برای یک زندگی معمولی؛ شهادت در برابر کرامت

شبنم بدری
یکی از ویژگی های جوامع پیشرفته که زندگی نرمال و معمولی در آنها جریان دارد، اهمیتی است که این جوامعه برای کرامت انسان قائلند. کرامت انسانی مفهومی پیچیده و چند وجهی است که ارزش و اهمیت ذاتی هر انسانی را در بر می گیرد.

بر اساس این عقیده، همه افراد به واسطه انسانیت شان، و صرف نظر از پیشینه، ویژگی ها یا شرایط شان، دارای موقعیت اخلاقی مساوی و غیرقابل انکار هستند. کرامت انسانی یک اصل جهان‌گستر و اساسی در اخلاق، فلسفه، و حقوق بشر مدرن است و احترام به کرامت انسانی به معنای برخورد محترمانه با هر فرد و به رسمیت شناختن لزوم حفظ جان، حقوق، احساسات و خودمختاری او است.

اما حاکمان مذهبی یک جامعه، در برابر مفهوم «کرامت انسان» مفهوم دیگری را قرار می دهند، که تحت عنوان «شهادت»، انسان باورمند به عقاید خودشان را تبدیل به مهره های بی اختیار شطرنج  می کند. داستان از این قرار است که باور به وجود زندگی پس از مرگ، که هسته مرکزی مذاهب مختلف است، این پرسش را مطرح می‌کند که چطور می شود مطمئن شد که انسان پس از مردن به صورت های مختلفی رستگار و خوشبخت می‌شود؟ و یکی از راه‌های تضمین این عاقبت، جان دادن در راه عقیده مذهبی است. این عقیده اینطوری فرموله می شود که هرکس در راه دین کشته بشود، مستقیم به بهشت پا می گذارد و در نزد رحمت خداوندگار به ادامه زندگی می‌دهد. واژه «شهادت» در متن های مذهبی کل این عقیده را در خود جای داده است. بدین معنی که شهید پس از مرگ تبدیل به «شاهد» و ناظری می شود که از رستگاری و نغمات بهشتی برخوردار است. ما در محاورات روزمره و بدون درک معنای واژه شهید، آن را به معنی کشته شدن در راه عقیده می فهمیم و به همین دلیل کسانی که نه به خدا و نه به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارند نیز از «شهدا»ی گروه خودشان یاد می کنند. اما منظور ما از شهادتی که در برابر کرامت قرار می گیرد، اینگونه جان باختن در راه عقیده نیست، بلکه اشاره ما به اغوای رهبران مذهبی معطوف است که وعده بهشت و حوریان بهشتی را می دهند و با این فریب جوانان را وادر می کنند تا یا بصورت انتحاری به خودشان مواد منفجره ببندند و عده ای را با خود بکشند و یا بی پروا روی مین بروند و یا به ترور مخالفان دست بزنند و خودشان هم در این راه کشته بشوند. به این ترتیب، مفهوم مذهبی شهادت مستقیما در برابر مفهوم این جهانیِ کرامت انسان قرار می گیرد و فداکاری آگاهانه برای پیشبردن مقصود را که از بالاترین مدارج اراده والای انسانی است به معامله ای اغوا کننده تبدیل می کند. بطور کلی کرامت انسانی موجب احترام، حفاظت و به رسمیت شناختن ارزش ذاتی هر فرد می شود، در حالی که شهادت طلبی مستلزم تمایل به فدا کردن جان است، آن هم اغلب به روش هایی که می تواند مضر یا خشونت آمیز باشد. این مفاهیم اساساً در تضاد هستند، چون تعقیب شهادت مذهبی، اغلب شامل اقداماتی است که اصول کرامت انسانی، به ویژه حفاظت از جان و رفاه خود فرد و دیگران، را نادیده می گیرد. شهدای مذهبی اغلب و قبل از دست زدن به کاری که به مرگ آنها منتهی می شود، اعمال خودشان را به عنوان دفاع از آنچه که معتقدند درست و عادلانه است، حتی در مواجهه با آزار و اذیت شدید، توجیه می کنند. شهادت می تواند جایگاه آتی افراد را در گروه مذهبی یا اجتماعی اش ارتقا لدهد. آنها اغلب بعنوان قهرمانانی شناخته می شوند که پس از مرگ، مستقیم داخل بهشت می شوند. این می تواند یک انگیزه قوی برای برخی افراد باشد. 

در عین حال عوامل روان‌شناختی فردی مانند میل به معنا، هدف یا احساس تعلق به یک گروه هم می‌توانند در تمایل به شهادت نقش داشته باشند. اما در کشور ما انقلاب سال ۵۷ درست بر اساس نفی کرامت انسانی و بالا بردن اهمیت شهادت آغاز شد. اما در طی چهار دهه اخیر بر همگان ثابت شد که رهبران انقلاب، مردمانی دروغگو هستند که به هیچ یک از شعارهای شهادت طلبی برای خود  و افراد نزدیک بخود باور ندارند. سالها است که ایرانیان این جمله را که “شهید جان را تقدیم می کند و در مقابلِ آن، بهشت و رضاى الهى را می گیرد”،  و جملاتی مشابه را از سران و مسئولان نظام دیکتاتوری اسلامی شنیده اند. آنها سالها است که درباره زدودن دلبستگی های دنیوی صحبت می کنند، اما گسترش دسترسی به اخبار و اطلاعات و همینطور فضای مجازی، این امکان را برای ایرانیان بیشتری فراهم کرده است که در مورد زندگی خصوصی مسئولان حکومت و بستگان آنها بدانند و بفهمند که از دید حکومت زدودن دلبستگی ها دنیوی تنها برای ایرانیانی که وابسته به حکومت نیستند ضروری است. خامنه ای بارها اشاره کرده است که «اگر این شهادت ها نبود، این نظام باقی نمی ماند» و زنده نگه داشتن نام شهدا را هم یکی از نیازهای اساسی کشور می داند. اما سئوال اینجا است که چرا نیاز اساسی بقای حکومت در یک کشور گسترش فرهنگ شهادت یا شهادت طلبی است؟ آیا در جامعه ای که مردم زندگی معمولی دارند تنها راه حفظ حکومت در آن کشور، از دست دادن جان خود و گرفتن جان انسان های دیگر است؟ حکومتهایی که مردمشان از زندگی معمولی برخوردارند، می دانند که برای توسعه کشور، یکی از مهمترین عوامل وجود صلح و آرامش در کشور و برقراری روابط دوستانه با کشورهای دیگر است.

افراد در چنین جامعه ای یاد می گیرند که ارزشمندترین چیز زندگی انسانها است. و این ارزشمندی را باید بدون توجه به جنسیت، نژاد، توانایی ها، دارایی‌ها، مذهب و غیره لحاظ کرد. احترام به انسان و ارزشمند دانستن زندگی، سبب می شود که تمام افراد یک جامعه و حکومت، خواهان صرف بودجه یک کشور در راستای حفظ زندگی انسان ها، افزایش سطح سلامت و شادی آنها و شکوفا کردن استعدادهای آنها باشند. افراد یک جامعه در سایه برخورداری از یک زندگی معمولی، نه تنها می توانند اهدافشان را دنبال کنند، بلکه می توانند به توسعه همه جانبه و پایدار کشور خود و جهان هم کمک کنند. اما وجود حکومت های دیکتاتوری ایدئولوژیک و ناکارآمد، سبب از بین رفتن صلح و آرامش در کشور و همینطور منجر به از بین رفتن روابط دوستانه آن کشور با کشورهای دیگر می شود و در نتیجه گسترش فرهنگ شهادت طلبی تبدیل به یک نیاز اساسی برای حفظ چنین حکومت های مذهب بنیادی می شود. جانبازان جنگ هشت ساله ایران و عراق و خانواده های جانباختگان این جنگ، بارها درمورد رفتارهای ناپسند مسئولان حکومت در قبال خودشان صحبت کردند و تنها در صورتی از امکانات و تسهیلات برخوردار می شوند که سرسپرده نظام دیکتاتوری مذهبی، و یا به عبارتی «خودی» باشند و در نتیجه باید گفت که برگزاری مراسمی با نام «یادواره شهدا» و مانند آن هم تنها در جهت گسترش فرهنگ مورد نظر حکومت و حفظ نظام دیکتاتوری اسلامی است. از همان ابتدا یکی از دلایل اصرار حکومت بر مقدس خوانده شدن نظام، ترغیب افراد جامعه به از دست دادن زندگی شان، برای زندگی بخشیدن به دیکتاتورهای مذهبی بوده. با وجود اینکه از ابتدای برقراری حکومت دیکتاتوری مذهبی، بخش زیادی از کتاب های درسی در مدارس و دانشگاه ها به ترویج فرهنگ شهادت طلبی اختصاص داشته، اما با اینحال حکومت با برگزاری همایش هایی تحت نام همایش های جهاد و شهادت و مانند آن، خواهان گسترش فرهنگ شهادت طلبی در مراکز آموزشی است و سرپرست وزارت آموزش و پرورش نیز در سخنرانی خودش، بالاترین ماموریت آموزش و پرورش را ترویج فرهنگ شهادت عنوان می کند. اما با وجود این تلاش ها، ما می بینیم که حتی دانش آموزان و دانشجویانی که شهادت طلبی را ارزشمند می دانند دیگر خواهان از دست دادن زندگی خودشان برای حفظ نظام دیکتاتوری نیستند و حتی آنهایی که جان بر کف به خیابان می آیند هم کشته شدن را، کشته شدن در راه خدا یا شهادت نمی دانند.

ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: