امروز، با فکری پریشان و غم زده از شنيدن اخبار مربوط به حوادث اخیر ناشی از سیل و طوفان در کشورمان، تصمیم گرفتم، برای آرامش اعصاب و روان، در میان درختان پر از گل و شکوفه قدم بزنم. داشتم فکر می کردم که به راستی این گل عجب موهبت زیبایی ست که آدم با نگاه کردن و بوییدن اش سخت از خود بی خود می شود. اما، همین که عبارت «از خود بی خود شدن» به فکرم خطور کرد، ناگهان به یاد جمله ی معروفی افتادم که در میان جوان های ایران مصطلح است و وقتی می خواهند بگویند فلانی از خود بی خود شده، اصطلاحاً می گویند: “فلانی رد داده…”
اين ياد آوری به هنگام «رد دادگی» ام در میان شکوفه ها و گل های بهاری، موجب شد که، پس از بازگشت از گلستان، به جستجویی در میان اخبار وبسایت های خبری بپردازم و خواندن گزارشی از نیروی انتظامی ج.ا درباره ی افزایش مصرف «گل» – یا ماریجوانا – در میان جوان ها به قصد “رد دادن”، بهانه ای شد تا مصمم شوم به بررسی کوتاهی در مورد دلایل گرایش جوان های ایران به مصرف «گل» بپردازم.
گزارش های وبسایت های خبری مختلف در مورد سال گذشته حاکی از آن است که «گل» در ایران چنان بازار پر رونقی پیدا کرده که، بر اساس آخرین شیوع شناسی اعتیاد در کشور، می توان آن را اصلی ترین ماده مخدر مصرفی در میان مصرف کنندگان مستمر مواد مخدر، به ویژه جوانان، دانست. بطوری که اکنون حتی در فضای مجازی تبلیغ می کنند که چگونه بذرش را بکارید، چگونه نورپردازی اش کنید و سرانجام پس از برداشت، چگونه مصرف اش کنید. بهر حال، مطابق بررسی های کارشناسان داخلی ایران، و به زبان آنها، “علت گرایش معتادان به مصرف «گل»، افزایش قیمت «شیشه»، یا همان متامفتامین، است”.
اما، پرسشی که بلافاصله دربارهی آمار کارشناسان در ذهنم نقش بست این بود که چرا کارشناسان داخل ایران تنها به بررسی گرایش “معتادان” جامعه به مصرف گل پرداخته اند و نه گرایش “جوان های” جامعه؟
البته شاید استدلال آنها چنین باشد که هر کس که حتی یک بار ماده ی مخدر گل را مصرف کند، معتاد محسوب می شود. اما از آنجا که من نه کارشناس روانشناسی هستم و نه کارشناس علوم اجتماعی، ناچاراً به تحلیلی تجربی می پردازم.
۱٫ شواهد بسياری حاکی از آن است که، در میان جوان های ایرانی، “رد دادن” به صورت گرایشی هنجارمند و حتی موفقیت آمیز در آمده است. یعنی هر کس که، در میان انبوه مشکلات و گرفتاری های خروار خروار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خود، بتواند «رد بدهد»، می تواند – در روند رشد شخصیتی خویش – از خود بی خود شدن و رسیدن به مرحله ی بی تفاوتی را بعنوان یکی از موفقیت های افتخارآمیز خويش اعلام کند.
۲٫ در گفتگوهای رایج و خودمانی میان جوان ها، به غلط، اینطور جا افتاده که چون «گل» از جمله ی گیاهان است می توان آن را بی خطرترین مخدر و بهترین دارو برای فراموشی شیرین و توهم آمیز مشکلات دانست.
۳٫ از آنجا که «گل با کیفیت و خالص» ارزان تر و در دسترس تر از الکل ناب و غیرتقلبی ست، و تازه نتايج مصرف آن نيز خیلی عمیق تر و بی تهوع تر از الکل است، و آدمی را بسرعت به مرحله ی «رد دادگیِ» کامل می رساند، وقتی چند جوان ایرانی در دورهمی های خودمانی شان گرد هم می آيند، گل را جایگزین نوشیدنی های الکلی می کنند. همچنين – در مقایسه با بطری نوشیدنی های ممنوع الکلی – سبکی و کم حجمی «گل» و تشابه آن با سیگار معمولی را نیز نمی توان نادیده گرفت.
۴٫ یافتن اش هم به هیچ عنوان کار دشواری نیست و تنها کافی ست که آدم در پارک ها و پیاده روها به قصد یافتن «گل» قدم بزند، تا بتواند آن را تهيه کرده و – با چند پوک ساده – در هپروت ابرمانندی گم شود و برود جزو دسته ی ظاهراً موفق بی دردان و بی تفاوت ها.
اگرچه رژیم اسلامی، در اخبار و گزارشات صوری خود، مصرف مخدرها را منفور و خانمان سوز می خواند اما، با پیدایش و گسترش مصرف «گل» در میان جوانان، بی تردید از این موضوع خشنود است که در راستای ایجاد بی تفاوتی مفید در جوانان در زمینه های سیاسی، اندکی از بار زحمات اش در پخش «شیشه» یا متامفتامین کاهش یافته و «خودکفایی جوانان!»، بهویژه دانشجویان، در زمینه ی کاشت و داشت و برداشت «گل» به میزان رضایتبخشی از تثبیت رسیده است!
حکومت اسلامی بی شک از این خوشحال است که بی تفاوتی اين چنينی جوان ها نسبت به فضاحت ها و خرابکاری های سیاسی اش، چه در زمینه ی روابط بین الملل و چه در زمینهی مدیریت داخلی مملکت، ادامه و استقرار رژیم اش را تضمین خواهد نمود.
به راستی برای بازگرداندن هنجارهای اجتماعی شجاعانه و هوشمندانه به میان جوان های ایران و تبدیل «رد داده ها» به مردان و زنان قهرمان و مبارزی که توان دفاع از جان و مال و آبروی ملتی را داشته باشند، چه باید کرد؟
سپيده قياسوند
جمعه ۹ فرورين ۱۳۹۸ – ۲۹ مارس ۲۰۱۹