این برنامه قرار است برای بار اول در نهم امرداد ماه امسال پخش بشود. یعنی چند روزی مانده به سالگشت امضاء شدن آنچه که فرمان مشروطه خوانده شده. تصورش را بکنید که مثلا ۱۳ امرداد ماه تابستان۱۱۸سال پیش است، یعنی سال ۱۲۸۵ مظفرالدین شاه قاجار بیمار در قصر صاحبقرانیه، قوام السلطنه جوان و خوش خط را به حضور می پذیرد و قوام السلطنه متنی را که با خط خوش بر یک کاغذ کلفت زرد رنگ نوشته شده، تعظیم کنان همراه با یک قلم خوش دست به شاه میدهد تا متن را امضا کند.
متن را من نمیخوانم چون وقت شما را میگیرد، ولی تکه تکه میکنم و چهار مطلبی را که در آن وجود دارد، هم میخوانم و هم اینکه نظر میدهم راجع به آن. اولین مطلبی که این فرمان میگوید درواقع تعریف موقعیت شاه قاجار و چگونگی کشور است. میگوید: «حضرت باری تعالی جل شأنه و سررشته ترقی و سعادت ممالک محروسه ایران را به کف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده.» از همین تعریف ما چه میتوانیم در بیابیم؟ از نظر من چند نکته هم اساسی و هم مبهم وجود دارد که باید روشن بشود. اول اینکه شاه قاجار مدعی است که از جانب خداوند سررشته دار ممالک محروسه ایران شده. یعنی همان عبارت شاه سایه خدا، اینجا تسجیل میشود. وظیفه اش چیست؟ وظیفه او حفظ حقوق اهالی و رعایا است. در اینجا می بینید که هنوز سخنی از ملت ایران نیست، بلکه یک مشت آدمی هستند به نام اهالی و رعیتهای پادشاه که -اما این مهم است- برای اولین بار به جای وظیفه، صاحب حق شدند. حقی که البته هنوز تعریف نشده. ولی از نظر من یکی از دستاوردهای مهم این ماجرا هست. دیگر هم اینکه ایران را ممالک محروسه میخواند. یعنی عبارتی که تجزیه طلبان امروز خیلی به آن اهمیت میدهند، انگار که ممالک محروسه یعنی یک کشور کونفدرال از مملکتهای مختلفی تشکیل شده است.
حال آنکه تا آن زمان قسمتهای کشور را مملکت می خواندند. حتی دهاتیها به ده خودشان هم می گفتند مملکت ما. بعدا بود که اصطلاح ایالات و ولایات جانشین این مملکت شد، بعد هم که فرهنگستان زبان بوجود آمد، کلمه «استان» را جانشین آن کرد. در مجموع ممالک محروسه یعنی کشوری که قسمت های مختلف دارد، اما به وسیله یک حکومت مرکزی حراست و نگهبانی میشود. نکته دوم این است که، هدف از صدور این فرمان چیست؟ می گوید که: یک رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران. دوم تشدید مبانی دولت. سوم هم اصلاحات مقتضیه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی. هیچ نکتهای وجود ندارد، فقط اینکه ما میخواهیم سیستم را اصلاح بکنیم. فرمان میگوید که چطور میتوانیم به این هدف برسیم؟ میگوید اولا باید مجلس شورای ملی در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود. دوم اینکه این مجلس مشتمل باشد بر منتخبین شاهزادگان و علمای قاجار، اعیان، اشرف، ملاکین، تجار، اصناف. بطوری که میبینید بر اساس این فرمان انتخابات نه به صورت تقسیمات کشور به شکل حوزههای انتخابی، بلکه بر اساس جایگاه های اجتماعی و طبقاتی انجام میشده و گروه هایی که دارای حق انتخاب شدن بودند عبارت بودند از، اول شاهزادگان و درباریان، دوم روحانیون و طلبهها، سوم اشراف اعیان، چهارم تاجرانی که مکان مشخصی برای کسب داشته باشند، پنجم ملاکینی که زمین هایشان ارزشمند باشد و استادکارانی که دارای مغازه مشخصی باشند و در واقع آن طیف اصناف را تشکیل بدهند. بقیه مردم حق رای نداشتند. یعنی زن ها، کارگران، شاگردان اصناف، دهقانهای روستایی، همه اینها از داشتن حق رای محروم بودند. این مجلس اول کاری که براساس این فرمان میکند، اینکه نظامات و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را تهیه بکند و آن را به صحه همایونی موشح و بعد هم به موقع اجرا بگذارد. چهارمین نکته ای که در این فرمان هست، این است که وظیفه این مجلس شورای ملی چیست؟ فرمان می گوید که اول –توجه کنید- به اصلاحات لازمه امور مملکت و اجرای قوانین شرع مقدس شروع نماید. یعنی توجه کنید که در این فرمان هیچ نشانی از جدایی قانون و حکومت از شرع مقدس نیست. بعد در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه، مشاوره و مداقه لازم را به عمل آورد. یعنی یک مجلس مشورتی است. به هیات وزراء در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد، اعانت و کمک نماید. در اینجا میبینیم باز کلمه اصلاحات آمده است،
اما صحبتی از تفکیک قوا که لازمه دموکراسی است وجود ندارد. و بعد هم میگوید که در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را به توسط شخص اول دولت به عرض برساند. یعنی اینکه مجلس مستقیما مصوبات خودش را برای امضاء شاه نفرستد، بلکه بدهد رئیس دولت، شخص اول دولت که نخست وزیر باشد و او ببرد این را بدهد. باز اینجا هم تفکیک قوا وجود ندارد. حالا برگردیم به تاریخ، دو هفته بعد از صدور این فرمان، مظفرالدین شاه چشم از جهان فرو می بندد و پسرش محمد علی شاه جانشین او میشود. دو ماه هم طول میکشد تا مجلس شورای ملی بر اساس این فرمان مشروطه در تاریخ ۱۲ماه میزان (که آن موقع ماه مهر نمیگفتند میگفتند ماه میزان) در همان سال ۱۲۸۵ شمسی تشکیل بشود. ابراهیمیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» نوشته که ۲۶ درصد نمایندگان را بزرگان اصناف تشکیل میدادند،۲۰ درصد را روحانیون، ۵ درصد را تجار تشکیل می دادند. سه جناح سیاسی هم در این مجلس اول وجود داشت که نامهایشان جالب است. «مستبدین، معتدلین و آزادیخواهان» مستبدین اغلبشان شاهزاده، زمیندار، اعیان با تعداد کمی بودند که در مذاکرات مجلس هم مشارکت چندانی نمیکردند.
معتدلیون که رهبرشان محمد علی شال فروش و امین الضرب بود و دو آیت الله وقت، یعنی سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی هم آنها را پشتیبانی میکردند، اکثریت مجلس را تشکیل میدادند. عکسی هم از الان از نمایندگان مجلس اول وجود دارد، می بینیم در آن بالا عکس دو آخوانده آیت الله را گذاشتند. فراکسیون آزادیخواهان هم که در واقع نماینده طیف منورالفکر بودند در مجلس به رهبری سیدحسن تقی زاده و یحیی میرزا اسکندری، اقلیت مجلس را تشکیل میدادند. این مجلس توانست در عرض دو ماه بعد، دو سند را آماده کند. یکی نظامنامه داخلی مجلس بود و دومی نظامنامه اساسی.
ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: