شبنم بدری
تاریخ و میراث تاریخی و فرهنگی به افراد یک ملت اجازه می دهد تا ریشه های خودشان را ردیابی کننده و تاریخ اجدادی خودشان را درک کنند. بعلاوه میراث مادی تاریخی شامل شگفتی های معماری، نشانه های طبیعی و مکان های تاریخی است که ممکن است به دلیل زیبایی و اهمیت تاریخی مورد قدردانی قرار بگیرند. و تلاش های حفاظتی می تواند از این دارایی ها برای نسل های آینده محافظت کند.
بر اساس این نکات است که یک جامعه معمولی و یک حکومت غیرایدئولوژیک، در حفظ تاریخ و میراث تاریخی و فرهنگی کشورشان کوشا هستند. و سعی می کنند بوسیله این میراث، حکایت دهش شان به تمدن بشری را به جهانیان گوشزد کنند. علاوه بر این اگر از دیدگاه اقتصادی هم به این موضوع نگاه کنیم، می بینیم که هرچه میراث تاریخی و فرهنگی یک جامعه گسترده تر و غنی تر باشد، کشور می تواند از درآمد گردشگری بعنوان یک منبع لایزال استفاده کند. اما نکته در این است که عموما حکومتهای ایدئولوژیک، هر کدام به مقتضای ارزشهای مورد نظر خودشان با بخش های مهمی از تاریخ و میراث فرهنگی کشوری که به چنگشان افتاده مشکل دارند و به همین دلیل هم از یکسو آثار باقی مانده از روزگار مورد خشمشان را تخریب می کنند و از سوی دیگر روایت های تاریخی جعلی را جانشین روایت های علمی و محرز می کنند. و در نتیجه بطور همزمان دست به تاریخ زدائی و تاریخ سازی جعلی می زنند.
توسل حکومتهای ایدئولوژیک به این روندها دلایل متعددی دارد. چون نظامهای ایدئولوژیک اغلب دارای باورها، ارزشها و روایتهای خاصی هستند که می خواهند آنها را ترویج یا تحمیل کنند. مورخانی که از این ایدئولوژی ها تاثیر گرفتند، ممکن است بطور انتخابی وقایع تاریخی را آنجوری تفسیر کنند که با اصول اصلی ایدئولوژیشان همسو باشد. این میتواند منجر به یک روایت تاریخی مغرضانه یا کجرو بشود. چون تسلط ایدئولوژی روی اشخاص می تواند باعث ارزیابی مجدد رویدادها و شخصیتهای تاریخی بشود. حتی در بعضی موارد، نظامهای ایدئولوژیک، بطور فعال حقایق، رویدادها یا دیدگاههای تاریخی را که باورهای آنها را به چالش میکشد یا با آنها در تضاد است، سرکوب یا حذف می کنند و اینطوری می شود که نظامهای ایدئولوژیک، اغلب درگیر اسطوره سازی می شوند. و برای تقویت روایتها و ارزشهای ایدئولوژیکشان در به تصویر کشیدن وقایع و چهره های تاریخی، اغراق می کنند و آنها را زیادی رمانتیک نشان می دهند تا از این طریق بین پیروان خودشان یک احساس هویت و هدف مشترک ایجاد کنند.
سیستم های ایدئولوژیک ممکن است شخصیت های تاریخی خاصی را براساس همسویی یا ناهمسویی آن شخصیت ها با ایدئولوژیشان بعنوان قهرمان یا ضد قهرمان شناسایی کنند. علاوه بر اینها نظامهای ایدئولوژیک ممکن است تأکید بر رویدادها یا دورههای تاریخی مختلف را تغییر بدهند و آن رویدادها و دورههایی را برجسته کنند که به روایت آنها کمک می کند. مثلا رژیمی که یک ایدئولوژی خاص را تبلیغ میکند، ممکن است جنبه های خاصی از تاریخش را که با آن ایدئولوژی همسو نیست، کم اهمیت جلوه بدهد یا نادیده بگیرد. یکی از جالبترین مشاهدات در این روند این است که با تکامل نظام های ایدئولوژیک، زمینه ای که تاریخ در آن مشاهده و تفسیر می شود هم تغییر می کند و دیدگاههای ایدئولوژیک جدید میتوانند به ارزیابی مجدد رویدادهای گذشته و اهمیت آنها در زمان زمان حال منجر بشوند و حتی می توانند تاریخ مربوط به خود نظام ایدئولوژیک را هم تغییر بدهند.
از همینجا معلوم می شود که چرا جامعه کنونی و بخصوص نسلهایی که در تحت لوای حکومت اسلامی رشد کردند از زندگی معمولی برخوردار نبودند. ما ایرانی ها از جمله ملت هائی هستیم که سالها بطور عینی و تجربی، شاهد عملیات تخریبی و جعل از طرف حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان بودیم. تلاش برای تخریب تخت جمشید، سد سازی برای به زیر آب بردن آرامگاه کورش بزرگ، تخریب ده ها محوطه تاریخی، تغییر کتاب های درسی و ارائه روایتهای جعلی از تاریخ در سیستم آموزش و در رسانه های عمومی که بوسیله کارگزاران دولت اداره می شوند، فقط چند نمونه از این رفتار وحشیانه هست. در واقع، از دید حکومت دیکتاتوری اسلامی در ایران، تاریخ ایران و آثار تاریخی ایرانیان، باید وسیله ای برای بقای نظام و گسترش ایدئولوژی آن باشد؛ به همین دلیل حکومت از همان روزهای اول به قدرت رسیدنش با تلاش برای از بین بردن آثار تاریخی ایران، سعی در نابودی حافظه تاریخی ایرانیان داشته، تا با گرفتن این بخش از هویت ما و جدا کردن پیوند ایرانیان، با هم بتواند فرایند تبدیل کردن ملت ایران به امتی عقب افتاده را برای خودش آسانتر کند و به رویای رسیدن به حکومت بر جهان اسلام هم نزدیکتر بشود. بعد از به قدرت رسیدن ملایان در ایران، روایت مطلوب حکومت از تاریخ ایران به دانش آموزان و دانشجویان تدریس شد، تا دانش آموزان و دانشجویان امکان تحلیل درست رویدادهای تاریخی و شناختن نقاط قوت و ضعف را نداشته باشند. مثلا ترس حکومت از روایت درست از تاریخ ایران، به حدی است که حتی ادعا می کند که ساخت دانشگاه تهران توسط رضا شاه پهلوی هم دروغ است! علی خامنه ای، بارها در هنگام صحبت در مورد تاریخ ایران بر این نکته تاکید کرده است، که اگر می خواهید در مورد تاریخ ایران صحبتی کنید، در مورد ایران بعد از اسلام سخن بگویید. بسیاری از چپ گرایان افراطی نیز به طور سنتی، کل تاریخ ایران را تاریخ ستم شاهی می دانند و روایت واقعی از تاریخ ایران را نمی پسندند. به همه این دلیل است که از نظر منطق علمی و تجربه عملی، اگر می خواهیم از مطالعه تاریخ درس درست را بیاموزیم، باید در روایت و تحلیل تاریخ هم دیدی سکولاریستی داشته باشیم.
خوشبختانه تا به امروز ایرانیان با مبارزه ای دائمی علیه اقدامات رژيم، اجازه ندادند که تاریخ کشورشان به دست فراموشی سپرده بشود و خانواده های ایرانی، روشنفکران، فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در این زمینه موفق بودند. و حکومتی که می خواست ایرانی ها حتی جشن گرفتن سال نو ایرانی و برگزاری سایر جشنهای ایرانی را کنار بگذارند و تلاش می کرد که با ویران کردن تدریجی مقبره کوروش بزرگ، کوروش را حداقل از حافظه نسلی که به آنها تاریخی دروغین را آموزش داده، پاک کند، حالا به تاریخ و فرهنگ ایران باخته. گرد هم آمدن جوانان ایرانی در اماکن تاریخی، حکومت را می ترساند؛ چون حکومت میداند که با درس گرفتن از تاریخ ایران، روز به روز تعداد بیشتری از ایرانی ها به این امر واقف می شوند که فقط یک حکومت سکولار و دموکرات می تواند ویرانه ای که دیکتاتوری ایدئولوژیک اسلامی از ایران ساخته را تبدیل به ایرانی آباد و آزاد کند..
ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: