اعترافات اجباری، حنای رنگ‌باخته حکومت

کنعان مختار
این گزارش جویای نظر مردم و تحلیل‌گران دربارۀ اعترافات اجباری است. نظر عموم این است که قصد حکومت از پخش اعترافات اجباری ایجاد رعب و وحشت در بین معترضان و نیز اثبات قدرت خود است.

یک شهروند در مصاحبه زمانه:
«دروغگویی در ذات جمهوری اسلامی است. خودشان می‌دانند اگر صادق باشند باید ول کنند و بروند. صفر تا صد آخوندها را دروغ به وجود آورده. از بهشت و خدای دروغین‌شان گرفته تا اعتراف و قدرت پوشالی. الان همین اعترافاتی که پخش می‌کنند بین مردم جوک شده. کسی باور ندارد. همه می‌دانیم با تهدید و فشار و شکنجه طرف را مجبور به اعتراف می‌کنند. حتی کار به جایی رسیده که می‌آیند و یک زن دیگر را به جای مادر یکی از کشته شده‌ها می‌نشانند تا واقعیت را جور دیگری جلوه دهند! واقعاً مسخره است.»

هنوز اعتراضات مردم ایران به دو هفته نرسیده بود که جمهوری اسلامی طبق رول همیشگی شروع به پخش اعترافات تلویزیونی یا آن‌گونه که منتقدان می‌گویند «اعترافات اجباری» کرد. اعتراف اجباری از خانوادۀ کشته‌شد‌گان اخیر اعتراضات، پدرِ حدیث نجفی، مادرِ سارینا اسماعیل‌زاد، و دایی و خالۀ نیکا شاکرمی جزء آن دسته از اعترافات اجباری هستند که خیلی زود لایه‌های پنهان و جعلی حکومت را در میان مردم آشکار کرد. به‌رغم باورنکرن مردم، اما حکومت ایران با تهدید و ارعاب اصرار بر تهیه و پخش این اعترافات دارد. براساس گزارش‌های سازمان عدالت برای ایران و فدراسیون جهانی جامعه‌های حقوق بشر، صدا و سیمای جمهوری اسلامی در ده سالۀ ١٣٨٨- ١٣٩٨ دست‌کم ٣٥٥ اعتراف اجباری را پخش کرده است.

همه چیز این حکومت دروغ است و نه تنها من، هیچ کسی به آنها باور ندارد. می‌خواهند با این کار بگویند ما طرف حق نشستیم، ولی کورخوانده‌اند، دیگر عمرشان تمام است. ما نه از اعتراف و شکنجه می‌ترسیم، نه حرف‌های حکومت را باور داریم. اگر تمام دنیا بگوید جمهوری اسلامی راست می‌گوید من یکی هیچ‌وقت باور نمی‌کنم. پشت تریبون هزار وعده وعید می‌دهند و یکی را انجام نمی‌دهند. البته دیگه تموم شده، حتی اگر به وعده‌هاشون عمل هم کنند مردم آنها را نمی‌خواهند. به آخوند جماعت نمی‌شود اعتماد کرد. می‌خواهند با کشتن و سرکوب، مردم از اعتراض به‌حقی که دارند عقب‌نشینی کنند. ولی ما این همه کشته ندادیم که دست بکشیم. تا آخرش ایستاده‌ایم.»

دروغین، جعلی و ساختگی
جمهوری اسلامی سناریوی «سقوط از ارتفاع» را دربارۀ قتل نیکا شاکرمی، از کشته شدگان اعتراضات اخیر پخش کرد. سناریویی که در آن دایی و خالۀ نیکا را مجبور به صحنه‌سازی دروغین می‌کنند. در پی پخش سناریوی صداوسیمای ایران، نسرین شاکرمی، مادر نیکا، در ویدیوی ارسالی به رادیو فردا اظهار داشت که برادر و خواهرش را مجبور به اعتراف اجباری کرده‌اند و دخترش، در ٢٩ شهریور در اعتراضات خیابانی کشته و جنازه‌اش را همان روز به سردخانۀ کهریزک تحویل داده‌اند. شاکرمی بار دیگر در مصاحبه با روزنامه ‌اعتماد (١٨ مهر) روایت صداوسیمای جمهوری اسلامی را جعلی خواند. این مصاحبه بعد از تماس هیات نظارت بر مطبوعات و اطلاعات سپاه از سایت این روزنامه حذف شد.

یکی از شهروندان که اعترافات پخش شده از خانوادۀ نیکا شاکرمی را دیده در گفت‌وگو با من می‌گوید: «من حتی به اخبار هواشناسی جمهور اسلامی باور ندارم چه برسد به اعترافات اجباری. جمهوری اسلامی در این همه سال حتی یک راست هم در پرونده ندارد که حداقل با استناد به آن به حرف‌هایشان باور کنیم. اصلاً لازم نبود مادر نیکا آشکارسازی کند و بگوید برادر و خواهرش را به زور وادار به این حرف‌ها کردند. همه چیز کاملاً معلومه. نه تنها برای من، هیچ کسی را پیدا نمی‌کنی به این چیزها باور کند. آخوندها دارند زور اضافی می‌زنند.»

شهروندی دیگر می‌گوید: «نمی‌دانم جمهوری اسلامی تا کی می‌خواهد به این دروغ‌ها ادامه دهد. همه چیزشان ساختگی و دروغ است. قدرت موشکی، صنعت پیشرفته، امنیت در جامعه، آمارهای جعلی، اعترافات تلویزیونی، همه اینها دروغ هستند و فکر می‌کنند می‌توانند سر مردم را کلاه بگذارند. مردم آگاه‌تر شده‌اند، حتی ترسی از یگان ویژه و لباس شخصی‌ها ندارند. دیگر گذشت آن روزی که با فشار و تهدید هر کاری که دلشان می‌خواست می‌کردند.»

به نظر می‌رسد هدف از پخش اعترافات در رسانه‌های حکومتی، ایجاد رعب و وحشت در بین منتقدان حکومت باشد. یکی دیگر از شهروندان در مصاحبه با من می‌گوید: «می‌دانم که جمهوری آخوندی، زندانی‌ها را به خشن‌ترین شیوه شکنجه می‌‌کند و همۀ این اعترافات از تهدید و شکنجه می‌آید. ولی راستش هیچ وقت باعث نشده به خاطر اعتراف اجباری ترس برم دارد و بی‌خیال اعتراض و انتقاد از آخوندها شوم. دروغگویی تو ذات جمهوری اسلامی است. خودشان می‌دانند اگر صادق باشند باید بدون خشونت ول کنند و بروند. صفر تا صد آخوندها را دروغ به وجود آورده. از بهشت و خدای دروغین‌شان گرفته تا اعتراف و قدرت پوشالی. الان همین اعترافاتی که پخش می‌کنند بین مردم جوک شده. کسی باور ندارد. همه می‌دانیم با تهدید و فشار و شکنجه طرف را مجبور به اعتراف می‌کنند. حتی کار به جایی رسیده که می‌آیند و یک زن دیگر را به جای مادر یکی از کشته شده‌ها می‌نشانند تا واقعیت را جور دیگری جلوه دهند! واقعاً مسخره است.»

اشارۀ این شهروند به ابهاماتی‌ست که در خصوص واقعی بودن مادر سارینا اسماعیل‌زاده در شبکه‌های اجتماعی مطرح شده است. در روزهای گذشته، خبرگزاری تسنیم، وابسته به سپاه پاسداران، گزارشی را از مادر سارینا پخش کرد تا از زبان او، مرگ سارینا را خودکشی جلوه دهد. در پی پخش این گزارش در شبکه‌های اجتماعی عکسی از مادر سارینا منتشر شده که شباهتی به زن مصاحبه‌شونده با خبرگزاری تسنیم ندارد. خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضائیه، به نقل از حسین فاضل هریکندی، رئیس کل دادگستری استان البرز، جان باختن سارینا را «خودکشی با پریدن از پشت بام همسایه» خوانده است. اما به گفتۀ سازمان عفو بین‌الملل سارینا اسماعیل‌زاده در ٣١ شهریور بر اثر ضربات مکرر باتوم نیروهای امنیتی در کرج کشته شده است.

کاربران شبکه‌های اجتماعی در واکنش به پخش اعترافات اجباری، آنها را جعلی، دورغین، دور از واقعیت و ساختگی می‌دانند. یک شهروند در این باره می‌گوید: «اگر این اعترافات حقیقت دارد چرا همۀ معترفان بعد از آزادی حرف‌های دیگری می‌زنند؟ مثلاً آدم بی‌گناهی مثل مازیار ابراهیمی را با شدیدترین شکنجه‌ها مجبور به اعتراف دربارۀ ترور دانشمدان هسته‌ای کردند، اما چند سال بعد وقتی به خارج ایران پناهنده شد، گفت همۀ این اعترافات ساختگی بوده و با زور و شکنجه مجبورش کرده‌اند. همه چیز این حکومت دروغ است و نه تنها من، هیچ کسی به آنها باور ندارد. می‌خواهند با این کار بگویند ما طرف حق نشستیم، ولی کورخوانده‌اند، دیگر عمرشان تمام است. ما نه از اعتراف و شکنجه می‌ترسیم، نه حرف‌های حکومت را باور داریم. اگر تمام دنیا بگوید جمهوری اسلامی راست می‌گوید من یکی هیچ‌وقت باور نمی‌کنم. پشت تریبون هزار وعده وعید می‌دهند و یکی را انجام نمی‌دهند. البته دیگه تموم شده، حتی اگر به وعده‌هاشون عمل هم کنند مردم آنها را نمی‌خواهند. به آخوند جماعت نمی‌شود اعتماد کرد. می‌خواهند با کشتن و سرکوب، مردم از اعتراض به‌حقی که دارند عقب‌نشینی کنند. ولی ما این همه کشته ندادیم که دست بکشیم. تا آخرش ایستاده‌ایم.»پ

اعتراف، محبوب‌ترین شیوۀ اثبات قدرت حکومت‌های تمامیت‌خواهی مانند جمهوری اسلامی است. اعتراف همیشه یک جنبۀ روانی-انگیزشی دارد. وقتی بازجو از فرد قربانی اعتراف می‌گیرد، نوعی عاملیت و مسئولیت اخلاقی را نیز روی دوش قربانی می‌‌اندازد.\nجمهوری اسلامی با اعتراف گرفتن می‌خواهد -جدای از جور دیگر نشان دادن واقعیت- این احساس همدردی را با زندانی و یا کسانی که به هر طریقی جامعه با آنها احساس نزدیکی می‌کند را از بین ببرد. وقتی احساس همدردی -به دلیل خیانت در اعترافات- از بین می‌رود، قربانی و تفکرات نقادانه‌اش به حاشیه می‌روند.

تلاشِ مذبوحانۀ اثبات قدرت
از یک جامعه‌شناس درمورد دلایل پخش اعترافات اجباری می‌پرسم، اینکه جمهوری اسلامی با پخش‌ آنها می‌خواهد چه کسی را قانع کند؟ او در جواب می‌گوید: «اعتراف، محبوب‌ترین شیوۀ اثبات قدرت حکومت‌های تمامیت‌خواهی مانند جمهوری اسلامی است. اعتراف همیشه یک جنبۀ روانی-انگیزشی دارد. وقتی بازجو از فرد قربانی اعتراف می‌گیرد، نوعی عاملیت و مسئولیت اخلاقی را نیز روی دوش قربانی می‌‌اندازد. از آن‌رو که اعتراف همیشه مستلزم نوعی خیانت است، قربانی باید در حین اعتراف، به خانواده، دوستان، گروه سیاسی، اعتقادات خود یا چیزی شبیه به این موارد خیانت کند. در واقع به تعبیری اعتراف شکافی درون قربانی ایجاد می‌کند. وقتی پای خیانت به ایمان و رفتار سیاسی مطرح می‌شود، خودبه‌خود و به شکل کاملاً ناخودآگاه سد راه همدردی، ترحم و همدلی ناظران با قربانی می‌شود. در واقع ناظرانی که اعترافات فرد معترف را می‌بینند، از احساس همدردی و ترحم با او فاصله می‌گیرند. جمهوری اسلامی با اعتراف گرفتن می‌خواهد -جدای از جور دیگر نشان دادن واقعیت- این احساس همدردی را با زندانی و یا کسانی که به هر طریقی جامعه با آنها احساس نزدیکی می‌کند را از بین ببرد. وقتی احساس همدردی -به دلیل خیانت در اعترافات- از بین می‌رود، قربانی و تفکرات نقادانه‌اش به حاشیه می‌روند.»

در گفت‌وگو با این جامعه‌شناس می‌‌گویم: به نظر می‌رسد اعترافات رسانه‌ای در جمهوری اسلامی کارکردی که به آن اشاره کردید را از دست داده است. مردم این اعترافات را «اجباری» می‌‌دانند و عمیقاً با قربانیان آن احساس همدردی می‌کنند، به طوریکه به محض پخش آنها در برابرش موضعی انتقادی می‌گیرند. در جوابم می‌گوید: «دقیقاً اینطوری است. اعترافات آن کارکرد جلوگیری از همدردی خودانگیختانه با قربانی را امروزه در حکومت اسلامی از دست داده است. چیزی که من در جواب سوال قبلی به آن اشاره کردم، تصوری است که حاکمان از اعترافات دارند، یعنی آنها می‌خواهند به همین نتیجۀ که اشاره کردم برسند. یعنی قربانی را با اعترافات، پیش مردم کم ارزش کنند. این تصور آنهاست و الزاماً چیزی نیست که مردم فکر می‌کنند. اساساً جمهوری اسلامی چنان به قدرت خودش ایمان دارد که حرف و تصور مردم برایش اهمیتی ندارد. جدا از این مورد، با اعتراف گرفتن طیفی از طرفداران خود را نیز قانع می‌کنند و این پیام را به آنها می‌دهند که تلاشی که برای حفظ نظام می‌کنند بی‌ثمر نبوده است. یعنی باید به هواداران خود نشان دهد که سرکوب‌ها نتیجه داده است و شما راهتان را درست می‌روید. در هر صورت حکومت به تهییج نیروهای خود وابسته است و با انواع‌ها تاکتیک‌ها آن را به سمت هدف دلخواهش سوق می‌دهد.»

بی‌اعتمادی و عدم مشروعیت جمهوری اسلامی در تمام طبقات و طیف‌های اجتماعی نفوذ کرده است. حتی دانش‌آموزان دبیرستانی و راهنمایی به خیابان آمده‌اند، شعار می‌دهند، دیوارنویسی می‌کنند و انزجار خود را از شخص اول نظام، علی خامنه‌ای نشان می‌دهند. از این جامعه‌شناس می‌پرسم آیا با این وجود حکومت می‌تواند حتی آن طیفی که رویشان سرمایه‌گذاری کرده است و به خاطر تجربۀ سیاسی اندکی که دارند با ترفند اعترافات اجباری مهار کند؟ می‌گوید: «نشانه‌هایی که امروز در خیابان و شبکه‌های اجتماعی وجود دارد، این را می‌گویند که حکومت حتی با برخورد قهری هم نتوانسته آنها را مهار کند و توازن را به نفع خودش رقم بزند. مشخصاً در مورد اعترافات باید عرض کنم، اعتراف گرفتن از قربانی به رخ کشیدن قدرت است. حکومت می‌داند مردم دیگر به اعترافات اجباری باور ندارند، اما باز انجام می‌دهد تا نشان دهد که هنوز قدرت کامل را در اختیار دارد. وقتی از یک حکومت نشانه‌ها و نمادها را می‌گیریم، عملاً آن را از قدرت ساقط کردیم. امروزه جمهوری اسلامی با اصرار می‌خواهد این نمادها را حفظ کند. در واقع زبان حال جمهوری اسلامی این است: “اگرچه باور ندارید ولی چنان قدرت داریم که می‌توانیم انجام دهیم، می‌توانیم بدون ابا دروغ بگوییم و بدون اینکه به کسی پاسخگو باشیم سرکوب کنیم.” درواقع تمام تلاشش، حتی در صورت عدم مشروعیت‌اش، برای نشان دادن همین توانایی و قدرت است که اعتراف‌گرفتن از نمونه‌های بارز آن محسوب می‌شود.»

اگرچه جمهوری اسلامی از هر ابزاری برای سرکوب مخالفان خود استفاده می‌کند، اما عدم مشروعیت و مهمتر از آن ناتوانی در القای رعب و وحشت به جامعه، کار را برای مسئولان حکومتی دشوار کرده است. مردم این روزها نه به اعترافات اجباری باور دارند نه به وعده‌هایی برای گفت‌وگو. آنها اصل نظام را هدف گرفته‌اند و در شعارهایشان تکرار می‌کنند: «این دیگر اعتراض نیست، یک انقلاب است.»

برگرفته ای از سایت رادیو زمانه، ۱۶ اکتبر ۲۰۲۲