نگاهی به کنفرانس آینده دموکراسی در ایران،

اسماعیل نوری‌علا

۱

از روزی که ما سکولار دموکرات های عضو «جنبش سکولار دموکراسی ایران» به شاهزاده رضا پهلوی وکالت داده ایم تا از طرف ما، و البته موکلان بی شمار دیگر، در راستای پیروزی انقلاب مهسا بر جمهوری اسلامی، در مجامع و محاکم بین المللی اقدام کنند، بصورتی گریزناپذیر بر وظایفی که بطور کلی برای خود قائلیم کاری نو نیز افزوده شده و آن دقت در کارهائی است که از طرف وکیل مان انجام می شود و در صورت لزوم مطرح کردن نکاتی که به نظرمان محتملا مغفول مانده اند.

یکی از اقداماتی که وکیل ارجمند ما اخیراً انجام داده شرکت در کنفرانسی برای بحث در بارهء آیندهء دموکراسی در ایران است؛ ایشان در روز جمعه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ (۹ فوریه ۲۰۲۳) در کنار هفت تن از دیگر سرشناسان اپوزیسیون حکومت اسلامی نشسته بودند؛ کنفرانسی که همهء سخنرانان آن وعدهء همکاری در راستای نوشتن یک «منشور همبستگی» و سپس اقدام در راستای تشکیل شورائی بر اساس آن را مطرح ساختند. واکنش عمومی نسبت به این اقدام نیز بسیار مثبت بود و استقبال از مژدهء اقدامات کارآمد آینده را می شد بوضوح در ترکیب آنها مشاهده کرد. در این مورد باید هم از گردانندگان کنفرانس و هم از مواضع نوید دهندهء سخنرانان تشکر کرد.

مهمترین موضوعی که سخنرانان نسبت به آن اشتراک نظر داشتند «ضرورت اتحاد نیروهای مخالف حکومت اسلامی» بود. برندهء جایزهء صلح نوبل، خانم شیرین عبادی، توصیه کرد که «اختلاف ها را کنار بگذاریم و اتحاد کنیم تا از شر حکومت اسلامی خلاص شویم». دبیرکل حزب کومله کردستان هم بیان داشت که «علیرغم دروغ های حکومت اسلامی، کردستان نماد همبستگی شده است». خانم گلشیقتهء فراهانی هم، از جانب خود و آقای علی کریمی، به چهار اصل «اتحاد، تسلیم شدن به رأی اکثریت، تعیین شکل حکومت آینده بوسیله مردم ایران، و ایجاد یک شورای گذار» اشاره کرد. خانم مسیح علینژاد تعریضی بر «منشور همبستگی» را که در دست تهیه است قرائت کرد و بر «اتحاد، همدلی، و همصدائی» تأکید نمود. آقای حامد اسماغیلیون هم با تأکید بر ضرورت همبستگی به زمینه های لازم برای آن پرداخت. خانم نازنین بنیادی اظهار داشت که «ما بر اساس سکولار دموکراسی با هم متحد می شویم»، و وکیل ما، شاهزاده رضا پهلوی، هم توضیح داد که «مبارزان بر دو دسته اند، آنها که کینه جویند و آنها که می خواهند جزئی از راه حل باشند» و از این دسته دوم خواست که «با در نظر گرفتن اولویت ها، اختلافات را کنار بگذارند و با هم همکاری کنند».

بدین سان کنفرانس صحنه ای بود که همهء سخنرانان اش از اتجاد به دست آمده، و همبستگی در راه، صحبت کرده و مژدهء همکاری های باشکوه و دل انگیر آینده را می دادند؛ نمایشی بود پر هیجان، امیدوار کننده و مورد تأیید مائی که بخش کوچکی از موکلان شاهزاده را تشکیل می دهیم.

۲

اما به نظر ما سکولار دموکرات ها چنین می رسد که این «وحدت عزم و اراده» را باید، بخاطر آینده، هرچه زودتر و جدی تر زیر ذره بین قرار داد، معنای آن را فهمید و نقاط ضعف آن را بررسی کرد.

برای این کار توجه به چند و چون قوانین طبیعی و اجتماعیِ حاکم بر امر همکاری و همبستگی و اتحاد ضروری است و ما لازم می دانیم در این زمینه برخی نکات را مطرح کنیم.

هر مبارزه دارای سه جزء اصلی است: هدف، استراتژی و تاکتیک ها. و در هر همبستگی و اتحادی لازم است دریابیم که «موضوع اتحاد و همبستگی» در مورد کدام یک از این اجزاء صورت می پذیرد. آیا شرکت کنندگان در همبستگی بر روی «اهداف» تمرکز کرده اند، یا فقط در مورد «استراتژی« با هم همعقیده و عمل هستند و اختلاف در اهداف را به آینده موکول کرده اند، و یا صرفا در مورد یک تاکتیک معین مبارزاتی در کنار هم قرار گرفته اند. به عبارت دیگر، شرکت کنندگان در یک همبستگی می توانند در یکی از این سه مورد با هم به توافق رسیده باشند. و همبستگی در هر یک از این موارد دارای نتایجی خاص آن نوع همبسنگی انتخابی است. مثلاً، اگر در هدف اختلاف نظر داشته باشند اما در استراتژی با هم همکاری کنند خودبخود آشکار است که پس از پیروزی در استراتژی فرصت بروز اختلافات شان در هدف فعال شده و از آن پس باید از کنار هم دور شده و روبروی هم قرار بگیرند و حتی علیه هم مبارزه کتتد.

انقلاب ۱۳۵۷ دقیقاً «وحدت در استراتژی» و «غافل شدن از هدف» بود. همهء شرکت کنندگان، با اهداف مختلفی که داشتند، با هم توافق کردند که حکومت نیمه مشروطه/ نیمه سلطنتی را براندازند. در آن زمان اگر هم در مورد «همبستگی در هدف» پرسشی می شد شخص مطرح کننده، حتی اگر به سودای شفافیت کار حرفی زده بود، یا مورد حمله قرار می گرفت و یا با سکوت اخمگین بازیگران روبرو می شد. در واقع هر کس هدف خود را مطرح نکرده و بر سر «استراتژی برانداختن رژیم پهلوی» با دیگران همراه می شد. در نتیجه، پیروزی انقلاب پایان وحدت در استراتژی هم بود و، در پی آن، اهداف رنگارنگ و متفاوت همکاران مطرخ شدند و نیروئی که بر رأس اتحاد نشسته بود حساب بقیه را یکی یکی رسید.

آشکار است که شرکت در اتحاد بر سر استراتژی در واقع پذیرفتن دعوای بعدی است. اسلامیست ها جکومت اسلامی را (نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر) می خواستند، کمونیست ها حکومت شوراها را، مجاهدین در هدف دنبال دموکراسی بی سکولاریسم بودند و معنای آن را بعداً در عراق متحلی کردند، جبههء ملی چی ها که شاپوربختیار را بخاطر پذیرش نخست وزیزی شاه و مقابله با خمینی از جمع خود اخراج کرده بودند و در دولت موقت به وزارت رسیده بودند بزودی مورد تکفیر قرار گرفتند، بخشی از جوانان کرد که در رفراندوم گزینش حکومت موسوم به جمهوری اسلامی شرکت نکرده بودند به دست خلخالی اعدامی شدند و از آن پس حمام های خون و گورهای بی نام و نشان همگی حکایت گر خطر «اختلاف در هدف و ائتلاف در استرتژی» شدند.

بر اساس آن قانونمندی و این نمونهء عملی، روشن است که از هم اکنون بر ما موکلین شاهزاده رضا پهلوی فرض است که دریابیم وکیل ما قرار است در چگونه اتحاد و همبستگی شرکت کند و آیا توافق بر، بقول خانم شیرین عبادی، «راحت شدن از شر حکومت اسلامی» توافق در هدف است یا اتحاد در استراتژی براندازی؟

برای ما روشن است که نیت شخص شاهزاده ائتلاف در هدف است. او این هدف را در سه معیار (یا خط قرمز) اعلام داشته است: حفظ تمامیت ارضی ایران، تعیین شکل حکومت از جانب ملت، و ابتنای قانون اساسی آینده بر اعلامیهء جهان گستر حقوق بشر. به همین دلیل هم هست که، بی اعتنا به نظریهء خطرناک «همه با هم»، او مبارزان علیه حکومت اسلامی را به دو دسته تقسیم می کند: آنها که کینه جوی و مخالف خوانند و آنها که می خواهند جزئی از راه حل باشند؛ و روسن است که نظرش از اتحاد همبستگی همین دسته دوم است.

بر این اساس می توان امیدوار بود روزی که «منشور همبستگی» منتشر می شود بتوان آشکارا دید که اتحاد عمل پیشنهادی مندرج در آن بر استقرار یک حکومت سکولار دموکرات و مبتنی بر حفظ تمامیت ارضی ایران و یکپارچگی ملت ایران بر اساس تساوی ناشی از حقوق شهر وندی استوار باشد. تنها آنگاه است که می توان پرسید استراتژی گروه برای رسیدن به چنان هدف سترگی چیست؟

اگر استراتژی را «بازبینی دقیق مسیر پیش رو، شناخت موانع موجود در آن، و رفع آن موانع برای رسیدن به هدف» بدانیم آشکار است که تحقق هدف های دلکشی که در کنفرانس مطرح شدند بدون «استراتژی برانداختن حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان» ممکن نیست. یعنی برانداختن حکومت اسلامی استراتژی است و نه هدف. و در آن صورت، با در دست داشتن این معیار می توان به این ملاحظه پرداخت که اتحاد و همبستگی مطرح شده در کنفرانس واشنگتن بر محور هدف مطرح است یا تنها بر حول استراتژیِ «خلاص شدن از شر حکومت اسلامی».

۳

دو سه ساعتی گذشته از اتمام کنفرانس واشنگتن، یکی از هشت شرکت کننده در این کنفرانس در مصاحبه ای تلویزیونی این سخنان را مطرح ساخته است:

  1. ما هیج پیش شرطی را قبول نمی کنیم که یک نفر بیاید و شرط تعیین کند و بقیه هم به او محلق بشوند. چنین چیزی قابل قبول نیست. هر ملت، حزب، دسته و گروه اجتماعی با شروط، یا بهتر است بگویم خواسته های خود، وارد می شود، اینها به بحث گذاشته می شوند و روی هم قرار می گیرند. مجموعه ای از این ها که حاصل خرد جمعی است را قبول می‌کنیم.
  2. بعد از آزادی ایران، در ایران و کردستان ما می توانیم ائتلاف های بزرگ متشکل از میلیون‌ها شهروند تشکیل بدهیم. آنها را سازماندهی کنیم و به خیابان بیاوریم، با دیگر ملیت‌های ایران وارد ائتلاف شویم و آن موقع دامنه خواسته هایمان را بیشتر بکنیم.
  3. فعلاً چنین نیست. ما الان در مرحلهء گذار از جمهوری اسلامی هستیم و فعلاً باید برای این مرحله نزدیکی و ائتلاف کنیم.
  4. بعدتر، آرایش و چینش نیروها در ایران عوض خواهد شد، لزوماً چنین نیست که افراد و نیروهایی که در حال حاضر به هم نزدیک اند، در آینده هم چنین باشد… آرایش نیروها به فراخور زمان خواهد بود. آن موقع خواسته ها می‌توانند گسترش بیابند. ولی در این مرحله همین است. (پایان نقل قول مستقیم).

من از میان همهء واژه هائی که در این گفتآورد آمده بیشتر توجهم به واژهء «فعلاً» است که مرا به فکر «توافق در استراتژی» و زیر فرش کردن «اختلافات در هدف» راهنمائی می کند. آیا وکیل برزگوار ما نیز بر این نکات واقف است و برای آن چاره ای اندیشیده؟ وظیفهء ما نشان دادن نکات قابل تأمل است به وکیلی که با جان و دل انتخاب اش کرده ایم و بر خود واجب می دانیم که بعنوان موکلان اش آنچه را که به نظرمان می آید مطرح سازیم. و می دانیم که، بقول شاعر، «گمان مبر که بپايان رسيد کار مغان / هزار بادهء ناخورده در رگ تاک است». آینده کتابی است که بزودی نوشته و منتشر خواهد شد.

۱۱ بهمن ۱۴۰۱ – دنور – کلرادو – ایالات متحده امریکا