از مشروطه تا سکولار دموکراسی: دوران گذار و ویژگی هایشان

امروز می‌خواهم کل سخنم را به موضوع و مفهوم دوران گذار یا همانطوری که گفتم در برنامه قبلی، در لفظ فرنگی Interregnum اختصاص بدهم و در این کار هم می‌خواهم که سه نکته را خدمت شما عرض کنم. نخستین نکته اینکه معمولا در جامعه شناسی سیاسی، دوران های جابجایی قدرت سیاسی را به دو نوع تقسیم می کنند. یکی را دوران انتقال در شرایط عادی می گویند. مثال آن هم این است که حاکم جدیدی بی هیچ مشکلی می آید جانشین حاکم قبلی می‌شود و برای این کار هم مراسم و آیین های پیش بینی شده و جا افتاده. مثلا ما همین اواخر جابجایی آرام و عادی را در انگلستان دیدیم. ملکه الیزابت دوم به علت کهولت، چشم از جهان بود فرو بست و ولیعهد او چارلز بدون هیچ مشکلی جانشین او شد. برخی از جامعه‌شناسان سیاسی این جابجایی عادی را هم Interregnum می گویند. یعنی در فاصله ای که یک کسی بیاید بطور عادی جانشین دیگری بشود. اما اغلب متفکرین علوم اجتماعی در سخن از این نوع جابجائی از کلمه Interregnum استفاده نمی کنند و این واژه را برای توصیف نوع دوم به کار می‌برند. نوع دوم جابجایی در واقع، گذاری است که در شرایط بحرانی و عدم استقرار پیش می آید و من در فارسی برای تفکیک این دو جابجایی قدرت هم معمولا از دو واژه ی «انتقال» و «گذار» استفاده می کنم. انتقال را برای جابجایی های عادی و بی التهاب به کار می برم و گذار را برای جابجایی های پر آشوب که حالا شرح خواهم داد. اما آنچه که مورد توجه من در این برنامه ها است، این جابجایی نوع دوم است که منجر به فروپاشی یک سیستم، سیستم قدرت و حکومت و برآمدن سیستم بعدی می‌شود و من این نوع جابجایی را گذار می گویم. مثلا فکر کنید که همین آقای خامنه ای بمیرد و جانشین او هم براحتی از طرف مجلس خبرگان تعیین بشود و آب هم از آب تکان نخورد. در این صورت ما با یک جابجایی از نوع انتقال مواجه هستیم. اما به نظر می‌رسد که همه ما امیدواریم و حس می کنیم که این سد سدید حکومت اسلامی دیگر کلا ترک برداشته و بزودی این سد خواهد شکست و سیلاب به راه خواهد افتاد. در آن صورت ما باید خودمان را برای یک دوران گذار آماده کنیم و در نتیجه به عنوان یک نیروی سیاسی به این فکر کنیم که چطور می‌شود از یکسو جلوی انتقال را گرفت و گذاشت که این گذار صورت بگیرد و امیدوارانه هم وارد دوران گذار شد، و از طرف دیگر چطوری می‌شود هزینه‌های عبور از دوران گذار را به حداقل رساند و مدت آن را هم تا حد ممکن کوتاه کرد. این نکته اول، نکته دوم که لازم است به آن دقت بکنیم مربوط می‌شود به اینکه دوران گذار می تواند یک دوران بلندی باشد که خودش به چند تا دوران کوچکتر تقسیم شده باشد. مثلا از نظر من به راحتی می‌شود دوره ای را که با حمله افغان ها به اصفهان، تسلیم شاه سلطان حسین، فراری شدن آخوندهای مهم دربار دربار صفوی و رفتنشان به طرف عراق و گیر افتادن آنها در کوهپایه های زاگرس و سپس نوبت سیاستهای مذهبی نادر شاه افشار در کاهش نفوذ تشیع و قطع حقوق دولتی آخوندهای شیعه و بعد از آن هرج و مرج پس از کشته شدن نادرشاه و دوران کوتاه فرمانفرمائی کریم‌خان زند، تا برسیم به تاجگذاری فتحعلی شاه قاجار و آغاز دوره بلند سلطنت خاندان قاجار را مجموعا می‌شود یک دوره بلندمدت گذار خواند. یعنی دوره ای که از سال ۱۱۳۴ که سال تسلیم شدن شاه سلطان حسین و فرار ولیعهدش طهماسب به قزوین و تبریز آغاز می‌شود و حدود ۷۰ سال بعد یعنی در ۱۲۱۲ با تاجگذاری فتحعلی شاه و ولیعهدی عباس میرزا و وزارت قائم مقام فراهانی به پایان می‌رسد. این دوره بلند گذار را که هرگز به استقرای نمی انجامد، چطوری می‌توانیم آغاز و پایانش را در نظر بگیریم؟ من فکرم این است که مثلا با فروپاشی یک نظام مستقر و آغاز دوران حکومت مستمر و پابرجای دیگر می‌شود این آغاز و پایان را تعیین کرد. مثلا تسلیم آخرین شاه صفوی به محمود افغان، تا تاجگذاری فتحعلی شاه. اما همین دوران ۷۰ ساله را می‌شود برای دقت در جزئیاتش به چند دوران کوچکتر گذار هم تقسیم کرد که برای اندک زمانی به نظر می‌رسد که دارد یک دوران تازه ای از استمرار آغاز می‌شود. مثلا وقتی که نادر شاه تاجگذاری می‌کند ۱۴ سال بعد از اینکه شاه سلطان حسین تسلیم شده، اما تاریخ نشان می‌دهد که این دوران به استمرار نمی‌کشد و تنها ۱۲ سال بعد در ۱۱۶۰ نادر شاهی که شکست دهنده روس ها و عثمانی ها از یک طرف، و فاتح هندوستان بود از طرف دیگر، کشته می‌شود و هرج و مرج ایران را فرا می گیرد و اگرچه ۳ سال بعد سر و کله کریم خان زند پیدا می‌شود، اما دوران پُر جنگ و جدال حکومت او هم که تازه خودش را شاه نمی‌خواند و به نام شاه اسماعیل صفوی بازمانده خاندان صفوی حکومت می‌کرد، درست است که ۳۰ سال طول می‌کشد ولی پُر از بحران و جنگ است و تازه بعد از آن سر و کله آقا محمد خان قاجار پیدا می‌شود تا بیاید به خودش بجنبد، در ۱۲۱۱ کشته می‌شود و تنها جانشین اوست که عاقبت ۷۰ سال بعد از فروپاشی دولت صفوی کلید آغاز دوران ممتد حکومت خاندان قاجار را می زند. می‌رسیم به نکته سوم، اگر -گفتم به آغاز و پایان دوران گذار نه انتقال را- با فروپاشی یک نظام مستقر و آغاز دوران حکومت مستمر و پابرجای دیگری تعیین کنیم، مهمترین ویژگی تمام این دوران بلند گذار چیست؟ به نظر من وجود عدم قطعیت، بحران، تلاطم، جنگ و درعین حال ظهور و افول چهره های برجسته تاریخی که هرکدامشان یک چند سالی به جلوی صحنه می آیند، می درخشند، اما درخشش آنها چندان پایدار نمی‌ماند و جای خودشان را به چهره های دیگری می‌دهند. شما نگاه کنید، شاه سلطان حسین تسلیم شده، دوران نادرشاه را داریم، دوران کریم خان را داریم، دوران آقا محمد خان را داریم، ۷۰ سال این دوران طول می‌کشد و سراسر پُر از جنگ و کشتار و اضطراب و بحران است. تا اینکه فتحعلی شاه به تاجگذاری می‌رسد. من این نکات را از این نظر خدمت شما عرض می‌کنم که به شما گفته باشم که اگر دوران گذار بلند مدت با ترک خوردن دیوارهای یک سد ظاهرا محکم آغاز می‌شود، اما به محض اینکه سد فرو می‌ریزد، ما باید برای مدت ها ناظر سیلابهای خروشانی باشیم تا اینکه هجوم و هرج و مرج آب فروکش کند و دوران تازه ای از آرامش و استقرار طولانی آغاز بشود. به عبارت دیگر از نظر ما دوران‌های گذار مسلما با فروپاشی یک سیستم، شروع عدم قطعیت، شروع بحران ها، شروع تلاطم ها است، در نتیجه درسی که ما باید با توجه به اینکه به هر حال به نظر می‌رسد که دوران گذار جدیدی دارد آغاز می‌شود و ترک های دیوارهای روی سد به نام حکومت اسلامی از هم اکنون مشهود شده و می‌بینیم که قرار است که این سطح بطور فرو بریزد که سیلاب به راه بیافتد. یعنی از نظر بسیاری از ما این موضوع حالا امروز و فردا ممکن است طول بکشد اما اجتناب ناپذیر است و معتقدیم که نظام اسلامی چه بخواهیم و چه نه، فروپاشی خواهد کرد. حالا این ما هستیم که به مدد علوم اجتماعی و تجربه های تاریخی، می توانیم بدانیم که چطوری باید خودمان را برای یک چنین دوران گذاری آماده کنیم و چگونه هزینه های این دگرگونی های حاصل از دوران گذار را به حداقل برسانیم. به همین دلیل است که وقتی ما از دولت دوران گذار صحبت می‌کنیم، می‌گوییم این یک دولت موقت است. و می‌خواهیم که عمر این دولت هرچه کوتاه‌تر، تاثیرش هرچه بنیادی تر باشد و هرچه زودتر به نتیجه نیکویی برسد. بنابراین اجازه بدهید با این نتیجه گیری سخنم را پایان ببرم که، به گمان من کار ما به عنوان یک نیروی سیاسی فعال در اپوزیسیون سکولار دمکرات حکومت اسلامی، آشنا شدن با چند و چون دوران گذار و چگونگی به حداقل رساندن ضررها و هزینه های آن است

ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: