اسماعیل نوری علا
پیدایش روحانیت مقتدر و مستقل از حکومت چگونه تاریخ پس از خود را در طی این ۳۰۰ سال گذشته تغییر داده است. این نکته مهم همانی است که این روزها درباره آن زیاد می شنویم. اما چندان با تعریف و نتایج حاصل از آن آشنایی نداریم و من فکر می کنم که اگر اندکی به اهمیت این مطلب توجه کنیم شاید راه ما نه تنها برای مطالعه ۳ قرنی که بر کشور ما گذشته هموارتر میشود، بلکه ما را در رویارویی با آینده هم مجهزتر میکند. این نکته مهم مربوط میشود به یک مفهومی که در زبان جامعه شناسی سیاسی به آن می گویند Interregnum از زبان لاتین گرفته شده. و از دو پاره Inter به معنی ما بین و regnum به معنی ساخته شده. و مجموعا به معنی دوران بین دو تا حکومت است. که ما این روزها درباره اینگونه دوران ها زیاد میشنویم، خود ما هم زیاد سخن میگوییم، اما از آن با یک ترکیب تازهای که عبارت باشد از «دوران گذار» نام میبریم. درواقع دوران گذار به دوره ای، حالا کوتاه یا بلند اشاره دارد که در آن حکومت موجود خلع و معلق میشود و تا زمانی که حکومت جدید مستقر بشود، یک دوران گذاری را با آن سر و کار داریم که حوادث مختلف و اغلب تعیین کننده در آن پیش میآمد. چرا راه دور برویم، کافی است که به فاصله بین فروپاشی حکومت پادشاهی در ۱۳۵۷ نگاه بکنیم و آشکارا ببینیم که طی آن دوران گذار، کشور ما وارد مرحله ای شد که در آن ویژه گی های حکومت بعدی -همین که به آن می گوییم حکومت اسلامی- رفته رفته و مثلا به صورت نوشتن یک قانون اساسی جدید شکل گرفت. و حاصل کار هم همینی شد که با آن سر و کار داریم و میبینیم که از کجا به کجا رسیدیم. یادتان باشد خمینی در پاریس یعنی در سرآغاز دوران گذار و در توضیح اینکه جمهوری اسلامی مورد مطالبه اش چیست، میگفت منظورش یک جمهوری براساس الگوی جمهوری فرانسه است که در آن همه مذاهب و مکاتب از جمله کمونیست ها آزاد هستند، حجاب اجباری نیست و خود خمینی هم به قم میرود و کار خودش را به عنوان یک شخصیت مذهبی ادامه میدهد.
اما در پایان دوران گذار دیدیم که هیچکدام از این وعدهها عملی نشد و یک چیزی زاده شد به نام جمهوری اسلامی که الان ۴۵ سال اسیر آن هستیم. با توجه به این مفهوم دوران گذار، اجازه بدهید که برگردیم به همان ۳ قرن پیش ما یعنی پایان دوره گذاری از صفویه به افشاریه. یعنی برگردیم به روزی که نادر قلی منصوب به طایفه ترک آن افشار و مقیم خراسان از حدود ۲۰۰۰۰ نفر که در دشت مغان آذربایجان گرد آمده بودند خواست تا اگر رهبری او را میخواهند او را به پادشاهی انتخاب کنند و جمعیت حاضر هم چنین کرد و نادر شاه افشار پادشاه سلسله جدید افشاریه در ایران شد. ظاهرا در آن روز دوران گذاری به پایان رسید یا نزدیک شد به پایانه گذار خودش که ۲۵ سال پیشتر با تسلیم شاه سلطان حسین صفوی شیعی یعنی یک شاه متعصبی که در.مذهب متعصب، که به او می گفتند شاه ملا حسین، تسلیم او به محمود افغان سنی مذهب، در واقع آغاز یک دوران گذار ۲۵ ساله بود. در این دوران گذار ۲۵ ساله، مسائل مختلفی در ایران مطرح شد که -همانطور که در برنامه گذشته عرض کردم- مهمترین آنها تبدیل آخوندی که حقوق بگیر حکومت بود، کارمند حکومت بود، به یک آخوندی مقتدر جدا از حکومت. باز همانطور که در برنامه گذشته گفتم در این دوران گذار و تصرف اصفهان بوسیله محمود افغان، بخشی از آخوندهای گردن کلفت مقیم اصفهان فرار کردند و سعی کردند خودشان را به عراق برسانند. اما سرکوب ترکان عثمانی سنی مذهب و مدعی خلافت اسلامی، عراق را کاملا جای ناامنی کرده بود و حتی برخی از آخوندهای سرشناس را هم به کشتن داده بود. در عین حال نادر شاه افشار هم در همان نشست دشت مغان اعلام کرد که دین مملکت ما اسلام است نه مذهب شیعه و از نظر من تشیع و تسنن با هر ۴ مذهبش همه یکسان هستند. و وقتی هم که ملا باشی صفویه نسبت به این قضیه اعتراض کرد، دستور داد که او را خفه بکنند. و در عین حال حقوق همه آخوندهای سرشناس را هم قطع کرد و اعلام شد که دین مملکت ما اسلام است اما نه شیعه، سنی و تسنن، بلکه همه اینها با هم مساوی هستند شیعه هم یک مذهب است که اسمش را گذاشت شیعه امام جعفر صادق یا شیعه جعفری و در کنار آن ۴ مذهب دیگر همه اینها در مملکت جاری هستند. یعنی حاصل دوران گذار ۲۵ ساله از صفویه تا افشاریه، هم به سقوط مذهب رسمی تشیع صفوی در ایران انجامید و هم موجب شد که این مذهب شیعه سقوط بکند و در حد ۴ مذهب سنی قرار بگیرد. و یکی از فقه های اسلامی محسوب بشود.
همچنین گفتم که اخوندهای فراری از اصفهان و متوطن شده در شهرهای کوهپایه ای سلسله جبالی زاگرس که از حقوق دولتی محروم شده بودند، در شهرهای محل سکونت خودشان شروع کردند با بزرگ مالکان و بازاریان پیوند همکاری ببندند و از لحاظ مالی از جانب آنها استقلال مالی پیدا کنند و بعد هم بتوانند یک شبکه وسیعی از آخوندهای مستقل را در ایران به وجود بیاورند. یعنی اگرچه در دوران گذار از صفویه به افشاریه اولش تقلیل قدرت آخوندهای شیعه ۱۲ امامی مطرح شد و آنها را کشاند در حد آخوندهای مذاهب چهارگانه سنتی یا تسنن، اما همین جدایی از حکومت و استقلال مالی از حکومت، به آخوند های شیعه امکان داد تا یک سیستم جدیدی را مطرح کنند به نام سیستم اجتهاد و تقلید که براساس آن هر مسلمان شیعه ای باید مقلد یک آخوند که به آن میگفتند مرجع تقلید باشد. البته یادتان باشد که تقلید خودش از قلاده می آید و همان رشته ای که به حیوان می بندند که می برنش، حالا مرجع تقلید شیعیان را مقلد خودش میکرد. و بعد هم الفاظی مثل آیت الله را اختراع کردند و خودشان را آیت الله خواندند و رئیس شبکه شان هم آیت الله عظمی نامیدند. توجه کنید که هیچکدام از این اتفاقات نمی توانست در دوران صفویه بوجود بیاید و فقط ورود به دوران گذار ۲۵ ساله از صفویه تا افشاریه بود که این امکان را بوجود آورد. حالا که بحث دوران گذار مطرح شد، من با اجازه شما برنامه هفته آینده را به تعریف دوران گذار و انواع دوران گذار اختصاص خواهم داد. چراکه ما همین الان هم در واقع در دوران یک گذار جدیدی هستیم و با درس هایی که از دوران های گذار قبلی می گیریم ممکن است بهتر با دوران گذار فعلی روبرو بشویم
ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: