آیا کلاب‌هاوس در حال بلعیدن و نابودی اپوزیسیون است؟

عبدالستار دوشوکی
یکی از ویژگی‌های ‏‏”سیاهچاله” پیدایش “افق رویداد” است که از منظر استدلال تمثیلی مثال ‏مناسبی برای به دام افتادن اپوزیسیون به درون این “سیاه چاله” به‌غایت ‏مکتوم و متراکم می‌باشد که مولفه مکان و زمان ٤۳ سال گذشته را کژ و ‏منحرف می‌کند، تا بدانجا که حتی نور روشنگری فاقد سرعت گریز لازم برای ‏خروج از آن است. در این وب تاریک کلاب‌هاوس عده‌ای زیرک برای شخصیت‌های اپوزیسیون، اتاق (در حقیقت دام) فراهم می‌کنند تا به جای اتحاد، در ‏‏”سیرک‌های تماشایی” دست به تطاول و نابودی متقابل بپردازند. به‌قول ضرب‌المثل انگلیسی “به متوهم یک تکه ریسمان بده، ظاهرا برای نجات از چاه به ‏مثابه وسیله ارتباط و اتصال، اما در عوض خود را با آن حلق‌آویز می‌‏کند”.‏

سقوط پرشتاب به اندرون این سیاهچاله تاسف‌بار است آنهم در روزهایی که ‏امثال بکتاش آبتین‌ها توسط همکاران “اکبر خوش‌کوشک” کشته می‌شوند، عده‌ای ذوق زده، از دیپلمات اسبق رژیم جمهوری اسلامی گرفته تا دیگران، حضور ‏این شکنجه‌گر و قاتل بدنام در کلاب‌هاوس و همنشینی با وی را رویدادی ‏میمون و مبارک معرفی می‌کنند؛ و برخی از او حتی مجددا دعوت به گفتگو دو ‏طرفه می‌کنند و به لطائف‌الحیل و با فریبندگی اشتیاق هم صحبتی با یک قاتل ‏را اینگونه توجیه می‌کنند که هدف به چالش کشیدن قاتل است و لاغیر! درست ‏مثل آنهایی که با تردستی مردم را به تماشای اعدام و دار زدن و شلاق و ‏سنگسار در ملاء عام دعوت می‌کنند تا به زعم خویش به “عوام الناس” نشان ‏دهند جمهوری اسلامی چقدر بی‌رحم است. اما در حقیقت، به دور از اصول و ‏پرنسیب با مطرح کردن ضمنی خودشان به جنایتکار کمک می‌کنند تا صدایش ‏بیشتر شنیده شود. متاسفانه این نوع متوهمین کژپندار دوره گرد و فرصت ‏طلب “همه‌فن حریف و فریب” و دمدمی مزاج که تلاش می‌کنند مثل شیر برنج ‏به هر مزاجی بسازند در “فضای مزاجی” فراوان هستند

اخیرا به یکی از این افراد ایمیل زدم و از ایشان درخواست بازنگری در ‏این شیوه نگرش و ذوق‌زدگی همنشینی با یک قاتل، نمودم. چون که به قول سعدی ‏که در باب دوم گلستان و به نقل از لقمان حکیم می‌گوید: دریغ از کلمه ‏‏”آشکار نمودن” و حکمت با امثال خوش‌کوشک‌ها گفتن. زیرا آهنی را که ‏موریانه بخورد / نتوان برد از او به صیقل زنگ. با سیه دل چه سود گفتن ‏وعظ / که نرود میخ آهنین در سنگ.

و اینکه بنده نظرم را در این مورد در ‏مقاله‌ای در سایت گویا منتشر کرده‌ام که در عرض کمتر از ٤٨ ساعت بیش از ‏هزار نفر به آن رای مثبت دادند و کمتر از بیست نفر رای منفی. و توضیح ‏دادم اگر چه این آرای مثبت و منفی علمی نیستند، اما می‌تواند بارومتر ‏یا نمایشگر کلی افکار عمومی در مورد همنشینی و هم‌صحبتی اپوزیسیون با یک ‏عنصر جنایتکار و سابقه‌دار تبهکار باشد. و ضمنا توضیح دادم آن مقاله ‏اگرچه حاشیه پیدا کرد اما به‌قول ضرب‌المثل قدیمی “حرفو که بندازی زمین ‏صاحبش برمیداره”. لذا پاسکاری‌های بعدی چیزی نبود جز حاشیه‌سازی تخس، ‏مُفتِن و دوبه‌هم زن.‏

یکی از این هموطنان نوشته بود که “حضور خوش‌کوشک نه تریبون دادن به او ‏بلکه بازپرسی و استنطاق بود”. به او گفتم اتفاقا با آقای ایرج مصداقی ‏گپ تلفنی داشتم، که به‌عنوان یک قربانی و زندانی این “عنصر پلید” را از ‏کمیته نازی‌آباد (در پشت باشگاه تاج در جنوب تهران) از اوایل انقلاب می‌‏شناسد و حدود دو دهه پیش در کتاب خویش پلشتی‌ها، خونریزی‌ها، و قساوت و ‏شقاوت وی را به رشته تحریر درآورده بود. از آقای مصداقی پرسیدم شما چرا ‏با حمید نوری ننشستید و به اصطلاح گفتمان نکردید، مثل برخی از ‏اپوزیسیون که با “اکبر خوش‌کوشک” در کلاب‌هاوس با نوعی درهم آمیختگی و ‏امتزاج، محاوره و مجادله کردند. ایرج مصداقی به درستی جواب داد: ما با ‏این جانیان و قاتلان بسیار بی‌رحم (بنا به تجربه شخصی خود وی) و توبه ‏نکرده و مصّر حرفی نداریم و اگر بازپرسی و استنطاقی در کار باشد باید در ‏دادگاه صالح جنایی صورت بگیرد. اما دریغ که به‌قول گوته هیچ‌کس نمی‌تواند ‏ما را بهتر از خودمان فریب دهد.‏

در کشورهای دموکراتیک غربی رسم نیست که با شکنجه‌گران و جانیان و کسانی ‏که دست‌شان به خون بی‌گناهان آلوده است و به یُمن خونریزی و خدمت به ‏دستگاه شکنجه و اعدام، اکنون تاجر بیلیونر شده‌اند، به بهانه افشاگری ‏و روشنگری و غیره، به گفتگو بنشینند. همین چند ماه پیش (در اکتبر سال ‏‏۲٠٢١) مامور نگهبان حکومت نازی آلمان به نام “جوزف اس” که صد ساله بود را ‏دستگیر و به پای میز محاکمه کشاندند. یک سال قبل‌تر از آن نیز مامور ٩۳ ‏ساله دیگری به‌نام “برونو دیی” را دستگیر و زندانی کردند. در نتیجه حتی ‏‏٨٠ سال بعد از تاریخ ارتکاب جرم، افراد صد ساله را هم دستگیر و محاکمه می‌کنند، و نه اینکه با قبح‌زدایی و دادن اکسیژن تبلیغاتی و “حضور در ‏پلتفرم مشترک” جنایت را عادی‌سازی و جنایتکار را با غسل تعمید تحت لوای به ظاهر گفتمان و افشاگری تطهیر کنند. و از پشت ویترین کلاب‌هاوس نماد ‏جنایت و شکنجه و تبهکاری را “برندسازی” بکنند.‏

سهیم بودن یا به اشتراک گذاشتن عملی یک پلتفرم با یک جنایتکار تحت هر ‏بهانه‌ای غیر قابل‌قبول است. زیرا علاوه بر نادرستی زیست اخلاقی و حقوق ‏بشری این عمل، بقول ملک‌الشعرا بهار “مرا با همنشینی مفتخر کرد / کمال ‏همنشین در من اثر کرد” نیز حاوی پیام بسیار بدی برای مردم عادی از طرف ‏اپوزیسیون و فرهیختگان جامعه می‌باشد که از منظر روانکاوی اجتماعی ‏سیاسی جنایت و هم‌نشینی با جنایتکاران را در ضمیر ناخودآگاه عوام عادی‌‏سازی می‌کند. از این رو علاوه بر پرهیز از جدال درونی، نباید اجازه ‏بدهیم این “عادی سازی” صورت بگیرد.‏

عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان لندن
دوشنبه ٢٠ دی ١٤٠٠‏
doshoki@gmail.com

برگرفته از سایت ایران امروز، ۱۳ ژانویه ۲۰۲۲