سپیده قیاسوند
خبر سومین قتل ناموسی در طی هفته ی اخیر هم در رسانه ها منتشر شد. حالا تمام رسانه های مستقل از حکومت اسلامی، با برشمردن همین قوانین ناقص مدنی و مجازات اسلامی، بارها و بارها به نقض حقوق بشر در حوزه ی حقوق زنان اشاره می کنند و رسانه های فارسی زبان مدافع حقوق بشر نيز، مانند همیشه، با افشای جریان قتل های ناموسی اخیر، به گمان خود خدشه ای اساسی و غیرقابل ترمیم بر پیکر رژیم اسلامی ایران وارد می آورند.
البته خبررسانی و افشاگری این رسانه ها، از آن جهت که در آگاهی رسانی جنایات رژیم اسلامی تلاش می کنند، جای قدردانی دارد؛ اما آیا این روند آگاهی رسانی و افشاگری تا ابعاد وسیع تری، مانند تلاش در جهت راه اندازی یک جنبش و ایجاد گروه های مبارزاتی فعال، و نیز تلاش در جهت ایجاد آلترناتیوی غیر مذهبی و غیر استبدادی نیز پیش می روند؟
در اینجا، پیش از پرداختن به موضوع رفع تبعیض جنسیتی علیه زنان، باید تاکید کنم که بدون تردید، ارتکاب جرایمی مانند همین قتل های ناموسی در ایران، نتیجه ی عدم حمایت قانون از حقوق اساسی زن بوده و هست، و تلاش برای انحلال قوانین مدنی و جزایی زن ستیز حکومت اسلامی و تدوین قوانین اساسی سکولار و دموکرات، اولین و مهمترین هدف هر زن و مردی خواهد بود. اما فراموش نکنیم که استقرار چهل ساله ی قوانین قضایی، جزایی، آموزشی و اجرایی اين حکومت، جامعه ای را پدید آورده که در دیدگاه زن و مرد اش، تصورات بیمارگونه ای نسبت به حقوق انسانی زنان شکل گرفته و حتی به صورت دیدگاه غالب در آمده است.
در این مورد تنها کافی ست نگاهی به نوشته های مردم در اینستاگرام (که اکنون تنها صفحه ی عمومی فیلتر نشده توسط رژیم اسلامی است) بیاندازیم. مشاهده ی کامنت های ایرانیان در شبکه ی مجازی ای همچون اینستاگرام، مطالعه ی میدانی در این مورد را اندکی آسان کرده است.
در این کامنت ها، به موارد عجیبی بر می خوریم: از شوخی های جنسی گرفته تا فحاشی ها و طنزها، از خشم های حاصل از تبعیض جنسیتی گرفته تا افسردگی های ناشی از ناشناختگی جنس مخالف، از روابط عجیب و غریب خارج از ازدواج گرفته تا افزایش آمار قتل و تجاوزات جنسی. این مطالب، همه و همه، بیانگر این واقعیت است که در جامعه ی ایران، تعارضات و پارادوکس های جنسیتی تا اندازه ای پیش رفته که حدود و حقوق جنسی و انسانی زن و مرد به دست فراموشی سپرده شده و، در نتیجه، ضروری است که در آینده این حدود و حقوق بصورتی جدی و اصولی به آنها آموزش داده شود.
در آینده ای نه چندان دور، گروه ها و انجمن های مبارزه علیه تبعیض جنسیتی، ناگزیر هستند که نه تنها به افشای نابرابری های جنسی بلکه به فرهنگسازی و زدودن دیدگاه ضد زن در ایران بپردازند و انجام این آگاه سازی مفصل و اصولی نه تنها نیازمند حضور زنان روشنفکر و مبارز علیه اینگونه تبعیض ها است بلکه، برای آموزش فرهنگ و دیدگاه برابری خواهانه و متمدن به مردان جامعه، نیاز جدی به حضور مردان روشن فکر و مبارز در این گروه های مبارز علیه تبعیض جنسیتی وجود دارد زیرا تبعیضی که ناشی از ناآگاهی هر دو سوی تبعیض است، یک طرفه نابود شدنی نیست. در عین حال این نکته نیز یادمان باشد که چنین دردی تنها گریبانگیر زنان جامعه ی ایران نبوده و نخواهد بود و خشم ها و اختلالات روانی حاصل از نابرابری اجتماعی در زنان جامعه بر روابط خانوادگی و تربیت کودکان و روابط متقابل اجتماعی نیز سایه خواهد افکند.
امیدوارم روزی برسد که جامعه ی مردان روشنفکر و مبارز نیز با دیدن نام «زنان» بر سردر گروه ها و انجمن های دفاع از حقوق زن، خود را جدا از این بخش از جامعه نبینند و با اطمینان از فایده و اهمیت همکاری با این گروه ها، پای به این بخش از مبارزه بنهند و، همگام با زنان روشنفکر، بتوانند در استقرار فرهنگ سکولار و متمدن در میان مردان و زنان جامعه ی ایران تلاش کنند.
هرگز نباید از یادمان برود که بازسازی ویرانه ی فرهنگی آلوده به سکسیسم در ایران عزیزمان، از هم اکنون و شاید تا سال های طولانی، وقت و انرژی بسیار می طلبد.
*مقالات و دیدگاه های مندرج در سایت شورای مدیریت گذار نظر نویسندگان آن است. شورای مدیریت گذار دیدگاه ها و مواضع خود را از طریق اعلامیه ها و اسناد خود منتشر می کند.
۲۹ خرداد ۱۳۹۹- ۱۹ ژوئن ۲۰۲۰
برگرفته از سایت «شورای مدیریت گذار»