منوچهر یزدیان
دبيرکل حزب سکولار دموکرات ايرانيان
“حفظ تمامیت ارضی کشور” یکی از شاه بیت ها در اسناد بسیاری از سازمان ها و احزاب سیاسی مخالف حکومت اسلامی ایران است. گنجاندن چنین اصلی در ادبیات گروه های ایران دوست و ملتمدار سابقه در برائت از “تجزیه طلبی و تجزیه طلبان” دارد. اما آیا “اعلام وفاداری” به پاسداری از تمامیت ارضی ایران برای حفظ ایران و حاکمیت ملت ایران کافی است؟
نتايج سقوط حکومت صدام حسین، و سپس شکل گیری سیستم سیاسی دیگری در عراق و در همسایگی ایران، فعالین سیاسی آینده نگر ایرانی را بیش از پیش نگران ماجراجوئی و ایلخانی گرائی گروه های سیاسی – عشیرتی و گاهی مذهبی، در جریان و پس از سقوط حکومت اسلامی چیره بر ایران کرده است.
پس از صدام حسین، عراق دارای یک قانون اساسی جدید و سیستمی دو ریاستی شد. یعنی انتخاب رئیس جمهوری تشریفاتی، که میبایست کُرد باشد، و نخست وزیری شیعه مذهب و منتخب مجلس، که مسئول اجرائی کشور است. در عین حال عراق دارای یک پارلمان ملی است که رئیس اش باید سُنی باشد و اعضاء اش بر پایهء مذهب یا وابستگی عشره ای انتخاب می شوند. با همه این اوصاف هنوز هم “تمامیت ارضی کشور عراق” حفظ شده است. البته در این سیستم، کشوری بنام عراق تنها در مجامع بین المللی موجودیت دارد اما در درون کشور، واژه “عراق” بیشتر رؤیا و آرزوی سکولارهای عراقی است تا واقعیت.
جمال المحمداوی، نمایندهء پارلمان و عضو کمیسیون انرژی عراق، روز ۹ مارس ۲۰۲۰ اعلام کرد که اقلیم کردستان روزانه ۱٫۳ میلیون بشکه نفت صادر می کند اما بر سر ۲۵۰ هزار بشکه نفت با دولت فدرال در بغداد مذاکره می کند.
گروه های قانونی و غیر قانونی، چه مذهبی و چه عشیره ای، بطور علنی، بیرون از چهارچوب حکومت مرکزی (کاریکاتوری) عراق با کشورهای دیگر در مراودات سیاسی، اقتصادی و امنیتی هستند و حکومت مرکزی، در این رابطه، محلی از اعراب ندارد.
گروه های شیعی در عراق، که ساخته و مسلح شدهء توسط حکومت اسلامی ایران هستند، با حضور آمریکا و متحدان اش در عراق نه تنها مخالفند بلکه هر از گاهی به عملیات نظامی علیه آنها دست می زنند. در مقابل مقامات رسمی کُرد و سنی موافق حضور نیروهای ائتلاف آمریکائی بوده و به آنها یاری می رسانند.
هفته های متمادی است که دانشجویان و مردم معترض در بغداد، بصره، نجف، و شهرهای “شیعه نشین”، علیه فساد، جنایت و تبه کاری حکومتگران دست نشاندهء حکومت اسلامی ایران دست به تظاهرات می زنند در حالی که در اربیل و سلیمانیه و شهرهای اقلیم کردستان خبری نیست. گویا هر جا مفید باشد تئوری “عیسی به دین خود، موسی به دین خود” مصداق می یابد.
این مثال ها، که می توان بسیار به آنها افزود، نشان می دهند که در غیاب “یک ملت” چگونه قدرت و حاکمیت سیاسی، که حق ملت عراق است، به احزاب و دار و دسته های مذهبی، ایلی و عشایری انتقال یافته است. یعنی عراق کشوری است که تمامیت ارضی اش حفظ شده اما همزمان ملت عراق صلاحیت حقوقی و سیاسی خود را از دست داده است و بجای آن اجزای تفکیک شده مذهبی و ایل و عشایری “حقانیت” کسب کرده و در مناطق تحت نفوذشان فرمانروئی می کنند.
در دنیای امروز فاکتور اصلی مفهوم “کشور” مرزهای جغرافیائی بسته ای ست که سازمان ملل و مجامع بین المللی آن را به رسمیت شناختهاند. این کشورها، بنا به پیشینه و موقعیت شان اشکال گوناگونی دارند؛ از کنفدراسیون و فدراسیون گرفته تا کشورهای یکپارچه ای مانند ایران؛ کشوری که چند هزاران سال پیشینه و تاریخ دارد. بررسی تفاوت بین ایران از یکسو و کشورهائی با سیستم کنفدرال یا فدرال از سوی دیگر در حوصلهء این نوشته نمی گنجد.
کشور ایران سرزمین مشترک مردمی است که در آن زندگی می کنند. ایرانی ها، یعنی ملت ایران، بدون هیچ تشریفاتی کشور ایران را به ارث برده و در نوبتی دیگر آن را در اختیار وارثان خود که همان ملت است قرار می دهند. در واقع شهروندان ایران (ملت) مجموعاً مالک خانه (کشور) خود هستند. این ملک مشاع پایهء حقانیت حاکمیت ملت بر کشور است.
اینک شاهد آن هستیم که تعدادی از نویسندگان و فعالین سیاسی وابسته به گروه های زبانی (کُردی، ترکی، بلوچی، عربی، ترکمنی و …) مردم ایران را نه ملت بلکه اجزای “ملت ها و یا ملیت های ساکن ایران” می نامند. آنها، بر پایه تعریف شان از ملت و ملیت، خواهان تشکیل حکومت های محلی و آموزش به زبان خود هستند. این خواسته چیزی نیست جز تجزیهء ملت ایران به اقلیم های زبانی و مذهبی و، در نهایت، نابودی ایران.
تلاش برای ایجاد “حکومت های محلی” حاصلی جز جنگ و خونریزی بین اهالی محل و همچنین بین گروه های مسلح و دولت مرکزی ندارد، و از سوی دیگر تلاش برای از بین بردن زبان فارسی به عنوان زبان مشترک و اداری همهء ایرانیان، که مهمترین شاخصه و نماد وحدت ملی آنهاست، اجزائی از نقشه اقلیمی کردن کشور ایران می باشند.
از این رو باور به اصل “حفظ تمامیت ارضی ایران”، و بدون تأکید بر “یکپارچگی ملت ایران”، در مورد شخصیت ها، سازمان ها و گروه های ایراندوست و ملتمدار نه تنها بسنده نیست بلکه تحمل ساده لوحانهء فرافکنی دشمنان یکپارچگی ملت ایران است.
روزگاری «تجزیه طلب» به کسانی می گفتند که می خواستند تکهای از خاک ایران را جدا کرده و خود در آنجا حکومت کنند. با تجارب امروز می توان ادعا کرد که صفت “تجزیه طلب” تنها به “خاک” اشاره ندارد بلکه شامل تجزیهء ملت نیز می شود.
در مقابل، آنچه باید پاسداری شود «یکپارچگی ملت ایران» در چهارچوب مرزهای شناخته شده بین المللی است.
۱۹ فروردین ۱۳۹۹ – April 7th, 2020