رضا سعادت
چندی پیش مطلبی را در یادداشت خبرگاه به اشتراک گذاشتیم در خصوص دغدغهء علی خامنه ای در مورد کاهش جمعیت ایران و نيز پاسخ وزیر بهداشت مبنی بر که طرحی برای افزایش جمعیت دارند. در کنار اين خبرها امروز مطلبی از مسئول کنترل سفرهای دانش آموزی در ایران خواندم، مبنی بر آمار تلفات اردوهای دانش آموزی و ناخواسته ذهنم به سوی کارخانه جوجه کشی رفت؛ پرورش دادن برای کشتن!
اين پرش ذهنی شاید در نگاه اول کمی مسخره به نظر رسد چرا که ممکن است این ايراد پیش آید که مقایسه انسان با مرغ مقایسه ای نادرست است اما، به نظر من، واقعیت چيزی جز اين نيست. يعنی از دید نظام و مسئولین رژيم اسلامی افراد جامعه همینگونه هستند: دادن تکه نانی ناچیز در حد زنده ماندن به اکثريت مردم، با سرپناهی از خشت، و وعده های دروغین چهل ساله و در آخر هم مرگ. پدر و مادری فرزندی را با هزاران آرزو و امید برای آینده میپرورانند، سال ها از او مراقبت می کنند تا رشد کند و علم بیاموزد اما بناگهان تمام این امید و آرزوها در حادثه ای قابل اجتناب بر باد می رود.
آن گونه که همگان مطلع اند، عمدهء سفرهای دانش آموزی و دانشجویی سهمیهء کسانی ست که دارای رتبه های خوب تحصیلی هستند و به عبارتی امیدهای آینده ایران بشمار می روند. طبق آمارهای ارائه شده از مراکز مختلف رژيم، قربانی ۱۶ درصد از تلفات پيش آمده در تصادفات ایران دانش آموزان هستند. سوء مدیریت و عدم توجه به این موضوع عواملی هستند که منجر به وقوع چنین حوادثی میشوند.
در جهانی که دولت ها بايد بیشترين توجه خود را به رده سنی محصلین معطوف کنند، در نظام آموزشی و رفاهی رژيم اسلامی در راستای برگزاری اردوهای دانش آموزی و دانشجویی از اتوبوس هایی که بیشتر شبیه به ارابه مرگ اند استفاده می شود؛ خودروهایی از رده خارج شده و بدون هیچگونه ایمنی. به راستی چرا اینگونه است؟ آنها از يک طرف دغدغهء کاهش جمعیت جوان را دارند و از طرفی جمعیت جوان و نوجوان را به مسیر مرگ هدایت می کنند!
بديهی است که قبل از تبلیغ و طرح و برنامه برای ازدیاد فرزند، لازم است که زیر ساخت های لازم اجتماعی وجود داشته باشند و یکی از این زیر ساخت های مهم نظام آموزش و پرورش و رفاه برای رده سنی محصلین است. اما متاسفانه تا کنون دولت و نظام اسلامی نتوانسته این زیر ساخت ها را آنگونه که لایق محصلین ایرانی باشد بوجود آورد و در عصر تکنولوژی دانش آموزان در کرمانشاه و سیستان و بلوچستان و خوزستان و بوشهر و …. همچنان باید در چادرهایی که در دشت و صحرا بر پا می شود تحصیل کنند یا ساعت ها در مسیر های صعب العبور پیاده روی کنند تا به مدرسه برسند. می دانيم که این چرخهء تلخ همچنان ادامه خواهد داشت. و، در نتيجه، در وضعیت کنونی دو راه بیشتر وجود ندارد یا بايد تا پیروزی علیه اين حکومت نالايق و فاسد جنگید و یا در سکوت مرگ زیر سایهء همین حکومت فاسد، به گَندیده شدن تن داد.
۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ – ۲۷ آوريل ۲۰۱۹