برای یک زندگی معمولی؛ آشفته شدن نظم اجتماعی

اگر بخواهیم به این پرسش پاسخ بدهیم که «چطوری یک جامعه نظم خود را از دست می دهد؟» باید توجه کنیم که با روندی اغلب پیچیده و چند وجهی سر و کار داریم؛ البته در عین حال که این وجوه در بسیاری از موارد به هم مرتبط هستند و بصورت مجموعه ای از عوارض عمل می کنند. به عبارت دیگر از دست رفتن نظم اجتماعی به ندرت توسط یک عامل منفرد ایجاد می شود. «جوامع» سیستم های پیچیده ای هستند و حفظ نظم، مستلزم وجود تعادل ظریف عوامل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. حالا با توجه به اینهایی که گفته شد می توانیم به برخی از عوامل کلیدی فروپاشی نظم اجتماعی اشاره کنیم.

اما برای مطمئن بودن از درستی بحثمان لازم است که «عوامل و شوک‌های بیرونی»، مثل بلایای طبیعی، بیماری‌های همه‌گیر یا جنگ ها را – که می‌توانند نظم جامعه در نشان دادن واکنش مؤثر اجتماعی مختل کنند – از این بحث کنار بپذاریم و برهم ریختن درونی و اغلب اجتماعی – سیاسی – اقتصادی و حقوقی نظم تمرکز کنیم. چون رویدادهای بیرونی هم می توانند جامعه را تحت فشار قرار بدهند و محیطی مساعد برای بی نظمی ایجاد کنند. اما این نوع بی نظمی ناشی از عوامل بیرونی، نمی تواند به آسانی باعث پارگی پیوند بین حکومت و ملت بشود. می دانیم که در یک جامعه معمولی، نهادهای جامعه (از جمله دولت، قوه قضائیه و نیروهای مجری قانون) برای حفظ نظم پدیده هائی حیاتی هستند و اقتدارگرایی حکومتی و عدم مشارکت مردم در تعیین سرنوشتشان، مثل آفتی می ماند که می تواند کارکرد درست این نهادها را برهم بزند. به عبارت دیگر یک رژیم استبدادی می تواند از طریق سرکوب مخالفان و محدود کردن آزادی‌های مدنی، به جنبش ها و مقاومت های زیرزمینی منجر بشود.

حکوموت های ایدئولوژیک با خودی و ناخودی کردن جامعه و تبعیض گذاری بر اساس ایدئولوژی خودشان زمینه را قبل از هر چیز برای تسلط فساد سیاسی آماده می کنند. و همین فساد در نهادهای دولتی براحتی می تواند اعتماد به دولت و توانایی آن در ارائه خدمات عمومی و اجرای حاکمیت قانون را کاهش بدهد و حتی کاملاٌ از بین ببرد. وقتی شهروندان متوجه بشوند که رهبران آنها فاسد هستند، سرخورده می شوند و دست به اقداماتی مثل گریز از قانون، نافرمانی های مدنی یا اعتراض می زنند. در این وضعیت می شود دید که جامعه از حالت عادی خودش خارج شده و دچار بی نظمی مزمن شده است. یکی از عوارض این وضعیت، ضعف حاکمیت قانون است و جامعه ای با حاکمیت ضعیف یا ناسازگار که در آن قوانین بطور مداوم اجرا نمی شوند، بطرف بی نظمی حرکت می کند. آن موقع است که می شود شاهد فرسایش ارزشهای سنتی و هنجارهای اجتماعی هم بود. وقتی در مورد رفتار قابل قبول، اجماع وجود نداشته باشد، همین موضوع می تواند منجر به درگیری های گوناگون و از هم گسیختگی انسجام اجتماعی بشود.
در عین حال یکی دیگر از عوارض استقرار حکومت های ایدئولوژیک، پیدایش بحران‌های اقتصادی مستمر، مثل رکود یا تورم شدید است که می‌توانند به بیکاری گسترده، فقر و ناآرامی اجتماعی منجر بشود و وضعیتی غیر معمولی را بوجود بیاورد. اما نابرابری های اجتماعی فقط به حوزه اقتصاد مربوط نمی شود و وقتی یک جامعه با تفاوتهای قابل توجهی در ثروت، تحصیلات و فرصت ها هم مواجه بشود، این وضعیت می تواند به بروز ناآرامی های اجتماعی و فروپاشی نظم منجر بشود. در این وضعیت گروه هایی که به حاشیه رانده شدند احساس بیگانگی و جدا افتادگی می کنند. از طرفی حکومت های ایدئولوژیک منشاء تضادهای عقیدتی هستند و جوامعی که دارای شکاف های عقیدتی عمیق بشوند ممکن است درگیری‌هایی را تجربه کنند که آن درگیری می تواند نظم اجتماعی را مختل کند. البته گوناگونی واکنش های افراد نسبت به اختلالات اجتماعی هم مهم است. چون این واکنشها می توانند، بسته به ویژگی های فردی افراد، باورهایشان و شرایط خاصی که اختلال در آنها رخ می دهد خیلی متفاوت باشند. برخی از واکنش های رایج افراد در یک جامعه غیرمعمولی را می‌شود اینطوری نشان داد:
ترس و اضطراب، خشم و ناامیدی، کناره گیری و اجتناب و جستجوی ایمنی، کوشش برای بسیج جامعه برای کنترل بی‌نظمی، ایجاد فشار برای حمایت از اجرای قانون و بر عکس، دست زدن به نافرمانی های مدنی بعنوان راهی برای اعتراض به بی عدالتی ها، تبعیض ها و هر چیزی که شرایط اجتماعی ظالمانه یا ناعادلانه تلقی بشود. در یک جامعه غیرمعمولی این وضعیت ممکن است هم از جانب معترضین و هم از جانب حکومت به تشدید رفتارهای خشونت آمیزی مثل شورش، غارت یا سایر اشکال رفتار مخرب منجر بشود. بهرحال یادآوری این نکته مهم است که همیشه واکنش افراد به اختلالات اجتماعی، تحت تاثیر کنش های متقابل و پیچیده ای از عوامل از جمله تجربیات شخصی، پیشینه فرهنگی، وضعیت اجتماعی- اقتصادی و باورهای سیاسی خواهد بود. و در مجموع می شود به این موضوع اشاره کرد که بی نظمی دشمن زندگی اجتماعی است و به همین دلیل هیچ حکومت ایدئولوژیک و سرکوبگری نمی تواند بطور مستمر به کار خودش ادامه دهد و دیر یا زود فروپاشی و شکستش، برای برقراری نظم اجتماعی مفید خواهد بود.

ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: