از مشروطه تا سکولار دموکراسی؛ تفاوتهای سازمان و نهاد

بعد از پخش برنامه هفته پیش در مورد تعریف سیستم های اجتماعی و اینکه سیستم های اجتماعی را به دو دسته سازمان و نهاد تقسیم کردم و توضیحاتی هم در مورد تفاوت این دو نوع سیستم دادم، چندین ایمیل از مخاطبان هم اندیشی مان دریافت داشتم. مبنی بر اینکه اگر موضوع چنین است که شما می گوئید، چرا در همان برنامه هموندان شما این دو اصطلاح سازمان و نهاد را بصورت مشابهی بکار می‌بردند و مثلا در مورد ایجاد نهادهای مذهبی از طرف حکومت اسلامی سخن می‌گفتند. حال آنکه بنابر تعریف شما، حکومت اسلامی نمی تواند نهاد درست کند، بلکه می تواند دست به ساختن سازمانهای مذهبی بزند. از آنجا که این ایراد درست بود و من در مراجعه به ویدئو هم دیدم که این مطلب حقیقت دارد، تصمیم گرفتم که در بخش آغازین برنامه امروز کمی بیشتر درباره این تفاوت بگویم و از شما هم تقاضا کنم که در بکار بردن اینگونه الفاظ بیشتر دقت کنید. هرچند که می دانم که این امر تقصیر شما نبوده و سران حکومت اسلامی در ادبیات خودشان سازمان و نهاد و حتی موسسه را در یک معنا بکار می برند و شما هم در اشاره به کاربرد این الفاظ از جانب آنها، این دو مفهوم را معادل هم بکار بردید. پس اجازه بدهید در این برنامه بیشتر بر تفاوت این دو اصطلاح تمرکز کنیم، در عین اینکه می‌دانیم اسلامیست‌ها و شاید اغلب غیر متخصصین، تفاوتی بین دو اصطلاح سازمان و نهاد نمی گذارند. از اینجا آغاز کنم که گفتم در علوم اجتماعی یک بحثی داریم بعنوان «سیستم های اجتماعی» و این سیستم ها مرکب اند از مجموعه هائی از اجزاء که با مرزی جدا کننده از بقیه پدیده ها در بینشان، برای رسیدن به هدف، ارتباط و تعامل برقرار است. و عرض کردم که بهترین مثال هم به یک اتومبیل مربوط می شود، که یک پدیده ای مرکبی است و اجزاء آن در جهت برآوردن هدفی که همان حرکت قابل کنترل باشد از یک طرف هر یک وظیفه خاص خودشان را برعهده دارند و از سوی دیگر با هم کار می کنند. سپس گفتم که سیستم های اجتماعی به دو دسته سازمان و نهاد تقسیم می شوند. و گفتم اما یک سازمان، مثلا یک وزارتخانه یا یک شرکت تجاری و یک نهاد مثلا خانواده یا مذهب یا حکومت، در عین اینکه تعریف و ویژگی های مشترکی دارند و به این دلیل هست که هر دوی آنها سیستم خوانده می شوند، اما با هم در جهات مختلفی متفاوتند و مطالبی را هم در مورد تفاوت شان عرض کردم. اما امروز می خواهم همین مطالب را کسترش و توضیح بدهم که سیستمی که سازمان نام دارد، با سیستمی که نهاد خوانده می شود، از پنج لحاظ و در پنج حوزه با هم متفاوت هستند. این پنج حوزه عبارتند از «هدف، ساختار، سن و سال سیستم، تغییرپذیری و سلسله مراتب درون سیستم» و حالا می خواهم به یک یک این حوزه ها بپردازم و تفاوت سازمان و نهاد را در هر حوزه ای توضیح بدهم. از «هدف سیستم» آغاز کنیم. یک سازمان دارای کارکرد و اهداف معین و محدودی است. حال آنکه یک نهاد رفتارها و روابط گسترده اعضاء یک جامعه را اداره می کند. یک سازمان برنامه کارش مثلا برنامه ریزی است. اما یک مذهب مدعی است که هم روابط آدمها را با هم منظم می کند و هم راه آخرت و زندگی پس از مرگ را نشانشان می دهد و در نتیجه بر روابط گسترده بین مردم و میان مردم و خدائی که در آن مذهب مورد اعتقاد است، حکومت می کند. از جهت دیگر سازمان و نهاد از لحاظ «ساختار» هم با هم متفاوتند. ساختار یک سازمان، بگیریم یک اتومبیل یا یک وزارتخانه، در رابطه با هدف کارشان دقیق و محدود است. حال آنکه اگرچه یک نهاد هم مثل یک مذهب دارای ساختار است، اما این ساختار در شرایط مختلف تاریخی تغییر می‌کند. مثلا مذهب شیعه را بگیریم، تا پیدایش صفویان در ایران دارای ساختاری پراکنده و نامتمرکز بود و شیعیان دوازده امامی در نقاط مختلف دنیا، از دره بعلبک لبنان گرفته تا کربلا و نجف در عراق و تا بحرین و در ایران هم در شهرهائی مثل کاشمر و کاشان پراکنده بودند، اما با پیدایش حکومت صفوی که می‌خواستند ایران را از سنی گری به شیعه گری تبدیل کنند، ساختار این مذهب هم متمرکز شد. حتی امروز هم که بحث نواندیشی دینی مطرح است، در واقع این نو اندیشان در پی تغییر ساختار این مذهبشان هستد. بعد می‌رسیم به سن و سال سازمان ها و نهادها. می‌دانیم هر دوتاشان می‌توانند هم قدیمی باشند و هم جدید، اما در مورد سازمان ها قدیم و جدیدشان چندان فرقی با هم ندارند، حال آنکه نهادها هرچه قدیمی تر باشند در مقابل نوآوری ها مقاوم ترند. یک نهاد قدیمی مثل مذهب، در برابر نوآوری و نواندیشی مذهبی بشدت مقاومت می‌کند و براحتی تن به تغییر نمی‌دهد. یک نهاد جدید التآسیس هم به سختی قابل تغیر است. منظورم چیست؟ مثلا بگیریم همین حکومت اسلامی را که ۴۵ سال پیش بر اساس یک قانون اساسی بوجود آمد و در این ۴۵ سال در برابر هر تغییری در آن قانون مقاومت کرده و در نتیجه کار را به پیدایش اندیشه انقلاب و براندازی علیه خودش کشانده است. یعنی نه مذهب، نه حکومت، نه نهاد خانواده، برعکس سازمانها براحتی تغییر پیدا نمی کنند. حال آنکه تغییر هدف و ساختار یک سازمان کار بسیار آسانی است. در واقع ما در اینجا به حوزه مهم «تغییر پذیری» می‌رسیم و می‌توانیم نسبت به آنچه تاکنون گفته ام یک نگاه تازه ای بیاندازیم. ببینید یک سازمان اجتماعی به راحتی ساخته می شود، به راحتی هم تغییر می کند و به راحتی هم قابل منحل شدن است. حال آنکه یک نهاد اجتماعی نه تن به تغییر می دهد، نه مثلا هیچ مذهبی را نمی‌شو.د منحل کرد و یا حکومتی خیلی راحت برانداخت. یا مثلا نهاد خانواده را در کوتاه مدت تغییر داد. می‌رسیم به سلسله مراتب، اگرچه هر سیستمی دارای سلسله مراتبی درونی هست، اما در سازمان ها راحت تر می‌شود سلسله مراتب درونی را تغییر داد، رئیس عوض کرد، فرودست را به بالا دست تبدیل کرد، اما در یک سیستم نهادی براحتی نمی شود یک حجة الاسلام را تبدیل به آیت الله عظما کرد، می‌دانم البته همین جا می‌توانیم به مورد خامنه ای اشاره کنیم که این اتفاق افتاد و روحانیت برای حفظ موقعیتی که تازه به دست آورده بود، شرط اجتهاد را از شروط تعیین ولایت فقیه برداشت و به یک روضه خوان دوزاری مقام رهبری داد. البته منظورشان رهبری روحانیت نبود، بلکه رهبری نظام قلابی اسلامی، اما این رهبر تازه به دوران رسیده، بزودی توانست حساب بقیه را برسد و تبدیل به فعال مایشاء بشود. یعنی در شرایط فوق العاده و بحرانی ممکن است سلسله مراتب یک نهاد هم بهم بخورد، اما این یک استثناء است

ویدیوی کامل برنمه در لینک زیر: