فرزاد صیفیکاران
ـ شهروند خبرنگاران ایرانی در مقابل روایت یکطرفه، تحریفشده و مخدوش حاکمیت قد علم کرده اند و روایتی به مراتب زمینیتر و واقعیتر، بدون سانسور و دستکاری از وقایع جاری در کشور ارائه میدهند.
این نوشته در وهله اول تلاشی در راستای ادای احترام، قدردانی و ارج نهادن به شهروند خبرنگاران ایرانی است که طی سالهای گذشته در فقدان رسانهها و روزنامهنگاران مستقل، با وجود سرکوب و اختناق فرارگیر و زیر سایه پدیده نوظهور قطع اینترنت، سهم بزرگی در ثبت وقایع، اطلاعرسانی و گزارشگری به عهده داشتند. در وهله دوم پدیده شهروند خبرنگاران مدرن ایرانی را بررسی میکند، که به باور نگارنده فراتر از شهروندان دوربین به دست عمل میکنند، و در جنگ روایتهایی که از معترضان انسانزدایی و شأن انسانی آنها را زیر سوال میبرد، کرامت انسانی را بازنمایی میکنند. شهروند خبرنگاران ایرانی که خود بخشی از معترضان هستند به مثابه قشری خاکستری هیچگاه دیده نشدند و مورد توجه قرار نگرفتند، در حالی که جنبش آزادیخواهی و برابریخواهی ایران با شعار پیشرو «زن، زندگی، آزادی» به واسطه گزارشگری آنها دیده و جهانی شد و اگر آنها نبودند، این موج از حمایت و همبستگی جهانی با مردم ایران هم احتمالا وجود نداشت. باید به احترام آنها ایستاد.
شهروند خبرنگاری در دنیای امروز پدیده مدرنی است که با پیشرفت علم و تکنولوژی، و به صورت مشخص تولید انبوه و در دسترس عموم قرار گرفتن وسایل ارتباط جمعی، پا به عرصه ظهور و گردش اطلاعات گذاشت. از اینرو بسیاری شهروند خبرنگاری را محصول مستقیم در دسترس قرار گرفتن ابزارهایی چون دوربینهای کوچک همراه فیلمبرداری، عکاسی و صدا ضبط کنها و اندکی جلوتر که میآیم آن را محصول تلفنهای هوشمند -که همه این قابلیتها را یکجا در خود دارد- و گسترش شبکههای اجتماعی با مخاطبهای میلیونی میدانند.
اما آنچه این روزها در ایران شاهد هستیم، شهروند خبرنگاران در جایگاهی فراتر از این تعریف ساده و محصول خنثای پیشرفت تکنولوژی قرار میگیرند، آنها را نمیتوان صرفا شهروندانی دانست که به واسطه پیشرفت علم و تکنولوژی، و نیز در دسترس بودن تلفنهای هوشمند، به ثبت وقایع میپردارند. بلکه آنها از نوعی خودآگاهی و دانش نسبت به کاری که انجام میدهند، برخوردارند و شهروند خبرنگاری بخشی از مبارزه آنها برای رسیدن به آزادی است.
شهروند خبرنگاران ایرانی نه تنها روای مقاومت هستند، بلکه آنها در مقابل روایت یکطرفه، تحریفشده و مخدوش حاکمیت نیز که از آنها انسانزدایی کرده و کرامت انسانیشان را لگدمال میکند، قد علم نموده و روایتی به مراتب زمینیتر و واقعیتر، بدون سانسور و دستکاری شده از وقایع جاری در کشور ارائه میدهند. آنها اهمیت روایتگری/گزارشگری را به درستی درک کرده و جدا از مبارزه علیه استبداد و سرکوب حاکم بر جامعه و ثبت تاریخ مبارزات خود، از ذات روایتگری به واسطه گزارشگری نیز به مثابه بخشی جدانشدنی از مبارزه خود استفاده میکنند، مبارزه با روایتی که آنها را «عامل بیگانه، اغتشاشگر، خس و خاشاک، ارازل و اوباش» و امثالهم تعریف میکند.
شهروند خبرنگاران ایرانی با روایتگری هویت دیگریسازی و ناشهروندیسازی خود را رفتهرفته از حکومت پس میگیرند و نشان دادند امروز دیگر واقعیت تنها در دستان حکومت، یکجانبه و به عنوان مطلق لامتغیر نیست. آنها خود راوی مبارزهشان هستند و روایتگری و گزارشگریشان به بخشی از مبارزه تبدیل شده است. جنگ روایتها امروز جبهه جدیدی در آزادیخواهی و دیکتاتوریستیزی باز کرده، به گونهای که اکنون جهان برای شنیدن این صداها از خیابانهای سراسر ایران سراپا گوش شده و روایت تحریفشده حکومت دیگر رنگ باخته است. اگرچه حکومت با آگاهی کامل از بیاعتباری روایتهایش، همچنان سعی دارد از روایت خود نه برای بیان واقعیت و کسب مشروعیت، بلکه برای ایجاد رعب و وحشت استفاده کند و اصرار بر پخش اعترافهای اجباری از معترضان و خانواده کشتهشدگان اعتراضهای اخیر مثال گویایی از این دست تلاش است.
نمونه سپیده رشنو، مثال واضحی این دست است. سپیده رشنو که در اتوبوس بیآرتی موبایل به دست علیه زنی که به حریم خصوصی او (نحوه پوشش) تعرض کرده و او را مورد حمله قرار داده بود، واقعیت را در کنار مطالبهاش یعنی «آزادی پوشش» و «حق انتخاب فردی» به تصویر کشید، اما با این وجود حکومت و دستگاههای امنیتی سرکوبگرش او را با چهرهای تکیده و چشمانی کبود جلوی دوربین نشاند و از صداوسیمای ملی اعترافات اجباریاش را برای بیش از هشتادوپنج میلیون ایرانی پخش کردند تا این پیام را زنان برسانند که در صورت مخالفت با حقی که چهار دهه از آنها ستانده شده، چه سناریو و عواقبی در پیشرو دارند.
شهروند خبرنگاران ایرانی به یک آگاهی و دانش جمعی خاص برگرفته از تجربه زیسته و کاملا با خودآیینی شخصی (در مفهوم کانتی) دست یافتهاند که آنها را فراتر از تعریف ابتدایی شهروند خبرنگار قرار میدهد و میتوان با صراحت اعلام کرد که آنها بدون تکنولوژی هم به شهروند خبرنگارانی تبدیل شدهاند که با شیوههای بدیع مبارزه، روایتگری و گزارشگری بخشی از مقاومت و مبارزه آنها شده است. آنها لحظه به لحظه به شیوههای مختلف مشغول ثبت، روایت و گزارشگری از مبارزه خود هستند.
کانت اصل خودآیینی را “اراده اصل والای اخلاق” میدانست. اصل خودآیینی کانت بر این باور میچرخد اگر اصولی که اراده ما بر آن استوار است صرفا برساخته موجودی (انسان) باشد که وضعکننده قوانین عام است، «اراده یا خواست» ما نیز نسبت به قوانینی که خود ما (انسان) وضع کردهایم خودآیین و مستقل عمل میکند. طبق اصل کانتی، این موضوع درباره قوانین عام که از جانب حکومتها وضع میشوند نیز صادق است، اما در شرایط کنونی، شهروند خبرنگاران ایرانی از قانون عام برساخته حکومت خارج شده و قوانین نانوشته خود را جایگزین کردهاند، از اینرو اراده آنها به صورت خودآیین حول این قوانین نانوشتهای در متن و فرم مبارزه بین آنها وضع شده، میچرخد.
اگرچه این اراده گزارشگری در قالب شهروند خبرنگار ریشه در سنت تاریخی روایتگری در جامعه ایران دارد، اما پرداختن به آن از حوصله این نوشته خارج است.
بررسی روشهایی که شهروند خبرنگاران ایرانی برای روایتگری/گزارشگری این روزها به کار میگیرند، چند پدیده مهم را نمایان میکند:
یک) اغلب افراد/شهروند خبرنگارانی که فیلم میگیرند، روی ویدیوها صحبت میکنند، تاریخ، زمان، مکان و در موراد متعددی نیز شرح واقعهای که به تصویر میکشند را نیز توضیح میدهند، این نشان میدهد آنها از اهمیت اطلاعاتِ تصاویری که به ثبت میرسانند و چگونگی کاربرد آنها آگاه هستند. توضیحاتی که شهروند خبرنگاران ایرانی بر روی ویدیوهای مختلف میدهند، نشان میدهد آنها مخاطب خود آشنایی دارند و میکوشند اطلاعات صحیح و دستهبندی شدهای در اختیار این مخاطب قرار دهند. مخاطب آنها از مردم کوچه و خیابان گرفته که توسط رسانههای حکومتی در معرض بمباران اخبار خلاف واقع قرار دارند را در بر میگیرد تا مردم و رسانهها و روزنامهنگاران سراسر جهان.
دو) شهروند خبرنگاران ایرانی اغلب خود بخشی از معترضان هستند، نه صرفا روایتکننده یا ثبتکننده وقایع.
آگهی
سه) طیف گسترده و متنوعی از شهروند خبرنگاران وجود دارند، کسانی که فیلم میگیرند، کسانی که عکاسی میکنند، کسانی که اطلاعرسانی متنی به روشهای مختلف انجام میدهند، کسانی که با فایلهای صوتی اطلاعرسانی میکنند، کسانی که دیوارنویسی میکنند و کسانی که اطلاعاتشان را ناشناس به دست افراد مطمئن میرسانند تا آنها منتشر کنند.
چهار) طیف نوظهور دیگری در میان شهروند خبرنگاران، کاربران ناشناس شبکههای اجتماعی هستند که هیچگاه جدی گرفته نمیشوند، اما آنها نیز سهم بزرگی در گزارشگری داشتند به همین دلیل نمیتوان سهم آنها را نادید گرفت و شاید بتوان نامشان را «شهروند خبرنگاران مجازی» گذاشت. هزاران کاربر اغلب ناشناس ایرانی در شبکههای اجتماعی با قراردادی نانوشته تصمیم گرفتند هشتگ «#مهسا_امینی» را به ترند جهانی تبدیل کنند. آنها حتی این هشتگ را بیشترین هشتگی که در تاریخ توییتر مورد استفاده قرار گرفته تبدیل کردند و بدون شک آنها بخشی جدانشدنی از شهروند خبرنگارانی هستند که پای کار ایستادند و صدای انقلابشان را به مردم جهان رساندند. با چرخ کوتاهی در توییتر همچنان میتوان پیامها و کامنتهای این کاربران ناشناس را دید که از همدیگر میخواهند پیوسته از هشتگ استفاده کنند و نگذارند از ترند خارج شود. جهان بالاخره صدای این هشتگها را شنید و کار به جایی رسید که اکنون کاربران غیرایرانی هم از هشتگ فارسی «#مهسا_امینی» استفاده میکنند، بلکه آنها تنها با دیدن حروف «م هـ س ا» میفهمیدند نوشته شده: «مهسا امینی». و اسم رمز مهسا امینی به زبان مشترک همه تبدبل شده و این مهم را کاربران/شهروندان خبرنگاران مجازی ناشناس انجام دادند.
پنج) برخی از عکس و فیلمها چنان حرفهای کادربندی و گرفته شده که در نگاه اول مخاطب احساس میکند یک عکاس حرفهای آنها را به ثبت رسانده است. شهروند خبرنگارها با دوربینهای ساده موبایل زمانی که عکس میگیرند سوژه را دقیق میشناسند، کادر را میشناسد، اِلمانهای مهم مانند جمعیت و نمادها را میشناسند و در تصویر میگنجانند. برای مثال دو عکس که از اعتراضها به کشته شدن مهسا امینی توسط همین شهروند خبرنگارها منتشر و وایرال شد، حتی به رسانههای بزرگ جهان نیز راه پیدا کرد. یکی از آنها عکس دختر جوانی است که وسط خیابان ایستاده و در یک دست روسری به آتش کشیده شده و در دست دیگرش یک سنگ را گرفته و مردم معترض هم پشت سر او دیده میشوند، تصویر او تداعی کننده شخصیتهای ابرقهرمان فیلمهای هالیوودی است.
در زیر تعدادی از عکسهایی که توسط شهروندان خبرنگاران از اعتراضها به کشته شدن مهسا امینی ثبت را مشاهده کنید:
شش) «لحظهشناسی» در گزارشهای شهروند خبرنگاران ایرانی کاملا پیداست. آنها معمولا ویدیوهای کوتاه زیر یک دقیقه میگیرند و منتشر میکنند. این کار علت دارد، تا به دلیل سرعت پایین اینترنت بتوانند آن را به راحتی ارسال کنند، اما در همین ویدیوهای چند ثانیهای، «لحظه» درست یک واقعه را به تصویر میکشند و همین چند ثانیه برای اطلاع از وقایع جاری در جریان اعتراضها کافی است.
در روزهایی گذشته ویدیویی از بیستوپنجمین شب اعتراضها در شهر سنندج منتشر شد که در دل اخبار ناگواری که در شبکههای اجتماعی حول اعتراضها میچرخید، فضا را تلطیف و موجب خنده کاربران ایرانی شد. در این ویدیو، یک شهروند سنندجی به زبان کُردی و با حالتی توأم با خجالت و نامطمئنی میگوید «یعنی باید تاریخ هم بگوئیم؟» و بعد صدای دوستاش شنیده میشود که در جواب میگوید «آره دیگر…» و کسی که فیلم را گرفته در ادامه میگوید «امروز ۱۹ مهر گریزه (شهرکی در سنندج)…»
این ویدیو نیز مثال دیگری بر این ادعا است شهروند خبرنگاران ایرانی، فراتر از تعریفها و چهارچوبهای در نظر گرفته شده، به شهروند خبرنگار بودن اهمیت میدهند.
این ویدیو و مکالمه کوتاهی که بین دو نفر در مورد اعلام تاریخ رد و بدل میشود، نشان میدهد شهروندان در نقاط مختلف ایران به اهمیت چگونگی گزارشگری و بهرهبرداریهایی که از این شیوه صحیح از گزارشگری صورت میگیرند، به خوبی آگاهند و سعی دارند مبارزهشان درست گرازش کنند.
صدایمان را به هر طریقی میرسانیم
یکی از دیگر از مواردی که شهروند خبرنگاران ایرانی را از تعریف مرسوم و کلاسیک آن خارج میکند، این است که آنها به «هر طریقی» که شده صدایشان را میرسانند.
حوزه فعالیت فعالیت شهروند خبرنگارانی ایرانی به گرفتن فیلم و عکس خلاصه نمیشود، آنها با مجموعهای گسترده از مشکلات و موانع برای رساندن صدایشان مواجههاند که در جبهه مقابل با مجموعه گسترده و خلاقانه از روشها و شیوهها صدایشان را میرسانند.
حکومت جمهوری اسلامی ایران کنترل کامل رسانهها اعم صداوسیما تا روزنامهها و سایتها را در اختیار دارد، برای محدود کردن گردش اطلاعات هم در سالهای گذشته به ایجاد اختلال و قطع کردن اینترنت روی آورده است، اما این همه ماجرا نیست، شهروند خبرنگاران ایرانی با مجموعهای از اپلیکیشنهای ناامن و بدافزارها هم روبهرو هستند که خطر شناسنایی یا هک شدن دستگاههای آنها را به همراه دارد.
به همین جهت شهروند خبرنگاران در ایران از هر فرصتی استفاده میکنند و با روشهایی چون ضبط صدا، نوشتن آنچه که رخ داده و آنها رویت کردهاند یا از طریق شخص سوم آنچه که باید گزارش شود را به اطلاع عموم و رسانهها میرسانند.
در بسیاری از موارد اما آنها در دل حادثه خطر میکنند و به گزارش دادن میپردازند، زیرا از اهمیت کاری که انجام میدهد و خطری که آنها را تهدید میکنند، کاملا آگاهند و به همان اندازه از اهمیت اطلاعرسانی درباره آن، از اینرو دست از گزارشگری بر نمیدارند. بیراه و غلو نیست اگر در مواردی شهروند خبرنگاران ایرانی را با خبرنگاران جنگی مقایسه کنیم.
خبرنگاران جنگی به واسطه حضور و نزدیکی به میادین جنگی با خطر مرگ به وسیله برخورد گلوله، خشونت نیروهای نظامی و انفجار روبهرو هستند، در عین حال شهروند خبرنگاران ایرانی هم در چنین شرایطی به سر میبرد، نیروهای امنیتی سرکوبگر با سلاحهای کشنده و جنگی به مقابله آنها میپردازند و هر لحظه امکان مورد هدف قرار آنها وجود دارد.
ژوئن ۲۰۲۱ کمیته پولیتزر به دارنلا فریزر ۱۸ ساله که از کشته شدن جورج فلوید، شهروند آفریقاییتبار آمریکا به دست یک افسر سفیدپوست فیلمبرداری کرده بود، جایزه ویژه روزنامهنگاری را اهدا کرد و به این طریق از شجاعت او تقدیر کردند. فیلمی که دارنلای جوان گرفت و آخرین جمله ثبت شده جورج فلوید در این ویدیو که گفت «نمیتوانم نفس بکشم»، به مجموعهای از اعتراضهای گسترده در جهان علیالخصوص آمریکا منجر شد و در نهایت درک شوین، افسر پلیس آمریکایی به دلیل اتهام قتل به زندان محکوم شد.
در موراد متعددی اغلب در کشورهای غربی، شهروند خبرنگاران از امنیتی نسبی هنگام ثبت یک واقعه برخوردارند و تهدید جانی مستقیم متوجه آنها نیست. این سخن به معنی بیارزش شمردن کار آنها نیست، اما شهروند خبرنگاران با وجود اینکه کشته شدن و به خون کشیدن همقطاران خود را به چشم میبینند، آتش گلوله نیروهای امنیتی را مشاهده میکنند، صحنه ربودن زنان معترضان در روز روشن و انداختن معترضان پشت صندوق عقب خودروها را دیدهاند، باز به این کار اهتمام میورزند و این جای شگفتی دارد.
مثال برای این ادعا فراوان است، از اعتراصهای دی ۹۶ گرفته تا اعتراضهای اخیر میتوان موارد متعدد را یافت. ویدیوی زیر مربوط به اعتراضهای دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ در شهر دیواندره است. نیروهای امنیتی با سلاحهای جنگی مشغول تیراندازی هوایی در حجم بالایی هستند و صدای رگبار در شهر پیچیده است، با این وجود شهروندان معترضان همچنان بدون اینکه فرار کنند ایستادهاند و شهروند خبرنگاری هم که فیلم را گرفته توضیح میدهد برای ایجاد رعب و وحشت در حال تیراندازی هوایی است. با این وجود خطر جانی در چنین فضایی برای شهروند خبرنگاران وجود دارد و در همین روز دو نفر در شهر بسیار کوچک دیواندره به نامهای «فواد قدیمی» و «محسن محمدی» بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی کشته شدند.
شهروند خبرنگاران ایرانی حتی در داخل حریم خصوصی خانههای خود نیز از امنیت برخوردار نیستند. در یکی از ویدیوها که مربوط به اعتراضها در شهر کُردنشین بوکان است، نیروهای امنیتی به شهروندی که همراه کودک خردسالاش در شت پنجره مشغول فیلمبرداری بود تیراندازی کردند. با وجود آگاهی از چنین خطراتی شهروند خبرنگاران ایرانی همچنان به گزارشگری از داخل خانه تا این لحظه ادامه دادند.
در مثال دیگری شهروند خبرنگاران نقش بسیار برجسته و مهمی در حمله به دانشگاه شریف و اطلاعرسانی درباره آن داشتند. ۱۱ مهر ۱۴۰۱ دانشگاه صنعتی شریف توسط نیروهای بسیجی و یگان ویژه محاصره و دانشجویان مورد حمله قرار گرفتند. زمانی که نیروهای امنیتی با موتور دنبال دانشجویان بودند و آنها به پارکینگ دانشگاه فرار میکردند، با این حال یکی از دانشجویان در قامت شهروند خبرنگار مشغول ثبت این وقایع بود و یکی دیگر از حاضران صدایش شنیده میشود که میگوید «فیلم بگیر…» و این نشان میدهند همه آنها در چنین موقعیت پر مخاطرهای از اهمیت گزارشگری و ثبت وقایعی که در پشت درهای بسته دانشگاه جریان داشت، آگاه بودند.
در ویدیوی دیگری از اعتراضهای دانشگاه شریف، یک زن شهروند خبرنگار، در حالی که مقابل چشمانش نیروهای امنیتی در حال بازداشت یک دانشجو به شکل بسیار خشونتآمیزی هستند و در حالی که لباس او را روی سرش کشیده و به صورت برهنه قصد دارند او را به بازداشتگاه منتقل کنند، این شهروند از آنها فیلم میگیرد و توضیح میدهد تا اینکه نیروی امنیتی متوجه میشود و با گلوله ساچمهای سربی تفنگ پینتبال به سمت او تیراندازی میکند که در نتیجه شیشه خودرویاش میشکند و بعد تصویر قطع میشود. این نشان میدهند که شهروند خبرنگاران تا چه اندازه با آگاهی از خطراتی که آنها را تهدید میکند، سعی در ثبت وقایع دارند.
این مثالها به عنوان مشتی نمونه خروار، نشان میدهد این شهروند خبرنگاران به هر روشی که شده میخواهند صدایشان برسانند.
شهروند خبرنگاران ایران و فلسفه مداخلهگری در روایت
یکی از ویژگیهای شهروند خبرنگاران ایرانی و شیوه روایتگری آنها، فلسفه مداخلهگری در روایت است، اما نه به این منظور که قصد تغییر یا تحریف روایت را داشته باشد، که بر عکس، قصد دارند روایت زندگی، مقاومت، دادخواهی و مبارزه خود را از سه زاویه مهم روایتگری یعنی زوایه دید، چگونگی روایت و زمان روایت ارائه و تعریف کنند.
راوی/گزارشگرهای ایرانی در بطن ماجرا حضور فیزیکی دارند و به راحتی میتوان رد حضور، نگاه، احساس و هیجانهای آنها را دید و لمس کرد. گزارشگر علاوه بر بازتاب دادن وقایع بیرونی، با اشراف کامل به بازنمایی واقعه از زبان خودش نیز میپردازد. اگرچه خود را در مقام دانای کل قرار نمیدهد، بلکه به عنوان بخشی جدانشدنی از بدن/کل مردم گزارش میدهند و خود را جدا از واقعه/مبارزه/اعتراض/روایت تعریف نمیکنند و با سوژهای که در حال ثبت گزارش از آن هستند، همراهی، همصدایی و همدلی تام دارند.
شهروند خبرنگاران ایرانی مداخلهگرانی حقطلب در روایت هستند، روایت و گزارشگری آنها بخشی از مطالبهگری و دادخواهیشان نیز به شمار میآید. دادخواهی برای همه سرکوبها و جنایتهایی که صورت گرفت و جدا از حال حاضر، در آینده نیز به عنوان مستندات جنبش روشنگری و دادخواهی ایران مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
به بیان سادهتر، آنها در روایت حاکم مداخله میکنند، تا مطالبه به حق خود را پیش ببرند و تاریخ مقاومت و آزادیخواهی را از زبان و نگاه خودشان ثبت کنند.
به باور هانا آرنت روایتگری سرمایه بیبدیلی برای پدیدارشناسی «موقعیت انسانی»، جهان مشترک میان آدمیان و زندگی سیاسی جامعه است و ما امروزه اهمیت روایتگری/گزارشگری را در موقعیت انسانی، جهان مشترک معترضان ایرانی و زندگی سیاسی آنها میبینم.
در نهایت باید گفت شهروند خبرنگاران در ایران شامل گروهها و طیفهای مختلفی هستند که هر کدام گوشهای از مسئولیت اجتماعی خود را در این برهه تاریخی ویژه به عهده گرفته و سعی دارند به بهترین نحو ممکن آن را انجام دهند، شهروند خبرنگاران ناشناسی که ممکن است ما هیچ وقت اسم آنها را ندانیم، اما در حال ثبت وقایع یکی از مهمترین جنبشهای اعتراضی و پیشروی جهان هستند.
چند راهکار ساده برای شهروند خبرنگاران
در پایان چند راهکار ساده به شهروند خبرنگاران ایرانی پیشنهاد میشود تا بتوانند با استفاده از این روشهای ساده، گزارشگری بهتر و دقیقتری داشته باشند.
– مهمترین موضوع نحوه گرفتن دوربین است، که باید آنها در صورت امکان افقی گرفته شود، نه عمودی. مانند آنچه که در تصویر زیر مشاهده میکنید:
– اگر ویدیو کوتاه است و امکان توضیح طولانی بر روی ویدیو را به هر دلیلی ندارید، سعی کنید از کلید واژه استفاده کنید، برای مثال واقعه را اینگونه شرح دهید: «تهران، ۲۷ مهر، اعتراضات، حمله مامور» یا «سنندج، ۲۷ مهر، بستن خیابان…» یا «رشت، ۲۷ مهر، دانشگاه گیلان، تحصن…» این کلیدواژه به انتخاب واقعه میتواند متفاوت باشد.
– اگر به هیچ عنوان امکان صحبت روی ویدیوی گرفته شده را به هر دلیلی ندارید، سعی کنید برخی نشانههای عمومی را در تصویر بگنجانید که از طریق آنها پیدا کردن محل ویدیو امکانپذیر باشد. نشانههای عمومی مانند: تابلوی خبایانها، بانکها، ادارات، مغازهها و غیره.
– اگر امکان فیلمبرداری ندارید و ممکن است دیدن دوربین یا موبایل برای شما خطر ایجاد کند، صدای محیط اطرافتان را ضبط کنید.
علاوه بر این موارد، امنیت شما به عنوان شهروند خبرنگار هم مهم است، لذا ویدیوها و اطلاعات خود را برای حلقه امن افرادی که میشناسید و مورد اعتماد هستند ارسال کنید. روزنامهنگاران و رسانهها نیز موظفند متادیتای تصاویر و ویدیوها را قبل از انتشار حذف کنند و چهره افرادی که در تصاویر واضح است را بپوشانند.
برگرفته ای از سایت رادیو زمانه، ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲