هدیهء الهی بود یا هدیهء مسئولین؟

در پی وقوع سیلاب در برخی از شهرهای ایران که منجر به کشته شدن بسیاری از هموطنان عزیزمان شد و خسارت های بسیاری به اموال مردم رساند، اکنون مسئولین محترم(!) نظام، در یک رقابت بسیار حساس و جانانه برای بازدید از مناطق سیل زده مشغولند تا گوی سبقت را از یکدیگر بربایند. تعدادی از آنها در زمان وقوع حادثه در مسافرت بودند و تعدادی نیز در پشت سیستم مانیتورینگ خود در سازمان مربوطه در تهران و در طبقات بالای برج های سازمانی، به دور از تهدید سیل، نشسته و فاجعه را نظاره می کردند. تنها عکس العمل مفیدی که از سوی این عزیزان(!) مشاهده شد این بود که به مسئولین استانی خود دستور می دادند که در محل حضور داشته باشند.

          اما، حال که خطر سیل تمام شده، یکی پس از دیگری به محل های وقوع سیلاب سفر می کنند و ضمن دادن دستورات و راهنمائی های اکيد(!) باران های اخیر در کشور را نعمت خداوند می دانند.

          بدينسان می توان ديد که حکومت اسلامی، برای پوشاندن اشتباهات خود، مانند همیشه، مقولهءمذهب را پیش کشيده است؛ ترفندی که چهل سال است در ایران بکار گرفته شده. مثلاً، در اکثر مصاحبه ها با مردم سیل زده، کاربرد القائات مذهبی کاملاً مشهود است. به طور مثال، خانمی از محلهء سعدی شیراز که تمام خانه و وسائل زندگی اش را در سیبلاب از دست داده بود و با گریه اظهار ناراحتی می کرد، در آخرين جمله اش گمی گويد: «شاید اين تاوان گناهانم بوده باشد». حال آنکه بر همگان آشکار است که در حادثهء سیلاب آق قلاء علت وقوع حادثه محصور کردن این منطقه به دلیل ساخت جاده و راه آهن بوده است؛ يا در حادثهء شیراز مسدود کردن مسیل سیلاب ها در قسمت شمالی دروازه قرآن و ایجاد فضای تفریحی در آنجا چنان حادثه ای را سبب شده است.

          موضوع بسیار جالب دیگری که در صحبت های مسئولین عنوان می شود این است که: «خدا را شکر که سال زراعی خوبی خواهیم داشت!» مثلاً، نمکی، وزیر بهداشت، در جمع مردم الیگودرز، با نمک بسيار می گوید: «درست است که وقوع سیل باعث بروز مشکلات زیادی برای مردم شده اما سالی پر بار برای کشاورزان خواهد بود و این رحمت الهی است».

          بايد گفت: جناب آقای با نمک! شما اگر جرات دارید این حرف را روبروی پدر و مادر آن پسر بچهء سه ساله ای بزنید که در شیراز جان خود را در سیلاب از دست داد؛ مادر و پدری که پس از سال ها درمان ناباروری صاحب فرزند شده بودند. آيا این پدر – که اتفاقاً کشاورز هم هست – سال زراعی پر باری خواهد داشت؟ آخر تا به کی مردم ایران باید تاوان این همه خودخواهی گردانندگان حکومت اسلامی مسلط بر کشورشان را بدهند؟؛ حکومتی که در پشت پردهء مذهب فقط غارتگری می کند و تمام مشکلاتی که در جامعه به وجود می آید را پوشش مذهبی می دهد.

          يعنی، اکنون بيش از هميشه جای طرح اين سوال است که حوادثی اينگونه تاوان گناهان مردم است یا تاوان بی فکری، بی تدبیری و سود جویی مسئولانی که چهل سال است به نام مذهب بر جامعه حاکم شده و سايهء شوم خود را بر سر مردم و سرزمین ایران افکنده است؟

          اين مصائب و حوادث يک بُعد برجستهء ديگر هم دارد: اکنون بر ملت ايران کاملاً واضح شده است که چرا اين حکومت از سکولاریزم می ترسد و از واژهء سکولاریزم نفرت دارد. و می داند که علت چنين نفرتی آن است که در يک حکومت سکولار دیگر ترفند چشم بندی به نام مذهب وجود ندارند که بتوان به مدد آن چشم مردم را بست و کشور را به دست حوادث ويرانگر سپرد و خود غارتگری ها را ادامه داد.

          خوشبختانه، بوضوخ می توان ديد که در ميان نسل جوان ایران مقولهء سکولاریزم در حال گسترش است، مردم در حادثه ها دیگر منتظر کمک های حکومتی نیستند، و در ميان خود همدلی و همیاری را پیشه کرده اند. و آنچه سکولاریزم می تواند بر پايهء آن بنا شود همین موضوع است: اتحاد جامعه به دور از تفاوت های نژادی، مذهبی و قومی و بدون تکيه بر امدادهای غيبی و کمک های مدعيان نمايندگان عالم غيب بر روی زمين. ما این «اتفاق» را در حادثهء سیلاب شیراز به وضوح مشاهده کرده و ديده ایم که چگونه مردم به یاری یکدیگر رفتند و به انتظار کمک های دولتی نبودند؛ چرا که کارنامهء چهل سالهء این حکومت همه چیز را برای آنها مشخص کرده است. و چون می دانند چنين نهاد از هم پوکيده و فاسدی ی چندان پا برجا نخواهد ماند؛ صبورانه در انتظار جشن فرو پاشی آن نشسته اند.

رضا سعادت

۱۰ فروردين ۲۰۱۹