دست راست آیت‌الله خامنه‌ای توسط آمریکا قطع شد

کشته شدن قاسم سلیمانی ضربه سنگینی برای کلیت نظام جمهوری اسلامی است

ایرانیان امروز، صبح خود را با خبر شوکه‌کننده کشته شدن قاسم سلیمانی آغاز کردند. خبری که به سرعت در تمام جهان به تیتر اول رسانه‌ها تبدیل شد.

موضوع به قدری مهم بود که در نخستین دقایق انتشار آن، تمامی سران حکومت نسبت به آن واکنش نشان دادند. در ادامه نیز رهبر جمهوری اسلامی طی پیامی کشته شدن او را تسلیت گفت و سه روز عزای عمومی اعلام کرد.

همچنین صداوسیمای جمهوری اسلامی بلافاصله با قطع روال عادی برنامه‌های خود، به پوشش این موضوع پرداخت. البته واکنش‌ها فقط به داخل ایران محدود نمی‌شد. مقامات نظامی و سیاسی آمریکایی نیز با اشاره به اینکه کشتن سلیمانی به دستور شخص ترامپ صورت گرفته، از انتقام خون کارمند غیرنظامی خود خبر دادند. تصاویری نیز از ابراز شادمانی مردم عراق پس از انتشار این خبر، در فضای مجازی دست به دست می‌شد.

جمهوری اسلامی طی دو دهه اخیر و با نظر شخص آیت‌الله خامنه‌ای، دست به گسترش حوزه نفوذ خود در منطقه زد و در این راستا، پروپاگاندای نظام نیز به تبلیغات گسترده در توجیه حضور نظامی برونمرز ایران پرداخت.

حجم تبلیغات به حدی بود که حتی نقد حضور نظامی فرامرزی ایران، با برخورد شدید – و حتی قضایی مواجه می‌شد. استفاده از کلماتی مانند «خائن» و «وطن‌فروش»، دقیقا مصادیقی بود که به منتقدان عملکرد نظامی ایران اطلاق می‌شد.

طی همین مدت قدرت نظامی ایران به شکلی مبالغه‌آمیز بیان شده و از فرمانده اصلی آن، یعنی قاسم سلیمانی، به شکل یک اسطوره یاد می‌شد. تلاش برای اسطوره‌سازی قاسم سلیمانی در سال‌های اخیر افزایش یافته بود. جمهوری اسلامی سعی کرد از او چهره ای کاریزماتیک و شکست ناپذیر بسازد.

پروپاگاندای جمهوری اسلامی – که از داشتن اسطوره‌ای جذاب و جوان‌پسند محروم بود، سعی کرد به وسیله قاسم سلیمانی این خلاء را در ذهن حامیان خود پرکند. انتشار عکس‌هایی از او با ژست‌های خاص و همسان‌سازی فعالیت‌های او با نمادهای ظلم‌ستیز قرن بیستم – مانند چه‌گوارا، به منظور خلق سمبل وطن پرستی در میان مخاطبان بود.

کشته شدن قاسم سلیمانی ضربه سنگینی برای کلیت نظام تبلیغاتی نظام جمهوری اسلامی است. این فرد فارغ از اینکه تجربه جنگ عراق را داشت، توانسته بود با هزینه‌های مادی بسیار، ارتباطات ویژه‌ای در منطقه ایجاد کند.

روابط فردی او نیز با بسیاری از سیاستمداران در لبنان، سوریه و عراق، در پیشبرد بخش سیاسی توسعه‌طلبی جمهوری اسلامی در منطقه موثر بود. شکل‌گیری این روابط به سال‌ها تلاش و زمینه‌چینی نیاز دارد و نمی‌توان به راحتی با جایگزینی شخصی دیگر، توقع تکرار عملکرد سلیمانی را داشت.

از منظری دیگر، پس از دو دهه اسطوره سازی از قاسم سلیمانی، کشتن شدن او به شدت برای حکومت ایران گران تمام شده است. آن مرد شکست‌ناپذیری که آمریکا را در منطقه به گل نشانده، اکنون به راحتی به دست آنها کشته می‌شود. جان قاسم سلیمانی بابت انتقام جان یک کارمند ساده غیرنظامی ستانده می‌شود، تا این پیام را به ایران مخابره کند که سطح بازخورد آمریکا بیشتر از آن چیزی است که توقع می‌رود.

آیت‌الله خامنه‌ای به شدت روی سلیمانی حساب می‌کرد. بر اساس مناسبات درون قدرت در حکومت ایران، هیچگاه اجازه نمی‌دهند که کسی تا این حد مورد تکریم قرار گرفته و بزرگ شود.

بر خلاف رویه قبل که شخص اول نظام هیچگاه اجازه نمی‌داد بخشی از قدرت به یک شخص وابسته شود، رهبر جمهوری اسلامی کل سپاه قدس را در اختیار سلیمانی قرار داده و به او اختیار عمل وسیعی نیز داده بود.

بسیاری از تصمیمات در حوزه سوریه و عراق را شخص قاسم سلیمانی بدون مشورت با تهران انجام می‌داد. برای مثال در جنجال استعفای جواد ظریف، آش چنان شور شد که وزیر خارجه ایران از دعوت بشار اسد به تهران ابراز بی‌اطلاعی کرد. تقریبا پس از این ماجرا بود که اکثر تحلیلگران به یقین قاسم سلیمانی را وزیر خارجه شخص آیت‌الله خامنه‌ای می‌دانستند. وزیر خارجه ای که در اتاق فکر بیت رهبری یا به اصطلاح دولت پنهان، نقش پررنگی داشت.

اگرچه واکنش‌های مردم عادی به این خبر میان دوگانه شادی و غم در نوسان است، حامیان حکومت از شنیدن این خبر بسیار ناراحت و حتی خشمگین شدند.

در مقابل، بسیاری از مردم که قاسم سلیمانی را نماد سپاه و عملیات برونمرزی جمهوری اسلامی می‌دانند، از این موضوع ابراز شادمانی کردند. اما سئوال اینجاست که دلیل چنین تفاوت عمیقی در واکنش مردم عادی به کشته شدن قاسم سلیمانی چیست؟

سپاه پاسداران به علت برخورد خشونت‌آمیز با معترضان در سال‌های اخیر، در میان مردم اصلا محبوب نیست. این موضوع بارها در انتخابات‌ها مشخص شده است. مردم در حالی که در فقر دست و پا میزدند، میلیون‌ها دلار در منطقه خرج می‌شد؛ پول‌هایی که بر اساس اخبار منتشر شده بارها توسط خود سلیمانی و به صورت نقد جا به جا شده است.

کمتر از دو ماه پیش صدها و بر اساس اخبار دیگری بیش از ۱۵۰۰ نفر در تهران ( به گزارش رویترز) به ضرب گلوله حامیان حکومت کشته شدند، اما نه تنها عزای عمومی اعلام نشد، بلکه از آنها دلجویی نیز نشد. آیا این ماجرا برای رأس هرم قدرت پندآموز است؟

منبع: سایت ایندیپندنت به زبان فارسی، ۳ ژانویه ۲۰۲۰

تصویر شاخص: شادمانی در ادلب سوریه به خاطر کشته شدن قاسم سلیمانی

۱۳ دی ۱۳۹۸ – ۳ ژانویه ۲۰۲۰