وقتی ماشین جنگی امریکا به راه بیفتد…

ف. م. سخن


ماشین جنگی امریکا یک ماشین عظیم است؛ دستگاه سرکوب خیابانی نیست که با پنج تا موتورسیکلت روزنامه فروش ها، به جنگ مردم بی سلاح برود. سپاه پاسدارانی نیست که از داخل پنج تا سوراخ کویری چند فروند موشک قراضه، با تکنولوژی عهد عتیق کره شمالی یا چین به هوا پرتاب کند، یا چند فروند قایق تندرو که به درد گشت بر روی مرداب پهلوی می خورد مثل مگس به دور ناو هواپیمابری که ارتفاع اش ۷۰ متر است بچرخد و وز وز کند.
راه انداختن این ماشین عظیم و برنامه ریزی برای عمل آن، مقدمات دارد. مقدماتی که شاید چند صد کارشناس، طرح اولیه اش را می ریزند، چند ده سیاستمدار کارکشته و جنگ دیده این طرح را تصویب می کنند، چند ژنرال قدر و دارای تجربه ی جنگ واقعی، اجرای طرح را به مرحله ی عمل می رسانند و این دستگاه، به راه می افتد.
وقتی این ماشین به راه بیفتد، به خاطر هزینه های سرسام آوری که صرف مقدمات آن شده، دیگر از کار نمی افتد و حکایت جنگ های کوتاه مدت اسراییل تکرار نمی شود. این دستگاه می آید تا دشمن را نابود کند یا حداقل او را از پا بیندازد. این مراحل را در جنگ دو مرحله ای خلیج فارس دیدیم و اتفاقا موفقیت این روش را هم تجربه کردیم.
عراق از شر صدام و افغانستان از شر طالبان و منطقه و جهان از شر داعش خلاص شدند.
ممکن است به عوارض بعدی این جنگ ها اشاره شود اما این عوارض، ابدا در حد مستقر ماندن ابدی حکومت ها و قدرت های وحشی و آدمخوار نبوده و نیست و دلیل این عوارض هم به خاطر دخالت امریکا نیست بلکه مشکل مردمی هستند که به فرهنگ حاکم خو گرفته اند و آزادی را مساوی با نفی فرهنگ عقب مانده و دین و مذهب شان می دانند. هم عراق و هم افغانستان می توانستند آلمان و ژاپن شوند اگر مردمی واقعا «آزادی خواه» داشتند.
خوشبختانه مردم ما و خاصه جوانان، به هیچ یک از دو ملت عراق و افغانستان شباهت فکری و قرابت فرهنگی ندارند و اگر روزی از شر آخوندها خلاص شوند، اگر برخی گروه های داخلی و بخصوص تجزیه طلب آشوب به راه نیندازند، قطعا در مسیر پیشرفت و آبادانی کشور گام بر خواهند داشت.
باری در این جا صحبت از جنگ است و در جنگ اگر چه نتیجه استراتژیک اصل است، اما به هنگام شروع درگیری، نتیجه گیری ها و نابودی اهداف تاکتیکی در رده ی بالای تصمیم گیری ها قرار می گیرد و برنامه ریزی ها، برای پیروزی در کوتاه مدت صورت می پذیرد.
خوشبختانه آغاز جنگ امریکا با عراق را از یاد نبرده ایم. در آن دوران، تلاش می شد تا صدام از تحریکات اش در منطقه دست بردارد اما او هم مانند حکام ج.ا. به داشته هایش می نازید و حتی در روزهای اول با به اسارت گرفتن چند سرباز از جمله یک سرباز زن سیاهپوست امریکایی، از پیروزی های آتی خود سخن می گفت. دستگاه تبلیغات او را مرد مهمل گویی مانند محمد سعید الصحاف اداره می کرد که از بس گفتار و عمل اش روان پریشانه بود او را بعد از سقوط عراق در ابوظبی به حال خود رها کردند. جالب اینجاست که این موجود گوبلز صفت، شیعه هم بود!
اکنون عین همین رفتار با ج.ا. و حکام روانی و از خود بی خود آن تکرار می شود.
جمهوری اسلامی هم اتفاقا جنگ امریکا با عراق را به چشم دیده و نتیجه ی خفت بار آن را به یاد دارد ولی جنون قدرت و مالیخولیای قدرت نمایی دستکم در میان سران ارشد آن این قدر رشد کرده که گویی راهی جز ادامه ی دیوانه گری در پیش روی خود نمی بیند.
اگر قرار باشد جنگی صورت «نگیرد» باید دستگاه جنگی امریکا به راه «نیفتد». برای اتخاذ سیاست هایی که مانع از شروع جنگ شود، ج.ا. فرصت زیادی ندارد. امریکا از منطقه ی خلیج فارس در جنوب و از منطقه ی جمهوری آذربایجان و ترکیه در شمال و شمال غربی… وَ عربستان و اسراییل – با توافق با کشور عربستان – از غرب، و نیز استفاده از نیروهای نظامی مستقر در شرق، ج.ا. را نابود خواهند کرد. در این نابود کردن، مردم متنفر و منزجر از ج.ا. نیز خسارت های زیادی خواهند دید و که برای قدرت های مهاجم حکم «تلفات جنبی» و Collateral Damage خواهد داشت.
اخلاقیات جنگ، با اخلاقیات زمان صلح فرق می کند. در جنگ، اصل، پیروزی به هر قیمت است. نباید انتظار داشته باشیم با پیش کشیدن موضوعات اخلاقی و روابط عادی انسانی، چنین جنگی آغاز نشود. تنها راه جلوگیری از چنین جنگی، سرنگون کردن حکومت نکبت اسلامی به دست مردم و یا حداقل وارد کردن فشار شدیدِ مردمی بر آن است، چنان که دست از خرابکاری های بین المللی و منطقه ای اش بردارد.


۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۸ – ۱۸ ماه مه ۲۰۱۹