برای یک زندگی معمولی؛ اجزاء جامعه مدنی

شهرام عباسپور
در جوامع عادی دموکراتیک، دفاع از حقوق فردی، آزادی ها و رفاه کلی جامعه در مواجهه با دولت و حکومت از طریق ترکیبی از مکانیسم ها، نهادها و اصول به دست می آید. این عوامل بعنوان وسایلی برای کنترل و ایجاد تعادل و علاوه بر این برای جلوگیری از تجاوز دولت به حقوق و منافع شهروندان عمل می کنند.

یعضی از مهمترین این عوامل را می‌‎شود اینطوری برشمرد: وجود یک قانونی اساسی که حقوق و مسئولیت های شهروندان و اختیارات و محدودیت های دولت را دقیقاً مشخص می کند و چارچوبی را برای محافظت از آزادی‌های فردی تعیین می کند. در کنار وجود چنین قانونی، حاکمیت قانون هم  اهمیت دارد. حاکمیت قانون به این معناست که همه، از جمله مقامات دولتی، تابع قانون و پاسخگو به ملت باشند. این حاکمیت تضمین می کند که دولت در چارچوب قانون عمل می کند و به حقوق فردی احترام می گذارد. عامل دیگر «تفکیک قوای مجریه، مقننه و قضاییه» و مستقل کردن آنها از یکدیگر است. این جداسازی تضمین می کند که هیچ شاخه ای بیش از حد قدرتمند نمی شود و هر شاخه می تواند سایر شاخه ها را بررسی و متعادل کند.. اینجا «استقلال قوهء قضائیه» خیلی اهمیت دارد. یک قوهء قضائيه مستقل، بعنوان محافظ ملت در برابر سوء استفاده‌های حکومتی و دولتی عمل می کند و دادگاه ها صلاحیت بررسی اقدامات دستگاه حاکمه، تفسیر قوانین و مقابله با سیاست ها یا اقدامات خلاف قانون اساسی را دارند. در عین اینکه وجود همه این عوامل لازمه حفاظت از حقوق و آزادی های ملت است، یک جامعه، بدون وجود جامعه مدنی نمی تواند به زندگی معمولی در محیطی دموکراتیک دست پیدا کند. سازمان‌های جامعه مدنی، از جمله سازمان‌های غیردولتی، گروه‌های مدافع و سازمان‌های اجتماعی، بعنوان ناظر و مدافع دلایل مختلف عمل می‌کنند. آنها می‌توانند افکار عمومی را بسیج کنند و اقدامات قانونی را برای به چالش کشیدن اقدامات دولتی که آنها را مضر یا ناعادلانه می‌دانند، انجام بدهند. جامعه مدنی مفهومی پیچیده و چند وجهی است و اجزای آن بسته به نحوه تعریف و درک آن می تواند متفاوت باشد.

با این حال، بطور کلی، یک جامعه مدنی معمولاً از اجزای کلیدی مهمی تشکیل می شود که همگی بر حول محور مفهوم «شهروندی کار می کنند. شهروندان در واقع افرادی هستند که از یکسو  به حقوق خودشان آگاه هستند و از سوی دیگر، فعال در پاسداری از این حقوق فعال هستند. به عبارت دیگر، ترکیب این دو مفهوم تشکیل دهنده یک جامعه مدنی است که بر اساس اصطلاح «شهروندی» بوجود می آید. جامعه مدنی شامل طیف وسیعی از سازمان‌های غیردولتی (NGOs)، گروه‌های اجتماعی، سازمان‌های مدافع، باشگاه‌ها و سایر انجمن‌های «داوطلبانه» است. این گروه ها بستری را برای شهروندان فراهم می کنند تا حول منافع و اهداف مشترک خودشان گرد هم بیایند. دراین رابطه صفت «داوطلبانه» اهمیتی اساسی دارد و مستقیماً با فعال بودن آگاهانه شهروندان در ارتباط است. انجمن های موجود در یک جامعه مدنیِ قوی، اغلب بر اساس تمایل افراد به ارائه داوطلبانه زمان، مهارت ها و منابع خودشان در راستای حمایت از اهداف و فعالیت های مختلف شکل می گیرند. بطوری که می شود گفت که داوطلب بودن لازمه اصلی وجود جامعه مدنی برای دفاع از حقوق شهروندان است. اما آشکار است که انجمن ها و نهادهای داوطلبانه وقتی می توانند بوجود بیایند که شکل گیریشان کاملا آزادانه و مستقل از نفوذ دستگاه های حکومتی و دولتی باشد. بنابراین «آزادی تشکل و اجتماع» از جمله حقوق اساسی شهروندان است که به افراد اجازه می دهد تا بدون ترس از سرکوب گرد هم بیایند، تشکیلات داشته باشند و نظرات خودشان را بیان کنند. در همین راستا می شود دید که چرا شکل گیری آزادانه انجمن ها، منوط به وجود آزادی بیان و آزادی مطبوعاتی است. چون همین آزدی است که به افراد و سازمانها فرصت می دهد تا نظرات خود را آزادانه بیان کنند، اطلاعات را به اشتراک بگذارند و صاحبان قدرت را پاسخگو نگه دارند. همچنین با توجه به پیچیدگی و حساسیت کار، آشکار است که شهروندانی که به ایجاد انجمن های مدنی و غیردولتی علاقمندند به آموزش مدنی نیاز دارند. این آموزش به شهروندان کمک می کند تا حقوق، مسئولیت ها و عملکرد دولتشان را درک کنند و آنها را قادر می کند بطور موثر در تعیین سرنوشت کشورشان مشارکت کنند. وقتی که از جامعه مدنی، انجمن ها و نهادهای آن سخن می‌گوییم، عموماً به وجود پدیده ای مهم اشاره می کنیم که «سرمایه اجتماعی» نام دارد. سرمایه اجتماعی معمولاً به مجموعه ای از اعتماد، تعامل متقابل و وجود شبکه های قوی و پایدار در بین شهروندان گفته می شود.  

یک جامعه بهنجار بر اساس وجود این سرمایه اجتماعی است که می تواند برای شهروندانش یک زندگی معمولی یا نرمال فراهم کند. و شهروندان از طریق نهادها و انجمن های غیردولتی و گاه غیر انتفاعی شان، می تواند بعنوان کنترل کننده قدرت دولت عمل کنند. عدالت اجتماعی را ارتقا بدهند و به برقراری رفاه کلی اجتماعی کمک کنند. حال اگر از این منظر به جامعه ایرانی اداره شده بوسیله رژيم اسلامی نگاه کنیم، بلافاصله می بینیم که هیچکدام از عناصر و عوامل بوجود آورنده انجمن ها و نهادهای مدنی در کشورمان وجود ندارند و حکومت، با قوای سه گانه و نیروهای نظامی و انتظامی تفکیک نشده از هم اش، کلا مردم را در غیاب جامعه مدنی بی دفاع کرده و به تحمیل و سرکوب مشغول است. زندگی در چنین جامعه ای مثال بارز غیرمعمولی بودن است. تجربه تاریخ جوامع بشری نشان می دهد که یک زندگی غیرمعمولی نمی تواند برای همیشه پایدار بماند. بطوری که هم حکومت و هم مردم  می دانند که بینشان هیچ نیروی تعدیل کننده ای وجود ندارد و ستیزی برقرار است که نمی تواند برای همیشه ادامه پیدا کند.

ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: