آيا نمی توان مشکل سيل گرفتگی کشورمان را ناشی از کم کاری يا سياست کاری کارشناسان و دانشمندان محیط زیست دانست؟ آيا در ميانهء غوغای سيلی که چهره ی وطن مان را به گل نشانده است نمی توان پرسيد که آنها به راستی چرا سکوت کرده اند؟؛ کارشناسانی که راه حل های علمی در سر دارند و بی تردید می دانند که، برای مثال، کشوری مانند هلند در مساحتی حدود ۲۶ درصد زیر سطح دریاست و ۲۱ درصد از جمعیت آن در زمینهایی پائين تر از سطح دریاهای آزاد زندگی میکنند و حدود ۵۰ درصد از سرزمین هلند نیز تنها یک متر بالاتر از سطح دریا جای گرفته است. آنها به طور حتم اين نکته را هم می دانند که کشور هلند، با وضعیت جغرافیایی مشابه، تا کنون گرفتار بحرانی که وطن ما دچار آن شده نبوده است.
در کنار اين پرسش، و واقعیت های آشکار دیگر، حتماً بخاطر دارید که در سال گذشته، چند تن از کارشناسان محیط زیست ایران، با جرم های مختلفی بازداشت و زندانی شدند و در پی بازداشت گروهی از فعالان محیط زیست در بهمن ماه سال گذشته نیز اخباری از بازداشت کاوه مدنی منتشر شد. کاوه مدنی که دانشمند، پژوهشگر و فعال محیط زیست و استاد دانشگاه امپریال کالج لندن بوده است و به عنوان نخستین محقق و دانشمند جوان ایرانی جایزه ی برجسته ی اتحادیه ی اروپایی علوم زمین شناسی دریافت کرده است، از زمان آغاز به کارش در سازمان محیط زیست ایران، بارها مورد بازخواست و بازجویی قرار گرفت و به همین دلیل و سرانجام ناگزیر شد ایران را ترک کند. براستی نمی توان پرسيد که اين «دانشمندان» مکرراً مرتکب جرl های «سیاسی!» می شوند و حکومت را مجبور می کنند که يا زندانی شان کند و يا هواپيمایشان را ساقط کند و ملت را از شر آنها برهاند.
اما گويا غمی نيست. کشور ما چيزی که کم ندارد «کارشناس» است؛ از آخوند منبری گرفته تا آخوندی که بر صندلی رياست جمهوری تکيه زده است. می گویید نه؟ به این خبر توجه کنيد که، عصر روز هفتم نوروز، حسن روحانی شخصاً به صحنه رفت تا به قول خودش – که گفته بود: “آدم تا خودش سر صحنه نرود، نمی شود..” – وفا کند!
در اين راستا او، با هواپیمای شخصی، وارد آسمان صحنه ی مخاطره شد و از آن بالا، رویتگر و گزارشگر وضعیت آق قلا، آن هم پس از هفت روز غوطه وری در آب، گرديد و سپس در جلسه شورای هماهنگی مدیران بحران گلستان در گرگان حضور یافت تا در قالب يک «کارشناس محیط زیست» دلایل فاجعه ی سیل را برای دانشمندان ديگر توضيح دهد.
وی در بخشی از صحبت هایش چنین گفت: “وقتی [از آن بالا!] به مصب دریا رسیدم، دیدم اختلاف زمین با دریا خیلی کمه .. یعنی دریای خزر نسب به آب های آزاد، منهای بیست و هشته و گمیشان منهای بیست و دو .. یعنی اینا فقط شیش متر با هم فرق می کنه… گرگان رود مثل اینکه اصلاً حرکت نمی کنه… حتی یک جاهایی کاسه ای درست شده که حتی در نقاطی از دریا هم پایین تر میاد.. من دیدم این جاده هایی را که شکافته اند هیچ تاثیری نداره و فقط آب از این ور آمده آن ور… آب [در] آق قلا بوده آمده گمیشان .. انگار قسمتی از آب این ور کاسه رو میدی به اون ور کاسه…”
توجه کنيد که این «کاسه ها» که این آیت الله کارشناس از آنها حرف می زند، خانه و کاشانه ی مردمی ست که بر آب نشسته. اينجا است که نوع گفتار ریاست اجرایی مملکت و نحوه ی گزارش دهی او از مناطق آب گرفته و در وضعیت بحران، ذهن آدمی را به این پزسش سوق می دهد که: «پس کارشناسان درس خوانده ی محیط زیست ایران کجا هستند که مردم در آب نشسته، ناچارند افاضات آیت الله های کارشناس مسلک را تحمل کنند؟
و همين پرسش محتوم است که ما را به ياد سخنرانی های خرابکارانه ی کاوه مدنی، پیرامون ضعف مدیریتی در ایران در زمینه ی بحران آب، می اندازد؛ حرف هایی که ابتدا او را راهی بازداشتگاه ها کرد و سرانجام ناچارش ساخت که هراسان به جامعه ی مغزهای فرار کرده ی ايران بپيوندد.
و در غياب کاوه مدنی ها است که رژیم اسلامی، از ترس «افشای تخصص بنيادِ» ناکارآمدی ها و بی کفایتی های منتسب به خود، کشوری را که تاکنون در هوا معلق بود، به زیر آب فرو برده است.
و آيا هنوز هم بايد پرسيد که چرا کارشناسان تحصیل کرده ی محیط زیست ما سکوت کرده و تریبون را به اظهار فضل های گهربار آیت الله های کارشناس داده اند؟
سپیده قیاسوند
۱۶ فروردين ۱۳۹۸ – ۵ آوريل ۲۰۱۹