اسماعیل نوری علا
در این برنامه بر می گردم به آن کاری که در مورد تفکیک مفهوم / واژه ها آغاز کرده بودیم و برای این کار از واژه / مفهوم «مرز» مدد گرفته بودیم. گفتیم که مرزها یا واقعی و طبیعی هستند، یا قراردادی و انسان نهاده و آدمیانی که در دو سوی یک مرز واقع می شوند به دلایل مختلفی از هم جدا میشوند. اما به نظر من لازم است توجه کنیم این مرزکشی و جداسازی صرفا یک امر سیاسی نیست، بلکه میتواند بصورتهای مختلف غیرسیاسی خودش را نشان دهد. یعنی اگر مرزهای سیاسی هستند که کشورها را بوجود میآورند و همه کسانی که در یک کشور زندگی کرده و تابعیت اینن را دارند، با همدیگر یگانه محسوب میشوند و آنهائی را که در بیرون مرز هستند بیگانه نام میگیرند،
اما در داخل اهالی یک کشور هم مرزهای متعددی وجود دارد که جمع یگانگان را از یک طرف به گروه های مختلف تقسیم میکنند و در عین حال ممکن است که هر یک از این گروه ها، با گروه های مشابه شان در سرزمین های دیگر نزدیکی بیشتری داشته باشند تا با جمع یگانگان شان. بهرحال این مطالب ما را به مبحث «گروه بندی»های اجتماعی می رساند. یعنی اگرچه در یک جمع یگانه عده زیادی از انسانها وجود دارند، اما همین انسانها هم به دلایل مختلفی در گروه بندی های مختلف تقسیم میشوند و هر گروهی هم مرزهای خودش را دارد. من در برنامه امروز میخواهم روی انواع گروههایی که یک جمع یگانه را تقسیم بندی داخلی می کند تمرکز کنم و واژه/ مفهوم هائی را از این نوع تقسیمبندی به دست می آید مورد توجه تان قرار دهم. برای شروع کارم و بدون در نظر گرفتن هر نوع اولویت و اول و آخری، مهمترین گروه های اجتماعی را معرفی می کنم: اجازه بدهید از گروه بندی جنسیتی آغاز کنیم: تقسیم بندیهای جنسیتی در واقع به تفاوت هائی اشاره می کنند که بین زن و مرد در جامعه ایجاد میشود. و به خاطر همین تمایز و تفاوت نقش ها، هنجارها و انتظارات می توانند فرصت ها، تجربیات و تعاملات اجتماعی را بوجود بیاورند و در عین حال موجب استیلای تبعیضات و تفاوت های بسیار عمیق اجتماعی بشوند. همچنین در هر جامعه، میدانیم که گروه بندیهای سنی را داریم. یعنی در هر جامعه افراد را بر اساس سن هم تقسیمبندی میکنند، مثلا میگویند گروه کودکان، نوجوانان، بزرگسالان و سالمندان. و آشکار است که هر یک از این گروههای سنی دارای نقشها، مسئولیتها و حقوق های متفاوتی در یک جامعه هستند. سپس میتوانیم به گروههای قومی یا نژادی اشاره کنیم که ریشه در پیوند های خانواده های همخون دارند و این همخونی مرزی است که آنها را از بقیه جمعیت مجزا میکند. یعنی جوامع ممکن است بر اساس خطوط قومی، نژادی تقسیم بشوند و باز این تقسیمات میتوانند بر نحوهء پویایی اجتماعی گروه، ساختارهای قدرت در جمعیت و حتی نحوه دسترسی به منابع تأثیر بگذارند. در همین راستا جمعیت ها را میشود بر اساس اصلیتشان، به مناطق جغرافیایی هم گروه بندی کرد. به عبارت دیگر می توانیم جوامع را به پیوندشان به مناطق یا قلمروهای جغرافیایی هم گروه بندی کنیم که هر کدام باز دو مرتبه ویژگی ها، منابع و مقتضیات خاص خودشان را دارند. آشکار است که اینگونه تقسیمات منطقه ای هم می توانند بر اموری مثل توسعه اقتصادی، هویت فرهنگی و حتی وابستگی های سیاسی تأثیر بگذارند. گروه های فرهنگی هم یک نوع دیگری از گروه های های اجتماعی هستند. جوامع دارای گروه های فرهنگی متنوعی هستند که می توانند به گروه های زبانی، آداب و رسومی، سنتی و هویتی منجر بشوند که در این یک مورد را ما در برنامه های آینده بصورت مفصلی صحبت خواهیم پرداخت. و توجه بکنیم که تقسیمات فرهنگی هم می توانند از یک طرف به غنا و تنوع یک جامعه کمک کنند و از سوی دیگر می توانند منجر به تنش و درگیری بشوند.
تقسیم بندی بعدی به وابستگی های مذهبی مربوط میشود. تقسیمات مذهبی در درون یک جامعه معین بر اساس پایبندی و ایمان افراد به باورها، اعمال و نهادهای خاص مذهبی موجب می شود که تقسیم جدیدی بوجود بیاید و تنوع مذهبی هم می تواند بر هنجارهای فرهنگی، تعاملات اجتماعی و پویایی سیاسی تأثیر بگذارد. همچنین ما گروه بندی های شغلی و حرفه ای را داریم. مثل گروه پزشکان یا گروه نظامیان و یا حتی گروه بازنشستگان و همچنین گروه بندی های تفریحی را، مثل اعضاء یک کلوپ ورزشی یا اعضاء یک انجمن ادبی که اینها هم حاصل یک سری مرزبندی های قابل تعریف و مشخصی هستند و خودبخود می توانند منجر به پیدایش اتحادیه ها، سندیکاها و سازمان های صنفی مختلفی بیانجامند مثل کانون نویسندگان و یا سندیکای هنرمندان سینما و غیره. وابستگیهای سیاسی هم یک نوع خطکشی و مرزبندی داخلی را در میان یک جمعیت یگانه بوجود می آورد. یعنی جوامع ممکن است بر اساس عقاید، وابستگی ها یا ایدئولوژی های سیاسی هم دارای تقسیم بندی های مختلفی باشند. و باز این گروه بندیها هم می تواند به تشکیل احزاب یا جنبش های سیاسی متمایز منجر بشوند و اط طرف دیگر دستمایه همکاری و تعاون و ائتلاف باشند و هم می تواند به قطبی شدن و درگیری و و تضاد و تخالف بیانجامند. البته در مبحث گروه بندی های اجتماعی می توان به واژه های مبهم و غیر قابل تعریفی هم اشاره بکینم. مثلاً توجه کنید به واژه اقشار اجتماعی، این عبارت چندان رسانای معنا و تعریف مشخصی نیست و تنها با افزودن صفتی به آن دارای معنای قابل درکی می شوند. مثلا می شود از قشر مذهبی سخن گفت که بلافاصله می توانیم تو.جه کنیم که در واقع ما داریم یک جانشینسازی واژهای را انجام می دهیم و کلمه قشر را بجای گروه مذهبی بکار میبریم. اما شاید مهمترین گروه بندی اجتماعی که از یک سو بر اساس وضعیت اقتصادی افراد بوجود می آید و از طرف دیگر خودش زاینده مکاتب مختلف فلسفی و سیاسی می شود، به آن توجه کنیم و برگردیم به چیزی که در علوم اجتماعی به آن می گویند «طبقهت اجتماعی». جوامع اغلب بر اساس عوامل اجتماعی-اقتصادی مثل ثروت، درآمد، تحصیلات و شغل هم طبقه بندی می شوند. این تقسیمبندی هم میتواند در یک نگاه جامعه شناختی، به وجود طبقات اجتماعی متمایز اشاره بکند. مثلا بگوئیم که یک جامعه دارای طبقه بالا، طبقه متوسط و طبقه پایین است. اما در عین حال همین توجه به پیدایش فلسفه تاریخ هم می انجامد. مثلا می توانیم از فلسفه تاریخی که در اندیشه های سوسیالیستی یا مارکسیستی یا کمونیستی اشاره بکنیم که در آنها میگویند که اصلا این تضاد طبقاتی موتور تحولات و پیشرفت جامعه است. و در پی بیان این مطلب هم می کوشند که یک راهی برای برانداختن این تفاوت ها پیدا بکنند و در راستای آن کار هم به مطالعه ساختار جوامع می پردازند و راه حلهائی را هم ارائه میدهند که حتی در جامعه خودمان دیده ایم که این اوج بگیرد کار به آنجایی میرسد که عده ای به مفهوم جامعه بی طبقه توحیدی بپردازند که البته باید در مورد چند و چون آن و امکان تحقق آن صحبت بکنیم. باری من امروز بحث درباره گروه بندی های اجتماعی را با دو نکته مهم به پایان می برم. نکته اولی که توجه به آن را لازم می دانیم این است که تقسیم بندی ها لزوما به معنی جدائی کامل گروه ها از هم نیستند و اغلب در درون جوامع با هم نه تنها تلاقی میکنند بلکه با هم همپوشانی دارند. مثلا به گروه های اجتماعی همپوشانی کننده مثل گروه بندی های قومی و نژادی با گروه بندی زبانی و مذهبی و فرهنگی اشاره کنیم. که اینها در عین حال که گروه بندی های متمایزی هستند با هم همپوشانی دارند. و نکته دیگر و آخر هم به ارتباط برخی از این گروه بندی ها، با گروه بندی های سرزمین های دیگر مربوط می شود. مثلا می دانیم که کمونیستها یا سوسیالیستهای سرزمین های مختلف دارای پیوندهای سازمانی گوناگونی هستند. و از سوی دیگر مثلا کُردهای ایران با کُردهای سوریه و عراق و ترکیه دارای پیوندهای قومیتی هستند. اینگونه پیوندهای گروه های درونی با گروه های بیرونی هم می تواند مسائل مختلفی را بوجود بیاورد که هر یک موضوع یک بررسی جداگانه هستند، فعلاً تا وقت مناسبش برسد، من در برنامه های کنونی به آنها نمیپردازم و تقسیم بندی گروهی را مرکز توجه خودمان قرار می دهم.
ویدیدیوی کام این برنامه در لیتک زیر: