برای یک زندگی معمولی؛ ملت، خرده ملت و تجزیه طلبی

اسماعیل نوری علا
یکی از مطالب تفرقه انگیز در میان ایرانیانی که علیه حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان مبارزه می کنند، به وجود تمایلات تجزیه طلبانه در بخش‌هایی از همین مخالفان مربوط می‌شود.

توجه کنیم که تجزیه طلبی در کشور ما بیشتر از یک گرایش مدرن قرن بیستمی است و تا پیدا شدن «حکومت ملی» که ما آن را با نام «یک کشور یک ملت» می خوانیم و اغلب این اصطلاح به اشتباه به صورت دولت-ملت ترجمه می‌شود، یعنی حکومتی که در پی انقلاب مشروطه به وجود آمد مطرح است. و تا آن موقع دارای معنای قابل توضیحی نبوده است.

مثلاً ما در شاهنامه صحبت از «ایران و انیران» می‌کنیم و ایرانیان و انیرانیان با همدیگر می جنگیدند یا در افسانه آرش از مرز «ایران زمین» سخن گفته می‌شود و در نتیجه به وجود یک خطوط جداکننده سرزمین ها از هم اشاره است اما این خطوط چندان هم ثابت نبوده اند و همواره زور شمشیر حکومت‌گران آنها را جابجا می کرد. یعنی تنها در آغازگاهان سیاست مدرن در اروپا و پس از جنگ های سی ساله اروپاییان بود که مفهوم Nation State یا کشور- ملت به دنیا آمد و جهان مدرن سیاسی امروز را آفرید.

براساس این نظریه کره زمین به سرزمین های مختلفی تکه تکه می شود که هر کدامشان دارای مرزهایی هستند که مورد توافق بقیه هست و حالت ثابتی دارد. آن مقدار از کره زمین که در داخل یک مرز قرار می‌گیرد State یا کشور یا Country خوانده می شود. و همه کسانی که در داخل یک کشور زاده می شوند و یا تابعیت آن کشور را پیدا می‌کنند، مجموعا یک Nationیا یک ملت خوانده می‌شوند. سپس این ملت صاحب کشور است و مدیران کشور خودش را که در مجموع حکومتیان خوانده می‌شوند را انتخاب می‌کند و بابت خدماتشان هم دستمزد و حقوق به آنها می پردازد. یعنی عموما مفهوم سرزمین و مرز و کشور و ملت و حکومت همگی در هم، در عبارت «کشور-ملت» ادغام می‌شوند و جهان مدرن را ساخته اند. روابط تنگاتنگ بین آنها هم آنچنانی که ما اکنون دارای سازمان های مختلفی هستیم که این ملت های جدا از هم را با حفظ استقلال شان به هم پیوند می دهد و اگر هم بین آنها اختلافی پیش آمد، داوری می کند.

مثلاً سازمان ملل متحد در واقع، سازمان کشورهایی است که با هم اتحاد کردند و نمایندگان حکومت های مختلف از جانب ملت خود در آن عضویت دارند. عبارت «روابط بین‌المللی» هم درست به همین ساختار اشاره دارد. توجه کنیم که آشکار است که مفهوم ملت یک مفهوم قراردادی است و ربطی به ترکیب جمعیتی که در داخل یک ملت هستند ندارد. مثلاً می دانیم که اقوام کرد در چهار کشور ترکیه، سوریه، عراق و ایران ساکن هستند.

اما بنابر تعریف یک ملت نمی شود آنها را یک ملت دانست. چرا که آنها در چهار سرزمین مجزا از هم که به وسیله مرزها از هم جدا می‌شوند زندگی می‌کنند و تابعیت چهار کشور را دارند. یعنی ما کرد ترکیه داریم کرد سوریه داریم کرد عراق داریم و کرد ایران. سازمان ملل هم این گروه های قومیتی پراکنده در چهار کشور را ملت نمی‌داند و مدتی است که اصطلاح Sub Nation را برایشان قائل است که در فارسی به نام «خرده ملت» است. مثلاً می‌شود گفت که چهار کشور ترکیه، سوریه، عراق و ایران در دل ملت های خودشان خرده ملتی به نام کردها را هم دارند.

علت پراکندگی یک قوم قدیمی در بین چند کشور مدرن، به وقایع و جنگ‌های پیشامدرن مربوط می‌شود. مثلاً جنگ های امپراطوری های عثمانی و صفوی، باعث جدا شدن سرزمین های شرق ترکیه تا انتهای عراق فعلی از ایران شده، یعنی کردهای داخل مرزهای آن سه سرزمین اصلاً دارای هویت ایرانی بودند، اما به علت شکست ایران از عثمانی ها به عثمانی تعلق یافتند و سپس با شکست عثمانی ها در جنگ اول جهانی، پیروزمندان آن جنگ این سرزمین‌ها را بین سه کشور تقسیم کردند. یا سه کشور به وجود آوردند. خوب همین مسئله در مورد آذربایجان در شمال رود ارس و ترکمنستان در شمال خراسان و بلوچستان در شرق ایران وجود دارد و در نتیجه قسمتی از آذری‌ها، ترکمن ها و بلوچ های اصلا ایرانی، پس از این شکست ها در کشورهای همسایه ایران زندگی می‌کنند. طبعاً وضعیت دو حالت را به وجود می‌آورد یکی تمایل بازگشت این سرزمین های جدا شده به سرزمین مادری خودشان است. که ما آن را مثلاً در افکار پان ایرانیستی می‌بینیم یعنی پان ایرانیست ها می گویند ما باید سرزمین های مختلف ایران را که در جنگ ها از دست ما رفته، پس بگیریم و ایران بزرگ را زنده کنیم. تمایل دوم اما آن است که خرده ملت‌های متفرق در کشورهای متعدد، بخواهند که از هم از این کشورها جدا بشوند و با پیوستن به همدیگر کشور واحدی را به وجود بیاورند که به این کار می گوئیم «تجزیه» به معنی کنده شدن بخشی از یک کشور مدرن و پیوستن آن به بخش هایی از کشورهای مدرن همسایه و تشکیل یک کشور و یا استقلال یافتن یک بخش از یک کشور به صورت تشکیل یک کشور مستقل. مثلاً عده‌ای از کردها (هر چهار کشور) علاقه‌مند هستند به هم پیوند بخورد و کشور مستقل کردستان را به وجود بیاورند، یا بخشی از اعراب خوزستان معتقد هستند که خوزستان می تواند بعنوان یک کشور مستقل از ایران جدا بشود.

روشن است که این دو حرکت پیوند دادن یا جدا شدن هر دو حرکاتی خلاف مفهوم یک کشور یک ملت هستند. چراکه دیدیم مفهوم ملت به تنوع زبان و فرهنگ و مذهب توجه ندارد و زندگی در داخل مرزهای کشور را ملاک می‌داند و می‌گوید که در هر کشور، فقط یک ملت زندگی می کند که آن ملت می تواند چهره های رنگارنگ و متنوع از لحاظ مذهبی، زبانی و فرهنگی داشته باشد. اما این تنوع مانع از یک ملت بودن آنها نیست، و نمی شود مثلاً گفت که ایران یک کشور کثیرالمله هست و یا در داخل مرزهای ایران ملت های چندگانه‌ای زندگی می کنند این سخن ها در واقع مخدوش کننده تعریف ملت است و با فرمول جهانشمول یک کشور یک ملت در تضاد است. خوب اما با همه این حرف‌ها، تمایلات تجزیه طلبانه در بخش‌هایی از خرده ملت‌ها وجود دارد. اما تجربه نشان داده که آنچه که آتش تجزیه طلبی را در میان بخش هایی از یک ملت شعله ور می کند تبعیضی است که از جانب یک بخش یا چند بخش از یک ملت به یک یا چند بخش دیگر از همان ملت روا داشته می‌شود و در نتیجه در میان آنها «تبعیض» برقرار می‌کند و این تبعیض است که تمایلات جدایی طلبی را تشدید می کند. حال آنکه اگر مفاهیم مدرن دیگری را به ساختار جامعه اضافه کنیم، می‌بینیم که این تمایلات رو به کاهش می‌روند و حتی محو می‌شوند. این مفاهیم مدرن محو کننده چه هستند؟

به نظر من چند تا را در این وقت کم اشاره می‌کنم: وجود و اعمال تساوی حقوقی و قانونی و حتی اقتصادی بین آحاد یک ملت. حقوق مساوی شهروندی را قائل شدن. اجازه دادن که هر قومی زبان قوم خودش را بیاموزد. و آیین‌های مذهبی و فرهنگی و معابد خودش را داشته باشد. توجه کنید که یک حکومت مذهبی مثل آنچه بر ایران مسلط است و مذهب خودش را برتر از مذاهب دیگر می‌داند، نمی‌تواند اینگونه امتیازات را به طور مساوی بین آحاد ملت روا بدارد و خود به خود منشأ تفاوت و تبعیض و میدان دادن به افکارت تجزیه طلبانه می‌شود. اما تنها یک حکومت غیرمذهبی، غیر ایدئولوژیک و واجد سکولار دموکراسی است که یک ملت را واقعاً تبدیل به یک ملت یکپارچه می کند و در عین حال از تمامیت ارضی آن کشور پاسداری می کند.

ویدیوی کامل این برنامه در پیوند زیر: