برای یک زندگی معمولی؛ مشکلات ازدواج و تشکیل خانواده

در بسیاری از جوامع، در زندگی جوانانی که زندگی اجتماعی خودشان را آغاز می‌کنند و عضو مستقلی از یک زندگی معمولی می شوند، تشکیل خانواده و فرزندآوری روند پذیرفته شده ای است در عین حال اگر با عینک برنامه‌ریزان اجتماعی نیازهای جامعه را مطالعه کنیم، می‌بینیم که تشکیل خانواده شایع ترین راه رسیدن به جمعیت پایدار محسوب می‌شود. به این معنا که بدون در نظر گرفتن مهاجرت شهروندان به خارج یا ورود مهاجرین به کشور و با فرض اینکه نرخ مرگ و میر تغییر محسوسی نداشته باشد، نرخ باروری به ازای هر زن بایستی ۲.۱ باشد و نرخبالاتر از این میانگین می تواند هر کشوری را با مشکلات عدیده‌ای روبرو کند. و نرخ‌های کمتر از این میانگین، آینده هر کشوری را به مخاطره می‌اندازد. چرا که با این کاهش جمعیت آن کشور هم رو به کاهش خواهد رفت و در بلندمدت وشع طوری می شود که گویا عده بسیار زیادی از سرزمین معینی کوچ کرده باشند و به نقاط دیگر رفته باشند. به این ترتیب می شود نرخ باروری را هم یکی از معیارها برای تشخیص وضعیت یک جامعه دانست و با آن می‌شود فهمید آن جامعه به سمت انفجار جمعیت می‌رود یا رو به کاهش و زوال. همینجا بد نیست به این نکته توجه کنیم که حکومت های ایدئولوژیک و حادثه آفرین همیشه از روندهای تصاعدی نرخ باروری استقبال می‌کنند. چراکه جمعیت بیشتر می تواند سربازان بیشتری را برای گسترش قلمرو ایدئولوژیک حکومتی آنها در اختیارشان قرار بدهد.

ایران در آستانه انقلاب ۱۳۵۷ دارای جمعیت حدود ۳۵ میلیون نفر بود. حکومت برآمده از انقلاب مثل هر حکومت ایدئولوژیک دیگری مردم را تشویق به فرزندآوری بیشتر کرد و ایران علیرغم گذشتن از آتش یک جنگ وحشتناک، بعد از ۴۴ ساله حالا دارای جمعیتی حدود ۸۵ میلیون نفر است. می دانیم حکومت اسلامی همچنان بر تبلیغات خودش برای افزایش فرزند آوری ادامه می دهد و می خواهد که به اصطلاح به خودش هرچه بیشتر بر تعداد گویندگان الله اکبر اضافه کند. این حکومت بخصوص در سال‌های اخیر به شدت سیاست افزایش جمعیت را دنبال کرده و ازدواج و تشکیل خانواده را تبلیغ می‌کند.

رسانه‌های حکومتی هم مدام به نقل از پیامبر اسلام می گویند که هیچ نهادی نزد خداوند محبوب تر از ازدواج نیست. علاوه بر این اعلام می‌شود که برای کمک به ازدواج وام های چند ده میلیون تومانی پرداخت می شود و در برابر فرزندآوری، حقوق افراد بالا می رود. اما آمار نشان می‌دهد که در حال حاضر ایران دارای جمعیتی رو به کاهش است و نرخ باروری آن به ۱.۷ رسیده است. بنابراین یکی از مواردی که حکومت نمی تواند در مورد آن اظهار نگرانی نکند، به مسئله نیروی انسانی برای قوای نظامی مربوط می‌شود. برخی از مسئولان حکومت اسلامی اعتراف کردند که نرخ باروری پایین، از هم اکنون پادگان های نظامی را تحت تاثیر قرار داده و چنانچه این روند منفی ادامه پیدا کند در ۱۵ سال آینده ارتش و سپاه برای تامین نیرو با مشکلات جدی روبرو خواهند شد. واقعا وقتی که رژیم هرگز از سیاست خودش مبنی بر تشویق فرزندآوری کم نکرده، دلیل کاهش نرخ باروری در ایران چیست؟ و چطوری می‌شود آن را به نتایج طبیعی تحولات رو به زوال یک حکومت ایدئولوژیک و مذهبی نسبت داد؟ اینجا است که باید به رابطه بین فرزند آوری و امر ازدواج توجه کنیم. در همه جوامع فرزندآوری نتیجه طبیعی ازدواج است و در نتیجه می‌شود دید که در جامعه کنونی ما چرا و چگونه نرخ ازدواج کم شده و نرخ طلاق روند صعودی را به خودش گرفته؟ این در حالی است که امروزه اگرچه در بسیاری از کشورهای دنیا بخصوص کشورهای توسعه یافته، تمایل مردم به ازدواج کاهش پیدا کرده، اما مردم همچنان به وارد شدن در روابط طولانی مدت تمایل بیشتری دارند. و تعداد زوج هایی که باهم زندگی مشترک بدون ازدواج را که «ازدواج سفید» خوانده می شود تجربه می‌کنند به سرعت در حال افزایش است و روز به روز بر تعداد کودکانی که بیرون از مدار ازدواج به دنیا می‌آیند افزوده می شود.

در ایران هم نرخ ازدواج نسبت به ۱۰ سال گذشته حدود ۵۰ درصد کاهش داشته است. اما دلایل این کاهش با کاهشی که در جهان پیشرفته جریان دارد، کاملاً متفاوت است. در ایران عوامل منفی و بازدارنده متعددی موجب کاهش تعداد ازدواج ها و در نتیجه سقوط نرخ باروری شده است. برخی از این عوامل از این قرار است: شرایط بد اقتصادی، بحران‌های اقتصادی، تورم بسیار بالا، قیمت بسیار بالای مسکن، عدم امنیت شغلی و بیکاری به عبارت دیگر احساس ناامیدی نسبت به بهبودی به اوضاع اقتصادی و  اجتماعی از جمله دلایل مهمی هستند که تمایل ایرانیان به فرزندآوری را کاهش می‌دهد. وجود بحران‌های اجتماعی که نگرانی از بی‌آیندگی را صد چندان می‌کند. فقدان کار و درآمد و بالا بودن نفس‌گیر مخارج زندگی خانوادگی، کم شدن سطح شادکامی ایرانیان، انسان هایی که شاد نیستند داشتن رابطه را سخت تر می دانند و کاهش سطح شادکامی و سلامت روانی با کاهش ازدواج ها مرتبط است. در ۱۰ سال اخیر ایران از نظر شادکامی در بین ۱۵۷ کشور در جایگاهی بین ۱۰۵ تا ۱۱۸ قرار داشته است. آمار بالای طلاق، نسبت طلاق و ازدواج به طور مداوم در حال افزایش است. در حال حاضر نسبت طلاق به ازدواج به ۵۲ درصد رسیده است. و همین آمار نشان می‌دهد که انگیزه ازدواج و پایداری در آن به شدت رو به کاهش است.

به این فهرست می‌‎شود: فقدان برنامه‌های حمایتی موثر از افراد متاهل را هم اضافه کرد. اما مهمتر از همه اینکه رژیم اسلامی بجای از بین بردن مشکلات در بسیاری مواقع برای توجیه کاهش نرخ ازدواج و باروری، به دلایل ایدئولوژیکی مثل وجود تجمل‌گرایی و انتظارات غیرمتعارف جوانان متوسل می‌شود و حتی گاهی سیاست های کشورهای خارجی و رسانه های بیگانه را عامل اصلی در عدم تمایل جوانان به ازدواج معرفی می‌کند و در رسانه های خودش، مدام در مورد اصالت و اهمیت خانواده صحبت می‌کند. طوری که ایرانیان تنها به دلیل ناآگاهی از اهمیت تشکیل خانواده به این کار مبادرت نمی کنند. بعد هم قانون هایی را برای حمایت از خانواده، فرزندآوری و جوانی جمعیت تصویب کرده که نه تنها اجرایی نیستند بلکه با واقعیت‌های جامعه و زندگی معمولی انسان‌ها تناقض دارند و راه را بر دزدی و بهره برداری غیر قانونی از مزایای عرضه شده باز می کنند. چنین اوضاعی برقراری یک زندگی معمولی را برای ملت ایران و بخصوص قشر جوان آن غیرممکن می‌کند. ایرانیانی که به دنبال بهره مندی از یک زندگی معمولی هستند می‌دانند که حکومت دیکتاتوری ایدئولوژیک و عقب مانده مسلط بر ایران علت اصلی وجود مشکلاتی است که مثل یک سد بر سر راه آنها در تشکیل خانواده عمل می کند.

ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: