از آبادان تا آبادانی!

مقداد عسکريان

 نام شهر آبادان به نفت و پالايشگاه و مهاجرت های از سراسر ايران به اين شهر و فوتبال و حواشی آن، و فرهنگ سکولاری که اين پديده ها بوجود آورده اند گره خورده و اين همه همواره مورد شماتت و حسادت حکومت نفرت برانگيز اسلامی بوده اند.         

 اولین چاه نفت خاورمیانه در حوالی مسجد سلیمان، در جنوب ایران، حفر شد و در ۵ خرداد ۱۲۸۷ به مخزن نفت رسید و این آغاز دگرگون شدن چندین شهر در جنوب ایران بود. بزرگ‌ترین پالایشگاه آسیا در آن زمان در آبادان تاسیس شد و این شهر کوچک، با داشتن فرودگاه و بندر و تاسیسات مهم نفتی، به یکی از شهرهای مهم جهان در آن زمان تبدیل شد. با تأسیس پالایشگاه و مراکز آموزشی در آبادان، کارگران و متخصصان از سراسر ایران به آبادان رفته و در آن شهر سکنی می گزیدند. شرکت ملی نفت ایران، با توجه به اهمیت پالایشگاه، امکانات رفاهی بسیاری برای کارکنان و کارگران و خانوادهای آنان  فراهم کرده بود. وجود باشگاه ها و سینما های مدرن و پیشرفته آن زمان، آبادان را به یک شهر تجاری تفریحی مدرن در جنوب ایران تبدیل کرده بود. بسیاری از خواننده های ایران در آن زمان کنسرت های خود را در آبادان برگزار می‌کردند و شادی و لذت از زندگی در چهرهءساکنان آبادان موج می زد. مسجد و کلیسا در آبادان دیوار به دیوار هم بودند. از تمام اقوام ایران در آبادان زندگی می‌کردند. کرد و لر و بلوچ و مسلمان و مسیحی و یهودی و بهایی زندگی مسالمت آمیز و مثال نزدنی داشتند. آبادان نمونهء بارز يک شهر سکولار و پلورال بود.

 در نتيجه، می توان تصور کرد که انتخاب آبادان برای شروع روند تسلط حکومت ملايان بر ايران تصافی نبوده باشد. در ۲۸ مرداد سال ۵۷ اما حادثهء سینما رکس تحولی در آبادان به وجود آورد که اثراتش هنوز پا برجاست. اسلامیون انقلابی، با آتش زدن سینما رکس، بیش از چهار صد نفر را به کام مرگ فرستادند و این حادثه را به ساواک نسبت دادند. اسلامیون انقلابی از نبود شور انقلابی در آبادان گلابه مند بودند و از اینکه ویگن زنده یاد همچنان در این شهر کنسرت برگزار می‌کرد، در حالی که دیگر شهر ها درگیر آشوب و تظاهرات بودند، ناراضی بودند و با ایجاد حادثه سینما رکس سرعت انقلاب را بیشتر کردند. پس از جنایت سینما رکس آبادان، دیگر آن شهر شاد و محل کنسرت ها نبود. و ۶ ماه بعد در بهمن ماه انقلاب اسلامی به قدرت رسید .

 با شروع جنگ و ویران شدن آبادان و خرمشهر دیگر اثری از آن شهر زنده و ‌پویا باقی نماند. حکومت اسلامی، با علم به اینکه آبادان در گذشته چه جایگاهی داشت، تا اکنون حاضر به بازسازی شهر جنگ زده نشده است. بسیاری از ساکنان آن زمان آبادان در ایران پراکنده شدند و بسیاری هم بعد از جنگ دیگر حاضر به برگشتن به شهر خود نشدند. حکومت اسلامی هم با توجه به این مسئله در سال‌های بعد از جنگ شروع به تغییر بافت مردمی شهر آبادان کرد تا مبادا آبادان بار دیگر جانی تازه بگیرد.

 پيش از اين حوادث، ساکنان آبادان، با وجود تفاوت قومی و مذهبی، زندگی مسالمت امیزی در آبادان داشتند و این دقیقا علیه نظریهء ولایت فقیه بود. هیچ قوم و یا مذهبی در این شهر بالاتر از دیگری نبود و یک جامعه به تمام معنا کثرت گرا بود. اما امروزه دیگر خبری از آن جامعه نیست. حکومت، با نیمه ویرانه نگه داشتن این شهر، سعی داشته است. اثرات همزیستی مسالمت آمیز ایرانیان را، حداقل در یک شهر مهم، به ورطهء فراموشی بسپارد.

 در این میان، با تمام مشکلات موجود در اين شهر، آبادان موقعيت خود را در رابطه با فوتبال حفظ کرده بود؛ شهری که زنده ياد پرویز دهداری را به ایران معرفی کرده و از دل خود زنده ياد مرحوم مانوک خدابخشیان را بیرون داده بود. يعنی، با توجه به مهد فوتبال بودن آبادان در ایران، در تمام اين سال های تلخ، فوتبال و تیم صنعت نفت آبادان تنها دلخوشی جوانان اين شهر ويران شده بوده است. و جای تعجب نيست که چند روز پیش وزیر نفت حکومت اسلامی اعلام کرد که دیگر به تیم های صنعت نفت آبادان و مسجد سلیمان کمک نخواهد نکرد و تا چند ماه دیگر این تیم ها به بخش خصوصی واگذار می‌شوند. این واگذاری به معنای نابودی این دو تیم است و آنها نيز مانند تیم نفت تهران در نهایت منحل خواهند شد.

 يک حاشيهء ديگر را هم از ياد نبریم: حکومت اسلامی باعث و بانی کشته شدن سحر خدایاری است. او نيز چیزی جز حق تماشای فوتبال در ورزشگاه نمی خواست. اينگونه است که مبارزات زنان ايران نيز با ورزش فوتبال پيوند خورده است.

 پس به اميد روزی باشيم که ابر تيرهء حکومت اسلامی از آسمان ايران زدوده و تمام ايران ما آبادان  سکولار آينده باشد.

۲۷ شهريور  1398- 18 سپتامبر ۲۰۱۹