از مشروطه تا سکولار دموکراسی؛ محمدعلی شاه پادشاهی برای سه سال بحرانی

من می‌‌خواهم در برنامه امروز مختصری درباره یک شخصیت دیگر تاریخی صحبت بکنم به نام «محمدعلی‌شاه قاجار» که فقط ۳ سال شاه ایران بود، اما در همین مدت اندک، مشروطه به چنان عاقبتی دچار شد که ما ۱۱۵ سال بعد هنوز از عواقب آن رنج می‌‌بریم. و جای تعجب این است که بعضی از ما هنوز فکر می‌‌کنیم که بازگشتن به قانون اساسی که در زمان محمدعلی‌شاه نوشته شد چاره درد امروز ما هست.

فکر کنید ۱۱۸ سال پیش چند روز پس از اینکه مظفرالدین شاه پای نظامنامه مجلس، که حالا به آن می‌‌گویند «قانون اساسی اول مشروطه» و دستپخت جلسات اول مجلس شورای ملی بود، فوت کرد از جهان رفت و ایران صاحب شاه جدیدی شد به نام محمدعلی‌شاه قاجار،ه یک مرد ۳۱ ساله ششمین پادشاه سلسله قاجار که ۳۱ سال در واقع منتظر بود، ۲۱ سال که پدرش منتظر بود که از ولیعهدی دربیاید و شاه بشود و ۱۰ سال هم که پدر شاه بود تا اینکه این پسر به جای او بنشیند. بنابراین یک دوران ۳۱ ساله را از ولیعهدی در انتظار در تبریز که ولیعهدنشین مملکت بود گذرانده بود. تا آنجایی که به برنامه ما مربوط می‌‌شود که در مورد مشروطیت است، گفته می‌‌شود که محمدعلی میرزا بخصوص در اواخر دوران ولیعهدی خودش سعی می‌‌کرد رابطه مطلوبی با مشروطه خواهان درباری داشته باشد. اما همه می‌ دانستند که این کار نه بخاطر علاقه این محمدعلی ‌میرزا به قانون و مشروطه است بلکه می‌‌ترسد که این مشروطه‌خواهان یا منورالفکران درباری که شاه را ۳ بار در همان ۱۰ سال پادشاهی فرستادند فرنگستان که با جهان نو آشنا بشود و بعد هم فرمان تشکیل مجلس و بعد نظامنامه را به امضای او رسانده بودند، بروند و سعی بکنند مظفرالدین شاه را متوجه برادرش ضل‌السلطان بکنند و او را پادشاهی برسانند.

بنابراین سعی می‌کرد که با منورالفکران درباری ارتباط داشته باشد، اما همه می‌دانستند که نظر او نسبت به مشروطه نظر مخالفی است. بد نیست دو سه نکته را در مورد روانشناسی این آدم خدمت شما بگویم. نکته اول این است که او دچار خرافات ریشه داری بود که البته در دربار قاجار و عمومیت داشت، اما در مورد محمدعلی‌ میرزا به اوج خودش رسیده بود و او در انجام بسیاری از کارهایش به جای فکر کردن و مشورت کردن، به فال و استخاره متوسل می‌‌شد و این یک رابطه ای بین او و روحانیت را ایجاد می‌‌کرد، بخصوص یکی از اخوندها به نام میرزا ابوطالب زنجانی خیلی مورد وثوق و اعتماد محمدعلی ‌میرزا و بعد محمدعلی‌شاه بود و او همه تصمیمات خودش را، البته به این میرزا ابوطالب زنجانی می‌ گفت که یک استخاره بکن، او هم استخاره هرچه می‌آمد را کاری نداشت، خودش هر چه که فکر می‌‌کرد درست است بعنوان نتیجه استخاره به شاه تلقین می‌‌کرد. و در نتیجه یک نقبی بین روحانیت و شاه از این طرف هم زده شده بود. استخاره های محمدعلی‌شاه مشهورند ما ۲۰ تا را الان در دست داریم که محمدعلی‌شاه روی کاغذ نوشته، داده به دست این اخوند، و این آخوند هم رفته استخاره کرده و در پی آن مثلا نظر را نوشته. یکی را فقط ولی را برای شما می‌ خوانم. می‌‌گوید: «بسم الله الرحمن الرحیم. پروردگارا اگر من عجالتا با همین وضعی که دارم در سلطنت و پادشاهی بمانم و صبر کنم و تحمل نمایم، عاقبت برای من خوب است و نتیجه خیر خواهد شد، استخار خوب بیاید و الا… یا دلیل المتحرین یا الله. محمدعلی» و آخوند در جوابش یک آیه را نوشته بعد هم نوشت: به نظر بنده بسیار خوب آمد. یعنی صبر بکن و به موقعش عمل بکن. نکته دیگر در مورد ویژگی های اخلاقی و روانی محمدعلی‌شاه است. مثلا ناظم الاسلام کرمانی در آن تاریخ بیداری ایرانیان نوشته که «محمدعلی ‌میرزا خست و لعامت و صفاحت و قصاوت قلب و بی‌رحمی‌ را به منتهای درجه رسانده بود. تمام خدام و رعیت را فدای خودش می‌‌خواست گویا خداوند این جهان را برای راحت وجود او خلق کرده است، به هرکس احتیاج پیدا می‌‌کرد با او با ملایمت و مهربانی رفتار می‌‌نمود، اما بعد از رفع احتیاجش مثل این بود که او را هیچ نمی‌‌شناسد. با اشخاص پست و نانجیب و قطاع الطریق که اسباب صدمه و خانه خرابی مردم بودند، وثوق پیدا می‌‌کرد.» اینکه از اخلاقش، در عین حال باید توجه بکنیم که مخالفت محمدعلی‌شاه با مشروطه برمی‌‌گشت به اینکه معتقد بود که شاه باید قدرت همه چیز متمرکز در دستش باشد، اما این مشروطه‌خواهان با تشکیل مجلس شورای ملی می‌‌خواهند قدرت شاه را محدود بکنند و نمی‌ گذارند او تصمیمات خودش را به صورت مستقیم و بدون دخالت نمایندگان مردم اتخاذ کند و در نتیجه خودش واطرافیانش را و قدرت و ثروتشان در خطر است و حتی او آنقدر عمیقا باور داشت که مشروطه‌خواهان اصلا به دنبال تضعیف پادشاهی و کلا در پی سرنگونی پادشاهی قاجارها هستند. از طرف دیگر نباید از نفوذ روسها بر تفکر او صرف نظر کرد.

او در دوران جوانی خودش شاهد اقتدار و نفوذ روسیه تزاری بود و به شدت از روسها حساب می‌‌برد. یک معلم سوارکاری و زبانی داشت و مشاور روسی ائ بود به نام «شابشال» که در دوران ولیعهدی در تمام امور با او هم مشورت می‌‌کرد و شابشال که لقب ادیب سلطان گرفته بود یک عنصر مرموز و باهوشی بود که به نفع دولت روسیه و سازمان پلیس سیاسی مخفی آن کار می‌‌کرد و محمد علی میرزا را سخت علاقمند به روسیه کرده بود. اگر بخواهیم اینها همه را جمع بزنیم، گزارش کوتاهی در یک روزنامه انگلیسی است که برای شما می‌ خوانم می‌ گوید: «محمدعلی ‌میرزا تا زمان مرگ پدر هیچگونه تعلیم و تربیت اروپایی نداشت. هیچگاه از ایران بیرون نرفته بود. در اغلب سالهای این دوران حتی از آذربایجان خارج نشده بود. کسانی که محمدعلی ‌میرزا را در زمان ولایتعهدی دیده بودند، او را مردی سبکسر، بی وقار و گفتارش را زشت و ناهنجار تشخیص داده، هیچگونه آثار ظاهری لیاقت و کفایت در او مشاهده نمی‌‌کردند.» بهرحال اصل مهم این است که به همه این دلایلی که عرض کردم او هیچگونه نظر خوشی با مشروطیت نداشت و همین که پدرش مُرد و او پادشاه شد، دیگر دیگر نگرانی اش از اینکه مبادا یک توطئه‌ای بکنند او را از ولیعهدی خلع بکنند کنار رفت و اگر چه هم در زمان ولیعهدی نظامنامه ای را که مظفرالدین شاه امضا کرده بود او هم امضا کرده بود، حتی بعد از تاجگذاری هم امضا کرده بود، اما فکر می‌‌کرد که باید یک کاری در این زمینه کرد و در این مورد با دو نیروی دیگر هم توافق داشتند و این خیلی مهم است از یک طرف شاه از این نظامنامه‌ای که نوشته بودند موافقتی نداشت، از طرفی دیگر روحانیت می‌‌دید که اصلا ذکری از مذهب و روحانیت در این نظامنامه نشده، بنابراین باید یکجوری آن را فشل کرد.

خود منوالفکرها هم که با عجله این نظامنامه را نوشته بودند، فکر می‌کردند که در این هیچ مسئله در مورد حقوق ملت، وظایف شاه، محدودیت های وظایف شاه وجود ندارد و باید یک متن جدیدی را نوشت که همه این نواقص را مرتفع کند. بنابر این اتفاق نظر هر ۳ گروهی که با هم زیاد موافقتی نداشتند و بخصوص روحانیت و پادشاه علیه مشروطه‌خواهان بودند، موجب شد که فکر کنند یک قانون اساسی جدیدی بنویسند و برای اینکه نگویند ما قانون اساسی قبلی را لغو کردیم، گفتند ما یک «متمم»ی‌ بر آن قانون اساسی می‌‌نویسیم در حالی که اگر که دقت بشود این متممی‌ که بر قانون اساسی در سال ۱۲۸۶ نوشتند در واقع یک قانون اساسی جدید بود، مقداری از ماده‌های آن ۵۱ ماده نظامنامه را لغو کرده بودند و مواد دیگری را به آن افزوده بودند که ۵۱ شده بود ۱۰۷ ماده، و هر کدام هم در این متمم قانون اساسی سهم خودشان را فکر می‌‌کردند برداشتند. اما حالا در برنامه‌های آینده که فرصت کردیم بیشتر به این متمم بپردازیم، خواهیم دید که برنده این ۳ نیرو در متمم قانون اساسی که امروزه در واقع باید گفت اساسی مشروطه، چگونه بوده است و چگونه تقسیم شده است

ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: