تفاوت رهبری و استراتژی سازی همزمان

محمود ابطحی

 در روزهای گذشته گروه ۱۴ نفره‌ای از مبارزان درون کشور دو بیانیهء شجاعانه ای را منتشر کرده اند که موضوع گفتگوهای زیادی قرار گرفته. اما آنچه در اینگونه بیانیه‌ها گفته می‌شود، در بهترین حالت، صرفاً بیان هدف يا خواست غائی مبارزه علیه حکومت استبدادی است. تعیین هدف اگرچه بسیار مهم و پایه‌ای است، اما برای بخش بزرگی از مبارزان آزادی‌خواه هدف مدت‌هاست مشخص شده و آن ساختن جامعه‌ای آزاد با استقرار حکومت سکولار دموکرات برخاسته از آن جامعه است. امروز گروه‌های گوناگون به زبانی کمابیش مشابه، دستیابی به چنین جامعه و حکومتی را به عنوان هدف اصلی خود معرفی کرده‌اند و هرچه در راه مبارزه با حکومت اسلامی به پیش می‌رویم بر تعداد گروه‌هایی که به ضرورت این امر مهم پی ‌می‌برند و آن را با زبان خود اعلام می‌کنند افزوده می‌شود. البته اینکه در هدف اصلی مبارزه چنین توافقی وجود دارد، خود دستاورد ‌بسیار بزرگ و شاید بزرگترین دستاورد اپوزیسیون سکولار دموکرات است که به اشکال گوناگون در سال‌های گذشته مبارزات خود را با هشیاری و پشتکار ادامه داده است. این بخش از مبارزان که به ویژه از بیرون کشور توانسته‌اند این پیام را به گوش دموکراسی‌خواهان برساند، برتری اندیشه مدرن و آینده نگری را بر ایدئولوژی واپسگرای ولایی، در امر کشورداری به کنشگران سیاسی قبولانده‌اند.

پیش‌تر توسط برخی از مبارزان گفته شده است که در مرحله کنونی از مبارزه برای رسیدن به این هدف بزرگ نیازمند به یک مرکز هماهنگ کننده هستیم. این مرکز چیزی جز یک جبههء سکولار دموکرات که بتواند مبارزات را در جهت افزایش مقاومت در درون کشور و فشار از بیرون کشور تا شکستن توان سرکوب حکومت و سرنگونی آن هدایت کند، نیست.

حال، از آنجا که اهداف مبارزه برخاسته از اندیشه سکولار دموکراسی است، گردانندگان این مرکز نيز باید سکولار دموکرات باشند. و نيز از آنجا که لازم است آنان با از گزند حکومت اسلامی حفظ شوند، آنها باید در زمان رهبری مبارزات در خارج از کشور باشند. ولی پیرامون اینکه آن رهبران باید چه عملی را و چگونه انجام دهند، زیاد سخن گفته نشده است.

در عين حال، شاید به سادگی تصور شود که رهبران، رهبری می‌کنند؛ ولی موضوع پیچیده‌تر از آن است. برای اینکه رهبران بتوانند در مورد اینکه چه باید انجام دهند و چگونه و در چه زمان انجام دهند، تصمیم های درست و به موقع بگیرند به گروه دیگری از مبارزان نیازمندیم: استراتژیست‌ها. بین رهبر و استراتژیست، و نيز رهبری و استراتژی ‌سازی تفاوت است. این دو در کنار یکدیگر و تقریبا همزمان بوجود می‌آیند.

نيز از آنجا که هیچ دو ملتی، برای گذار از استبداد به دموکراسی، مسیر یکسانی را طی نمی‌کنند، برای مبارزه علیه استبداد نقشهٔ از پیش تعیین شده ای نوجود ندارد و در مبارزهء ایرانیان علیه استبداد نيز این نقشه را استراتژیست‌های مبارز ایرانی باید تهیه کنند. در اين منظر، اینکه بايد با چه نقشه‌ای این راه ناهموار را طی می‌کنیم در نتیجه آن، تأثیر بسزایی خواهد داشت. پرسش‌های بسیاری وجود دارد که تنها با داشتن یک استراتژی بزرگتر یا اصلی می‌توانیم به آنها پاسخ دهیم و جزئیات نادانستهٔ فراوانی وجود دارند که استراتژی‌های کوچک‌تر تأمین کنندهٔ پاسخ آنها خواهند بود.

برای نمونه، همواره می توان پرسيد که، در حین پیشرفت مبارزات، چگونه  می‌توانیم نیروهائی مدنی بوجود آوریم که در سرنگونی استبداد یاری دهنده باشند و پس از سرنگونی حکومت استبداد، و در زمان ایجاد دولت موقت به یاری آنها، بین قدرت جامعهء مدنی و حکومت جایگزین زودتر تعادلی نسبی بوجود آید؟ چگونه از تشکیل نیروهایی که در سرنگونی یاری رسانند، ولی پس از آن مانع استقرار حکومت قانون خواهند شد، جلوگیری کنیم؟ چگونه بايد به تشکیل هسته‌های مقاومت در داخل و کانون‌های تبلیغ و ایجاد فشار (به حکومت) در خارج کمک کنیم؟ اینگونه پرسش‌ها، که بر برآیند مبارزه اثرات عمیق دارند، بسیارند که چند نمونه اش را برای روشن شدن موضوع بیان کردم.

یافتن پاسخ برای این‌پرسش‌ها و راهکار‌های آنها اموری بسیار پیچیده و زمان‌بر هستند و از این رو موضوعاتی نیستند که عمدهٔ وقت رهبران مبارزه را به خود اختصاص دهند. به این دلیل به استراتژیست ‌هایی برای ارائه مشاوره و راهکار مبارزاتی در اپوزیسیون سکولار دموکراسی نیازمندیم.

يعنی اگر رهبری مبارزات بخواهد بهترین برنامه‌ریزی را برای مبارزه با استبداد حاکم در ایران داشته باشد، لازم است استراتژیست‌های مبارزه، از درون و برون کشور با یکدیگر در ارتباط قرار گیرند و به صورت شبکه‌ای عمل کنند. در این زمینه حرف برای گفتن زیاد است که بقیه اش را به فرصت‌های دیگر واگذار می‌کنم.

۷ تير ۱۳۹۸ – ۲۲ ژوئیه ۲۰۱۹