفت: «نمی‌خواهم دوباره مادر دیگری را قاب عکس به دست ببینم. مادر مصطفی کریم‌بیگی قاب عکس بچه‌اش دستش بود و آمد دیدن من؛ گفت ۱۰ سال پیش این اتفاق برای من افتاده، مادر پژمان. من نمی‌خواهم ۴ سال دیگر قاب عکس پسرم را دستم بگیرم، بروم خانه کسی بگویم ببین من هم چند سال پیش این اتفاق برایم افتاد!»

محبوبه رمضانی با اشاره به برخی حمایت‌ها که از سوی لابیگران و ماله‌کشان جمهوری اسلامی برای رأی‌گیری ۱۴۰۰ در خارج کشور انجام می‌شود گفت: «تو که برای اینها یقه پاره می‌کنی، چرا خارج از کشوری؟ چرا نمی‌آیی ایران کنار ما زندگی کنی؟ تو که با تاجزاده و امثال این آقا موافقی، چرا نمی‌آیی؟ چرا رفتی آنسر دنیا؟ چرا بچه‌هایتان آنجا هستند؟ مگر نمی‌گویی این آقا خوب است؟ باشه، ما هم تایید می‌کنیم، خوب است! پس چرا نمی‌آیی اینجا کنار ما زندگی کنی با آن آقا؟ چرا رفتی آن طرف دنیا، زبان ما شدی؟ تو غلط می‌کنی بجای ما حرف می‌زنی. تو بیخود می‌کنی بجای ما حرف می‌زنی. آن احمقی که می‌رود آنسر دنیا توی صف می‌ایستد، تو غلط می‌کنی، می‌روی برای زندگی ماها تصمیم می‌گیری! ما داریم اینجا زندگی می‌کنیم. اگر به نظر تو عالیست چرا تو آنسر دنیایی؟ بیا پیش ما زندگی کن و اینجا هم رای بده! ما اینقدر که افراد خارج از کشور برای رأی‌گیری ما را عذاب می‌دهند… اینطرف که رای می‌دهند ناراحت‌مان نمی‌کنند!»

او اضافه کرد: «تویی که آنسر دنیا فکر خوشگذرانی هستند، بیخود می‌کنی برای من داخل ایران تصمیم می‌گیری. بیا توی گود! تو آنجایی و برای من و امثال من تصمیم می‌گیری که چه کسی اینجا باشد؟ بعد یقه پاره می‌کنی برای آقای فلان و بیسار؟ اگر این آقا قرار بود اصلاح کند تا حالا کرده بود! اگر قرار بود این حکومت اصلاح شود تا حالا شده بود. چند نفر دیگر؟ چند هزار نفر دیگر، چند هزار جوان دیگر قبرستان بخوابند این حکومت اصلاح می‌شود؟ یک عدد به ما بدهند. ولی کو؟ درد خانواده‌های آبان این است. اینجور افراد دارند جگر خانواده‌های آبان را می‌سوزانند. شما حق ندارید برای زندگی نابود شده ما تصمیم بگیرید!»

گفتنی است این روزها هشتگ #چرابرنمیگردی_ایران نیز علیه مدافعان و وابستگان جمهوری اسلامی که در خارج کشور و عمدتا در کشورهای آزاد و مرفه اروپایی و آمریکا زندگی می‌کنند ولی مردم را به شرکت در نمایش رأی‌گیری رژیم فرا می‌خوانند بسیار مورد استفاده کاربران قرار می‌گیرد.

برگرفته ای از سایت کیهان لندن، ۲۲ مه ۲۰۲۱