مقداد عسکريان
به نظر می رسد که ایران ما به ده ها سعید مولایی نیاز دارد تا چهرهء کریه این حکومت را هرچه دقيق تر و گسترده تر به دنیا نشان بدهند.
حکومت اسلامی، در سالهای اولیهء به قدرت رسیدن، آنچنان به کشتار مخالفان خود مشغول بود که توجهی به ورزش نداشت؛ تا آنجا که المپیک های ۱۹۸۰ مسکو و ۱۹۸۴ لس انجلس را تحریم کرد! اما با گذشت زمان حکومت تشخيص داد که باید چهره بهتری از خود در جامعهء بین المللی نشان دهد و این کار را با ورود به عرصهء ورزش، که کم هزینه ترین راه بود، آغاز کرد.
سپس، اين حکومت، با آغاز جنگ در سال ۵۹ و در ادامهء آن، پس از آزادی خرمشهر، با سوء استفاده از عشق مردم به ایران، اهداف خود را دنبال کرده و در سالهای پس از جنگ هم حکومت همچنان این سیاست را ادامه داده است. حکومت با در میان گذاشتن ایران و عشق ایرانی به کشور خود سعی کرده است نقش خود را چنان کمرنگ نشان بدهد که آن ورزشکاری که برای ایران مدال می آورد فقط به فکر خوشحالی مردمش باشد و یا آن بازرگان و استاد دانشگاه را تشویق میکند که برای پیشرفت ایران کوشش کنند؛ آن سان که حکومت اسلامی اصلاً وجود خارجی ندارد.
در اين ميان، ورزشکارانی که با کمبود شدید امکانات طرف هستند برای به بالا بردن غرور ملی مردم ایران بعضا از زندگی شخصی خود هم گذشته اند تا مدالی برای ایران کسب کنند و مردم را کمی شاد کنند. حکومت اسلامی در این میان، با سوء استفاده از احساسات ایران دوستی ورزشکاران و مردم کشور، همچنان به دنبال صادر کردن «ارزش های انقلاب اسلامی!» به دیگر کشور ها است که تغییر زمان بازی های فوتبال برای تداخل عاشورا یا تاسوعا با بازی فوتبال و یا درج کلمات مذهبی بر روی پیراهن ورزشکاران و مجبور کردن زنان برای داشتن حجاب اسلامی در مسابقات ورزشی از نمونه های آن می باشد.
البته، در دیگر زمینه ها، مانند بازرگانی و تجارت و علم و دانشگاه، مشابه این سوالات در بین ایرانیان، بخصوص در خارج کشور، هم وجود دارد. همانند ورزشکاران مدال آور، بازرگانان و استادان دانشگاهی هم هستند که، بدون توجه به حکومت اسلامی در ایران، به زعم خود برای اعتلای «ایران» تلاش میکنند. دو ورزش فوتبال و کشتی محبوبیت خاصی بین مردم ایران دارند و با توجه به این امر حکومت هم با ورود به عرصه این دو ورزش سعی کرده است که چهره کریه حکومت اسلامی را با ویترین ورزش زیبا نشان دهد. در عين حال هستند ورزشکارانی که با سواستفاده از اعتماد مردم به حکومت پیوسته و در جنایات آن شریکش شده اند. از طرفی دیگر، ورزشکارانی هم هستند، اکثرا در رشته های انفرادی، که برای ایران مدال آور شده اند و سرود نحس حکومت اسلامی را در سالن های ورزشی به صدا در آورده اند.
حال می توان پرسید که آیا ورزشکاری که، با کمبود شدید امکانات، باز هم مدال آور میشود را میتوان سرزنش کرد که موجب انجام تبلیغات برای حکومت اسلامی شده است؟ بجای پاسخ به اين پرسش می توان به روی ديگر سکه توجه کرد:
در طول حیات ننگین چهل سالهء حکومت اسلامی بسیاری از ورزشکاران ایرانی به کشورهای دیگر پناهنده شده اند که جدیدترین آنها سعید مولایی، قهرمان جودو جهان، و سامان بلاغی، عضو بسکتبال با ویلچر، هستند که در پايان کار بهمراه تیم های خود به ایران باز نگشتند. این ورزشکاران، که با کمبود امکانات در رشته ورزشی خود روبرو بودند، در پی اين کوچ اجباری، رؤیای ورزشی خود را در کشورهای دیگر دنبال خواهند کرد.
سعید مولایی با پناهنده شدن خود اعتبار حکومت اسلامی را حداقل در جامعه جودوی جهانی خدشه دار کرده است. علیرغم شایستگی مولایی، باختن اجباری او بخاطر روبرو نشدن با حریف اسراییلی و افشا گری او – که برای اولین بار در سطح بین المللی توسط خود ورزشکار علنی شده است – می تواند عواقب مختلفی برای حکومت داشته باشد. مثلاً تعلیق فدراسیون جودو، و يا جریمهء سنگین مالی، و در پی آن آبروریزی برای حکومت، همگی نتیجهء شجاعت سعید مولایی است. اما واقعيت آن است که ایران به ده ها سعید مولایی ديگر هم نیاز دارد تا چهرهء کریه این حکومت را به دنیا نشان بدهند.
۲۰ شهريور 1398- 11 سپتامبر ۲۰۱۹