حسین ساعی
بازنشستگی به این معنا است که فرد بعد از اینکه مدت معینی را در حرفه یا حرفه هایی در جامعه سپری کرد و پا گذاشت به مرحله سالخوردگی از دریافت درآمد ماهانه ای برخوردار می شود تا به کمک آن بتواند بدون وابستگی به دیگران به زندگی خودش تا پایان عمر ادامه بدهد. مفاهیمی مثل بازنشستگی و صندوق بازنشستگی و حقوق بازنشستگی، تقریباً در تمام دنیا مرسوم است. اما در هر کشوری قوانین مختلفی بر این روند حاکم است که بد نیست با بعضی از آنها آشنا بشویم. بخصوص که کشورها بر اساس نوع حکومت و میزان اولویت دادن به فرد یا به جامعه قوانین مختلفی را در مورد بازنشستگی به تصویب رساندند و اجرا میکنند. مطابق این قوانین، موارد مختلفی از جمله این نکات تعیین میشوند: سن بازنشستگی، میزان مبلغی که از حقوق ماهانه شاغلین به نفع صندوق بازنشستگی کشور کسر میشود، میزان سهمی که کارفرما باید بپردازد و میزان خط فقر، که هیچ بازنشستهای نباید کمتر از آن میزان را دریافت کند. توجه کنید که این قوانین ربطی به اشخاصی که کار نکردند و یا سهم بازنشستگی از حقوقشان کم نشده ندارد و مسئله اینگونه اشخاص در چارچوب بازنشستگی حل و فصل نشده و باید در مورد آنها قوانین دیگری وجود داشته باشد. در آمریکا افرادی که کار دولتی و یا خصوصی داشتند، میتوانند بعد از سن ۶۵ سالگی از مزایای بازنشستگی برخوردار شوند و از محل صندوق بازنشستگی حقوق دریافت کنند. در سایر کشورهای اروپایی و کانادا هم تقریباً همین وضع با کمی تغییرات در مورد سن و یا حداقل و حداکثر میزان حقوق بازنشستگی صدق می کند. اما این وسط دو مسئله مهم باعث بروز مشکلاتی در این رابطه می شود: اول این است که مبالغ جمع آوری شده در صندوق بازنشستگی برای دولت ها اهمیت دارند و در بسیاری مواقع دولتها برای رفع مشکلات اقتصادی خودشان این مبالغ را به عنوان وام از صندوق بازنشستگی دریافت میکنند و بعد هم خرجش میکنند و اگر این کار به صورت بی رویه انجام بشود، گاهی پیش می آید که صندوق بازنشستگی که موجودی خودش را صرف پرداخت وام به دولت کرده دچار مشکل میشود. بعدش هم سیستم مالی با پرداخت حقوق بازنشستگی تحت فشار قرار میگیرد و مسئولان آن تلاش میکنند که یک راه حل دیگر برای بازنشستگان پیدا کنند که معمولاً راه حل چندان مطلوبی هم نیست. مثلا سن بازی بازنشستگی را میبرند بالا و این بالا بردن عموماً مستمری بگیران و خصوصاً کسانی را که در آستانه بازنشستگی هستند را دچار مشکل میکند. و خوب معلوم است که با مخالفات شدید آنها مواجه میشود. مثلاً دولت فرانسه در ماه های اخیر تلاش کرده تا سن بازنشستگی را چند سالی بالا ببرد و همین موضوع باعث اعتراضات مدنی گسترده ای شده. از طرفی مسائلی مثل تورم، گرانی کالاها، کاهش ارزش پول ملی و نظایر آن، قدرت خرید بازنشستگان را به شدت کاهش میدهد. دلیلش هم این است که اغلب موجودی صندوق بازنشستگی با همه بهره و سودی که ممکن است در طول زمان به آن تعلق گرفته باشد نمی تواند با کاهش قدرت خرید مردم رابطه کارآمدی پیدا کند. قیمت ها بالا میروند و حقوق بازنشستگی ثابت می ماند در نتیجه افراد جامعه از تغییراتی که بعد از بازنشستگی شان در اقتصاد کشور رخ میدهد، راضی نیستند و کمبود بزرگی را در درآمد ماهانه خودشان احساس می کنند. در ایران علیرغم پایین بودن دستمزدها و تغییرات زیاد قیمتها و هزینه زندگی که همگی متاثر از شرایط اسفبار اقتصادی حکومت هستند، بهرحال قوانین بازنشستگی به عنوان میراثی از رژیم گذشته باقی مانده، اما با بی تدبیری سران حکومت، سیستم بازنشستگی هم مثل سایر سیستم های دیگر روزبهروز ناکارآمدتر و ناهماهنگ تر می شود و بخصوص در این زمینهها مسئله آفرین میشود:
- به دلیل اینکه یکی از معنا های بازنشستگی خروج از بازار کار و باز شدن جا برای متقاضیانی است که جوان هستند و تازه وارد بازار کار شدند، بازنشستگی های زود هنگام باعث میشود، کسانی که دوران استراحت و فراغت خودشان را آغاز کنند، با این که بازنشسته شدند اما چون این بازنشستگی در سنین پایین رخ داده دوباره وارد بازار کار میشوند و همین موضوع فشار مضاعفی را بر بازار کار وارد میکند و باعث برهم خوردن تعادل درآمدها و هزینههای صندوق های بازنشستگی می شوند.
- در ایران حقوق دریافتی بازنشستگی تقریباً معادل با حقوق دریافتی در زمان فعالیت بازنشسته ها است و نتیجه اش این خواهد بود که از این بابت هم فشاری دو چندان بر صندوقهای بازنشستگی وارد میشود در حالی که در کشورهای پیشرفته چنین تساوی وجود ندارد و برای حداکثر حقوق بازنشستگی هم یک میزان مشخصی تعیین میشود.
- فقدان ثبات اقتصادی و وجود فساد گسترده در حکومت های ایدئولوژیکی مثل حکومت اسلامی در ایران و سرمایهگذاری های نامناسب صندوق بازنشستگی از محل موجودی های خودش برای پرداخت وام به دولت که البته غالباً وام های غیر قابل بازگشت هم هست، ضربات جبران ناپذیری بر پیکر اقتصاد کشور وارد میکند و خود صندوقها را هم در خطر ورشکستگی قرار میدهد.
اما سیستم های بازنشستگی در یک حکومت سکولار و دموکرات که ملاحظات مختلفی برای جلوگیری از فساد و پارتی بازی و سرمایهگذاریهای بی رویه در مورد آنها در نظر گرفته می شود، عملاً صندوق بازنشستگی را به یک سازمان مالی مستقل با هدف بهره مند کردن افراد جامعه از خدمات مالی در دوران سالخوردگی تبدیل می کند. چنین سیستم کارآمد و مستقلی دو وظیفه عمده را بر دوش دارد: جمع آوری کسری بازنشستگی از حقوق شاغلین و سرمایه گذاری وجوه به دست آمده در فعالیتهای اقتصادی مطمئن و سودآور، و اطمینان از پرداخت به موقع حقوق بازنشستگان. یک حکومت سکولار دموکرات با حمایت از این صندوقها و در مواقع لازم با اتخاذ سیاست های درست به دنبال راههایی برای برقراری ثبات اقتصادی و بهتر شدن شرایط زندگی تمام آحاد جامعه می گردد و مهمترین هدفش رفاه و آسایش شهروندان است. در صورتی که حکومت ایدئولوژیکی همچون حکومت فعلی مسلط بر ایران، مرتباً با خودی و ناخودی کردن جامعه و اجرای سیاستهای غلط اقتصادی و منطقهای، نه تنها کمکی به صندوقهای بازنشستگی نمی کند، بلکه با سوء استفاده از منابع این صندوق، آن را تا مرز ورشکستگی می برد و معیشت قشر بزرگی از جامعه را به خطر میاندازد. بدین ترتیب میشوددید وجود قانون به تنهایی کارآمد نیست و در نبود یک حکومت سکولار دموکرات اینگونه قوانین فقط بر روی کاغذ وجود دارند و در نتیجه نه تنها شهروندان از یک زندگی معمولی برخوردار نیستند، بلکه بعد از سالها کار و فعالیت مفید برای جامعه، همچنان باید حسرت داشتن یک بازنشستگی آرام و دلپذیر را داشته باشند و اکثراً در اوج ناتوانی شرمنده خانواده و محتاج کمک فرزندانشان باشند و حتی در شرایط وخیمتر مجبور به تکدیگری بشوند. بازنشستگان مستاصل جامعه کنونی که به دست حکومت نالایق اسلامی فرسوده شدند در واقع خدمتگذارانی محسوب میشوند که برای آنها رسیدن به سن بالا بازنشستگی، نه شروع ایام فراغت و استراحت، بلکه آغاز گرفتاریهای ناگهانی و دردناک تر است.
ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: