من امروز میخواهم بقیه وقایع مربوط به آنچه را که به نوشتن و تصویب متمم قانون اساسی مشروطه اسم گرفته، اتفاق افتاد را خدمت شما بگویم. با این توضیح که به نظر من این سندی که امروزه به نام متمم قانون اساسی خوانده میشود، نام نادرستی برای این است. چرا که ما پیش از آن ما قانون اساسی نداشتیم که سند تهیه شده بوسیله کمیسه تکمیل، متمم آن محسوب بشود.
در واقع آنچه که امروزه متمم قانون اساسی خوانده میشود، خود قانون اساسی مشروطه است که ربط خاص معنایی با فرمان مظفرالدین شاه برای تشکیل مجلس که امروزه فرمان مشروطه خوانده میشود و نظامنامهای که مجلس اول برای کار خودش تهیه کرد و به امضای مظفرالدین شاه رساند، ندارد. یعنی قبل از کار دو کمیسیون تکمیل و تطبیق، آنچه که وجود داشت نه یک قانون اساسی که یک نظامنامه داخلی ناقصی بود که به سرعت هم تهیه شده بود تا قبل از مرگ مظفرالدین شاه به امضای او برسد. به همین دلیل وقتی متن 117مادهای آنچه که متمم خوانده شد تهیه شد و محمدعلیشاه آن را امضا کرد، امضای او در پایان جملهای اینچنین بود: «بسمه تبارک و تعالی متمم نظامنامه اساسی ملاحظه شد، تماما صحیح است و شخص همایون ما انشاءالله حافظ و ناظر کلیه آن خواهیم بود.» و تاریخ این امضاء مصادف با 14مهر 1286 برابر با ۷ اکتبر 1907 یعنی درست 117سال پیش در همین ماهی که در آن هستیم. به عبارت دیگر نظر من این است که این داستان که ایران با امضاء فرمان مظفرالدین شاه وارد عصر مشروطه شد و مجلس اول هم قانون اساسی را تهیه کرد و بعد از مرگ مظفرالدین شاه همین مجلس متمم بر آن را نوشت، همه یک داستان به نظر من جعلی است. البته گفتم قبلا هم، کمیسیونی که با نام کمیسیون تکمیل از طرف مجلس مأمور شده بود، مؤظف شده بود تا قانون اساسی مشروطه را بنویسد، با الهام از روح سکولار دموکراتیکی که بر نظامنامه مسلط بود. و حتی در این زمینه کوشش هم کرد که به این روح وفادار بماند و در واقع تا زمانی که محمدعلیشاه جای پای خودش را سفت نکرده بود، کمیسیون تکمیل به راه سکولار دموکراتی که با همان نظامنامه آغازه شده بود رفت و متنی هم که به مجلس اول که امروزه به آن «مجلس موسسان» هم میگویند ارائه داده شد، در همان حال و هوا نوشته شده بود.
اما با قدرت یافتن شاه از یک طرف، زمزمه های آخوندها و بخصوص شیخ فضل الله از طرف دیگر برخاست، که آنچه که کمیسیون تکمیل با تکیه بر قوانین اساسی فرانسه و بلژیک نوشته، باید با شریعت امامیه تطبیق داده بشود و همین فشارها هم باعث شد که کمیسیون تطبیق با شرکت شیخ فضل الله جانشین کمیسیون تکمیل بشود. اما برای اینکه بیشتر با رفتار شیخ فضل الله و معانی آن آشنا بشویم، لازم است به این نکته توجه کنیم که اولا او در دوران ناصرالدین شاه و بخصوص پس از داستان تحریم تنباکو، فهمیده بود که روحانیت بر اساس سیستم کاملا جدید تقلید که وجود مرجع تقلید و پدیده مهمی به نام صدور فتوا را در خودش داشت، دارای چنان قدرت سیاسی شده که میتواند سلطنت مطلقه شاهان قاجار را هم تحت شعاع قرار بدهد و همین دریافت موجب شده بود تا آخوندها با منورالفکرهایی که آنها هم قصدشان محدود کردن و مشروط کردن اختیارات سلطنت بود هم داستان بشوند و حتی بگویند که ما هم مشروطه خواه هستیم. اما ما اینجا با دوتا مشروطه خواهی روبرو هستیم، منوالفکرهای مشروطهخواه میخواستند اختیارات شاه را به قانونی اساسی که سکولار دموکرات باشد مشروط کنند. اما آخوندها قصد داشتند همان اختیارات را به شریعت امامیه خودشان مشروط کنند و برای اثبات این حرف هم که شما کافی است به این چند جمله که شیخ فضل الله قبل از تشکیل کمیسیون تطبیق گفته بود توجه کنید. «بارها این را گفتهام و باز هم به شما میگویم، که من در موضوع مشروطیت و محدود بودن سلطنت هیچ حرفی ندارم و هیچ کس نمیتواند این موضوع را انکار بکند، بلکه برای اصلاح امور مملکت و محدودیت سلطنت و تعیین حقوق وظایف دولت، قانون و دستورالعمل لازم است، اما، میخواهم بدانم که مملکت اسلامی که دارای مجلس شورای ملی است، قوانین آن مجلس باید مطابق قوانین اسلام و قرآن باشد یا مخالف قرآن و کتاب آسمانی؟» یعنی در واقع در این شطرنج این، مجلس اول را آچمز کرده بود. مجلس اول که جرات نداشت بگوید که ما می خواهیم قوانینی وضع بکنیم مثلا قوانین آمده در قرآن باشد. و راه حلی هم که شیخ فضل الله به مجلس ارائه داد، همانی بود که بعدا به صورت ماده اول قانون اساسی فرموله شد. البته شیخ برای اینکه این ماده را به تصویب برساند، مجبور بود دست به عملیاتی بزند. یعنی همراه با آخوندهای دیگر رفتند به شاه عبدالعظیم و در آنجا تحصن کردند -و در پرانتز بگویم که توجه کنید که این حرم را میگویند حرم شاه عبدالعظیم، لفظ شاه را به او میدهند- و جمله ای را که هم نقل کرده اند در همان تحصن بر زبان آورد و در پی آن هم یک قرآن کوچکی از جیب خودش بیرون آورد و اینطور گفت: «من مخالف اساس مشروطیت و مجلس نیستم، بلکه اول کسی که طالب این اساس بود من بودم و فعلا هم مخالفتی ندارم، اما مشروطه به همان شرایطی که گفتم، باید قانون اساسی و قوانین داخلی مملکت مطابق با شرع باشد.» اینکه میگویم مجلس را آچمز کرد، به این خاطر بود که تحصن کنندگان در همان زمان دست به انتشار یک روزنامه زدند به نام «لایحه» و عقاید خودشان و اینکه این خطر هست که قوانین اسلام و قرآن و پیغمبر کنار گذاشته شده را در آنجا منتشر کردند. و مجلس هم که از تبلیغات آنها احساس خطر میکرد، مجبور شد که با انتشار اطلاعیهای اعلام بکند که مشروطه که نمیتواند چیزی مخالف با دین و احکام شرعی باشد. همین اطلاعیه هم بود که موجب شد تا شیخ فضل الله و آخوندهای دیگر پیروزمندانه حرم را ترک بکنند و به تهران برگردند. و به این ترتیب ماده اول قانون اساسی مشروطه که برای شما قبلا هم خواندم به این شرح نوشته شد: «مذهب رسمی ایران اسلام و طریق حقه جعفریه اثنی عشریه است و باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد.» این ماده که تصویب شد، راه برای ماده دوم باز شد.
برای پاسخگویی به این پرسش که، چه کسی باید مراقبت کند که مبادا مصوبات مجلس با شریعت این به اصطلاح طریقه حقه نخواند؟ جواب روشن بود، البته که علمای اعلام مراجع تقلید و نمایندگان آنها. اما شیخ فصل الله ضربه نهایی را هم با سنگربندی به دور این ماده انجام داد و نوشت: «این ماده تا زمان ظهور حضرت حجت تغییر ناپذیر خواهد بود.» و با تصویب این ماده بود که شیخ فضل الله نفس راحتی کشید و گفت: «حالا مشروطه مشروعه داریم.» و من میخواهم بگویم از آن پس تا انقلاب سال ۵۷ ما هرگز مشروطه سکولاری که دموکرات هم باشد، نداشتیم و مشروطه ما در واقع خود مشروطه مشروعه بود. باری شاید اگر در همان117سال پیش حوادث بعدی رخ نمیداد، شیخ هم با لطمهای که به مشروطیت زده بود، سر خودش را با رضایت بر بالشت میگذاشت و مطالبات دیگری را مطرح نمی کرد. اما در آن سال تاریخ شعبده تازهای را از آستین خودش بیرون آورد و این شعبده این بود که در ۸ اسفندماه آن سال، سال1286 محمدعلیشاه عازم دوشان تپه شد تا حال و هوایی عوض کند و در آن مسیر بود که یک مشروطه خواه تندروی پیرو حیدرخان عمواوغلی به سوی شاه تیراندازی کرد. البته محمدعلیشاه از این حادثه جام سالم به دربرد، اما همین حادثه بهانهای شد تا او تصمیم خود به تعطیل کامل مشروطیت را عملی بکند. اما اجازه بدهید که با تفصیل این ماجرا و شخصیت آدمی به نام حیدرخان عمواوغلی و چگونگی نمایان شدن چهره اصلی شیخ فضل الله، در برنامه آینده آشنا بشویم.
ویدیوی کامل این برنامه در لینک زیر: