برای یک زندگی معمولی؛ وضعیت گردش نخبگان

سارا فرزان
مفهوم گردش نخبگان در سطوح بالای سازمان قدرت، یک نظریه درباره تغییر در مدیریت رژیم ها است که توسط ویلفرِدو پارِتو دانشمند علوم اجتماعی ایتالیایی توصیف شده. نظریه پارِتو بر چندین اصل استوار است: نخست اینکه ویژگی اصلی سازمان های اجتماعی و سیاسی، وجود نخبگانی است که شایستگی قدرت و مدیریت را دارند. دوم اینکه در اصل دو نوع جامعه وجود دارد؛ یكی «جامعه باز» كه در آن تازه شدن قشر نخبگان جریان دارد و دیگری «جامعه بسته» كه در آن تحركی وجود ندارد. و اصل سوم اینکه اگر در هر جامعه یا سازمانی یک گروه نخبگان کوچگ و باسواد بیشترین قدرت و نفوذ را در اختیار داشته باشند و اغلب با ثروت، تحصیلات، موقعیت اجتماعی یا سایر عوامل متمایز کننده از دیگران مشخص بشوند و اجازه ندهند که نخبگان تازه نفس پا به حوزه اقتدار آنها بگذارند، همین امر باث مرگ و زوال در آن جامعه می شود.

بعبارت دیگر یکی از شاخص های بنیادین نظام های باز و مردم سالار، که سکولار دموکراسی در آن به درستی تحقق پیدا کرده و مردم از نعمت یک زندگی معمولی برخور دارند، این است که هیچ منصبی مادام العمری نبوده و نخبگان و مدیران جامعه در بازه های زمانی جا عوض می کنند و یا جای خود را به نیروهای تازه نفس می دهند. این امکان و روند، لااقل دو فایده اجتماعی را در پی دارد: اول اینکه اگر مدیران ناکارآمد و درگیر فساد باشند، امکان تداوم ناکارآمدی و فساد از آنها سلب می شود. و دوم اینکه اگر مدیران راه پیشینیان خودشان را در پیش بگیرند، پروسه جابجائی و مدت دار بودن زمامداری سراغ آنان هم می آید و در نتیجه، این فرایند، ضریب مسئولیت پذیری عناصر مسئول را بالا می برد.

در واقع اگر قشر رهبری كننده پدیده ای باز باشد، افراد شایسته در اقشار پایین تر می توانند در آن وارد بشوند و به جایگاه های بالاتری برسند. آشکار است که وجود چنین امکانی تنش های اجتماعی را هم كاهش می دهد. اما بطور طبیعی در وضعیتی که امکان و فرایند گردش نخبگان وجود نداشته باشد، مدیران و مسئولان بی تخصص و فاقد شایستگی، اما مطیع و سرسپرده مطمئن می شوند که حضورشان در سازمان قدرت تضمین شده و دائمی است. و این اطمینان خاطر، میزان مسئولیت پذیری آنان را پایین می آورد و در نتیجه، هیچگونه تغییر محسوسی مشاهده نمی شود که موجب بشود تا روند مدیریت کشور، با محوریت ایجاد رفاه عمومی و تحقق یک زندگی معمولی اتفاق بیفتد.

به عبارت دیگر گردش یا جابجائی نخبگان یک ضرورت اجتماعی است. چراكه فقدان آن در عرصه های سیاسی، به تمركز قدرت و زمینه سازی برای استفاده نادرست از آن منجر می شود و مانع افزایش توانایی های مربوط به قدرت شهروندان و تمایل به مشاركت و رهبری جامعه در افراد می‌شود. باید توجه داشت که پارِتو با استفاده از این نظریه، به بررسی علل انقلاب ها و تحولات عمیق اجتماعی هم می‌پردازد و در میان برجسته ترین علل بروز اینگونه حوادث، نه از قیام ها و شورش های مردمی، بلکه از نارضایتی گروهی از شایستگان و نخبگانی یاد می کند كه در ضمن داشتن استعداد و توانایی بالا، از به دست گرفتن قدرت محروم ماندند. پارتو معتقد است که هر تحول و انقلابی، در اصل معلول پیکار و مبارزه بین این دسته از نخبگان و نخبگان قدیمی است كه قدرت را در دست دارند و در این مبارزه مردم بعنوان نیروهای گمنام عمل می کنند و در راه رسیدن قدرت به نخبگان تمام تلاش خود را به كار می بندند. البته این قسمت از نظریه پارِتو مورد نقد قرار می گیرد، چون تقلیل نقش مردم به سیاهی لشکر نخبگان، چندان مورد تأیید اهل تفکر نیست و در اینجا قصد نداریم به آن بپردازیم.

اما واقعیت این است که نظریه گردش نخبگان در شناخت پویایی نهادهای قدرت و قشربندی اجتماعی در جوامع و سازمان های مختلف، یکی از نظریه های تاثیرگذار بوده. امروزه نظریه گردش نخبگان، بخاطر مفروضات اصلی خود مورد توجه و تجدید نظر و توسعه قرار گرفته و نشان داده شده است که گردش نخبگان می تواند از راه های متعددی به سلامت جامعه کمک کند. از جمله اینکه می شود امکاناتی را فراهم آورد که افراد خارج از قشر نخبگان، بتوانند از طریق فرایندهایی مثل آموزش، رقابت و حتی انقلاب دموکراتیک وارد این قشر بشوند. از آنجایی که اعضای نخبگان می توانند موقعیت و نفوذ خود را به دلایل عوامل مختلف، از جمله تصمیم گیری ضعیف یا تغییرات اجتماعی از دست بدهند، وجود امکان تحرک صعودی به نو نگاه داشتن قشر نخبگان کمک می کند. و برخی از اعضای لایه های پایین جامعه می توانند از طریق شایستگی، استعداد یا ابزارهای دیگر، بخشی از نخبگان باشند. اما در همبن حال و با توجه به این زمینه می شود مشاهده کرد که در جوامع ایدئولوژیک و دیکتاتوری مذهبی، این روند کاملا بصورت برعکس عمل می کند و «نخبگی» تعریفی مذهبی یا مکتبی پیدا می کند، و در نتیجه نخبگان، فقط نخبگان مذهبی یا مکتبی هستند و بسته به میزان دیانت و سرسپردگی شان به سیستم، در مراکز قدرت و تصمیم گیری قرار می گیرند و همانجا هم می مانند. در چنین وضعیتی نخبگانِ حاكم، به تجمل پرستی و آسایش طلبی روی می آوردند و این وضعیت، ضعف و فساد به همراه می آورد.

به كارگیری شیوه های خشونت آمیز، یا افزایش مالیات باعث افزایش ناامیدی امید مردم از حاكمیت می شود و همین به پیدایش یک هجوم بیرونی و در نتیجه فروپاشی حكومت منجر می شود. و این همان وضعیتی است که رژیم فاسد و ناکارآمد حاکم کشورمان در آن قرار دادرد و به همین دلیل است که بوی فروپاشی آن در همه زمینه ها به مشام می رسد.

ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: