شورای انقلابی گذار!

در روز سه شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۸ نامه‌ی از چهارده کنشگر درون ایران پخش شد که به درخواست تغییر بنیادین قانون اساسی و استعفای رهبری پرداخته بود. در این میان بسیاری از اشخاص حقیقی و حقوقیِ سیاسی، واکنش نشان دادند که از برجسته‌ترین آن‌ها، بیانیه دو حزب سکولار دموکرات ایرانیان و حزب مشروطه ایران بود. 

در آن بیانیه که به امضای دبیران کل دو حزب، خانم هایده توکلی و منوچهر یزدیان، رسیده بود، این رفتار دلیرانه خوانده شده و یادآوری کرده بودند که از تنگناهای درون مرز و شمشیر خون‌ریز حکومت اسلامی آگاه هستند و، این نامه‌ها و اینگونه کنش‌های دلاورانه‌ را در راستای آماج بزرگ مردم ایران، که همانا آزاد شدن از دست حکومت اسلامی و برپایی یک ساختار مدرن، ملت‌مدار  و سکولار دموکراتیک است می‌دانند. آن‌ها همگان را به داشتن شاخص‌هایی آشکار در این راه فراخوانده بودند و آن‌ها را برشمرده بودند.
پس از چندی، نامه‌ی دیگری از چهارده تن بیرون میاید که یک نفر از آنها جایگزین شخص دیگری شده بود. ولی ساختار نامه پایفشاری تند بر خواست کنار رفتن جمهوری اسلامی بود. در پی نامه‌ی دوم، موجی از مردم در رسانه‌ها با گفتن و نوشتن اینکه نفر پانزدهمین از گروه نویسنده‌ی نامه هستند، پشتیبانی خود را از آنان نشان دادند. 
دکتر اسماعیل نوری علا نیز در یک برنامه‌ی تلویزیونی یادآوری نمودند که گفتن پشتیبانی به جایی نمی‌رسد و باید کار سازمان یافته و روبه آماج انجام داد.
در این میان برخی از مجریان تلویزیونی گمان نمودند که می‌توان این جریان را به یک نمایش بزرگ تبدیل نمود تا بتوان در برابر گروه‌های رقیب سیاسی و یا جمهوری اسلامی، قدرت نمایی کرد. این بیش از آنکه کاری روش‌مند و اندیشیده شده باشد، قربانی نمودن توان و دلاوری کنشگرانی درون مرز و زیر تیغ جلادان است. آقای محمود ابطحی در مقاله‌ای به خوبی به این پرداخته است.

اما به راستی یک جریان اجتماعی چگونه پیروز می‌شود؟

گفتمان، نهاد نمایندگی، رهبری و نقطه پرتاب 

در سال‌های گذشته، بسیاری با شناخت نیمه کاره از درون‌مایه اجتماعی انقلاب ۵۷ و برداشت‌های ساده انگارانه، تلاش کردند آن را تنها به رادیو بی‌بی‌سی فارسی، شورای انقلاب یا توانایی رفتار کاریزماتیک خمینی پیوند بزنند. ناآگاه از اینکه پدیده‌ای اجتماعی به بزرگی یک انقلاب، از بسیاری از ریز سازه‌ها ساخته شده است که برای بررسی، دست کم نیاز به دانش گسترده جامعه شناسی دارد. در همین راستا، اشتباه بزرگ دیگری که دیده می‌شود، گمان به دزدیده‌ شدن یک انقلاب است. همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از  کنشگران سیاسی بدون دانش شناخت بسترهای ساخت یک جریان اجتماعی، تنها با پشتوانه‌ی تماشای خود از رسانه‌ها و رویدادها، دست به واکاوی این پدیده سیاسی اجتماعی زدند. برای نمونه چگونگی ساخت نهادی برای نمایندگی گفتمان، و پدیده‌ی نقطه‌ی پرتاب را نمی‌شناسند.

این دستمایه‌ای برای دو برداشت نادرست شد که در سال‌های گذشته، دیدگان بخش بزرگی از اپوزوسیون را فرا گرفت و پیدا نمودن راه برای کسانی که در این برداشت‌های خام گیر کرده‌اند را دشوار نموده‌است.

ساخت طبیعی تصادفی

۱. پدید آمدن جریان سیاسی و جنبش اجتماعی به صورت کاتوره‌ای و تصادفی مانند گیاهی خودرو.
در این مدل که بسیاری از گروه‌های اصلاح طلب بیرون از ایران به آن دچار هستند، گمان بر این است که جامعه خودش راه خودش را پیدا می‌کند و هر گونه دستکاری از بیرون می‌تواند آن را از نمو ارگانیک خودش دور کند. در خنده‌دار بودن این ایده می‌توان گفت، اگر پارسال کشاورزان اینگونه می‌اندیشیدند، امسال تمدن‌های انسانی از قحطی نابود می‌شدند.
ناکارا بودن این ایده را می‌توان به بالا رفتن کیفیت تمدن‌ها و نیز در روش یک‌پارچه‌سازی اجتماعی Integration یا گستراندن نظام‌های مدرن حقوقی سیاسی یافت که با برنامه‌ریزی به سوی یک کمال گرایی واقع‌گرا انجام پذیر هستند. اما همچنان کسانی که توانایی شناخت سازوکارهای مدیریت سیاسی و اجتماعی را ندارند، یا خود را کنار می‌کشند، یا گمان میکنند که دست‌هایی پنهانی با زد و بند کارها را انجام می‌دهند!

برسازی ناکارا failed social constructivism

۲. ساخت جریان رهبری کننده مانند شورای انقلاب خمینی که مردم را رهبری کند.
این ایده نیز مانند بالا رفتن از نردبان از میانه‌ی آن است. یا چشم‌داشت برنده شدن در بخت آزمایی، بدون خریدن بلیطی برای آن است. بسیاری از کنشگران و گروه‌های سیاسی در اپوزیسیون حکومت اسلامی در ایران، این راه را می‌روند از جمله شورای ملی مقاومت و یا نام‌های کوچکتری مانند شورای مدیریت گذار، کمیته‌های انقلابی، دولت موقت انقلابی و از این دست نام‌ها. ناکامی پیشاپیش گروه‌هایی که این روش را برگزیده‌اند از آنجایی می‌آید که یک پارامتر برجسته و لازم را ندارند و آن روند پدیداری اعتماد اجتماعی است.
یک ساخت اجتماعی نیازمند دانش، زمان و امکانات گسترده و بایسته است. بدون این‌ها، هر اندازه تلاش و سرمایه‌گذاری برای برسازی یک نهاد رهبری کننده انجام پذیرد، ناکام از به دست آوردن حقانیت Legitimacy خواهد بود.

چاره چیست؟

اما راه ارگانیک نمو جنبش اجتماعی اینگونه است:

  • شناسایی یک شکستگی در ساختار اجتماعی
  • ساختن یک گفتمان درباره‌ی آن
  • دامن زدن به گفتمان از سوی اندیشمندان و روشنگران تا یافتن راه چاره
  • ساخت نهاد نمایندگی کننده برای گفتمان
  • آمادگی برای نقطه پرتاب و فشار برای برآمدن آن از فرصت‌ حادثه‌ها
  • بسیج  نیروی اجتماعی به اندازه‌ای که برآورنده‌ی خواسته‌ها باشد
  • نمایش قدرت خیابانی
  • مهار اجتماعی و پیاده کردن خواسته‌ها

بسیاری از سازمان‌های سیاسی در آغاز راه دچار لغزش و ناکامی هستند. بسیاری از آن‌ها هیچ گفتمانی ندارند و شاید بهتر است بگوییم سرشت گفتمان را نمی‌شناسند.
ساخت نهاد نمایندگی کننده‌ی گفتمان جنبش اجتماعی با جا انداختن آن گفتمان در میان بخش‌های گوناگون اجتماع به مثابه راه چاره‌ای برای شکستگی اجتماعی است که اطمینان و اعتماد را به مردم می‌دهد. همچنین بدون داشتن پیشینه‌ای روشن و نیز ناتوانی از گفتگوهای چالشی، نمی‌توان باور و اعتماد مردم برای ورود به یک نمایش قدرت گسترده را به دست آورد.
گام‌های گوناگون روند جنبش اجتماعی اگرچه ارگانیک هستند اما با پیگیری و تلاش ساخته می‌شوند و به انجام می‌رسند. حتا نقطه‌ی پرتاب که گویا اتفاقی و بیرون از مهار است، ولی بدون زمینه‌سازی و آماده نمودن پندار مردم برای ورود به لهظه‌ی آغاز عملیات خیابانی، انجام پذیر نیست. اگر هم بدون رهبر و برنامه ریزی انجام شود، چیزی مانند شورش خواهد بود که اگرچه گسترده باشد، ولی به دست آوردی نمی‌رسد. چگونگی آغاز فاز بسیج اجتماعی از توانایی هوشی و دانشی رهبران سیاسی در کیفیت خوب شناختِ رفتار جمعی (Collective behavior) و فرصت‌ها(Opportunities) می‌تواند به دست بیاید.

در هفته‌ها ‌ی آینده درباره بخش‌های دیگر ساخت و نمو یک جنبش اجتماعی به ویژه چگونگی ساختار دهی به رفتار جمعی، خواهم نوشت.

میلاد آقایی
شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۸
۶-۷-۲۰۱۹
خبرگاه
خبرگزاری حزب سکولار دموکرات ایرانیان