مباحث مربوط به میزان مشارکت، نامزدها و اولویتهای مطرح در بیعت ۱۴۰۰، چند ماهی است که در محافل سیاسی ایران آغاز شده است. تا اینجای کار چند موضوع کاملا روشن است: ۱) سطح مشارکت، پایین خواهد بود درست همانند بیعت مجلس در سال ۹۸؛ ۲) به همین دلیل اصلاحطلبان شانسی برای داشتن نامزد مطرح و نشاندن یکی از اعضای محفل خود در کرسی ریاست جمهوری ندارند؛ ۳) خامنهای یکی از ولایتمداران خاص درگاه را در آن کرسی خواهد نشاند. اما در میان انبوهی از اظهارنظرها در مورد نامزدهای نزدیک به خامنهای یک پرسش است که اهمیت مییابند: آیا حکومت در بیعت ۱۴۰۰ به دنبال افزایش ضریب امنیتی خویش در منطقه و تحکیم فضای امنیتی در داخل کشور است یا به دنبال تلقین این احساس به مردم که فشارهای معیشتی آنها کاهش خواهد یافت؟
در دورههای پیش، نامزدی که با برنامه سیاسی خاص آن دوره (برنامه بیت و هسته نظامی-امنیتی) همراهی بیشتری داشته، از سوی شورای نگهبان و بیت، چراغ سبز دریافت کرده است: خاتمی برای پایان دان به بحران با اروپا بعد از محکومیت سران در دادگاه میکونوس، احمدی نژاد برای جمع کردن بساط اصلاحطلبان و پیشبرد برنامه اتمی، و روحانی برای فروختن آن به عنوان میانهرو به غربیان و بستن برجام. برای اندازهگیری شانس سپاهیان و غیرسپاهیان، باید دید اولویت حکومت در شرایط نزدیک به بیعت، امنیت حاکمان است یا کاهش فشار معیشتی به مردم.
در چارچوب اولویت امنیت حاکمان و تداوم مداخلههای منطقهای، نامزدهای سپاهی برنده میدان هستند. در شرایط حدود هفت ماه مانده به بیعت ۱۴۰۰،اگر هسته اصلی قدرت بخواهد معیشت را به حاشیه براند، دو تن از سپاهیان بیشترین شانس را برای نامزدی اصلی اصولگرایان دارند. هم بیت، هم اصولگرایان و حتی اصلاحطلبان آمادگی رئیس جمهور شدن یک سپاهی را دارند. اصلاحطلبان میدانند که نامزد اختصاصیشان (احتمالا محسن هاشمی، اسحاق جهانگیری، محمدرضا خاتمی یا محمدرضا عارف) در برابر نامزد سپاه، شانسی ندارد. نامزد اجارهای آنان (علی لاریجانی) نیز دورانش برای اصولگرایان به پایان رسیده است. اصولگرایان شخص با انرژیتری میخواهند.
بوقهای سپاه (فارس، جوان و تسنیم) و نزدیک به سپاه (مثل سایت تابناک) ماههاست که روی دو نفر تبلیغ و سایتهای خبری اصلاحطلبان نیز آنها را رله میکنند: سعید محمد اسلامی و حسین دهقان. این خبر کوتاه یکی از متون تبلیغاتی برای سعید محمد است (که در ذکر وی “اسلامی”اش را میاندازند): «حسین ابراهیمی، عضو جامعه روحانیت مبارز در پاسخ به این که آیا درباره سردار سعید محمد، که یکی از کاندیداهای مطرح است، تاکنون در جامعه روحانیت بحثی صورت گرفته، تاکید کرد: خیر. هیچ مصداقی مطرح نشده و شاید در جلسات آینده، پس از آماده شدن مقدمات کار، به اینجا برسیم» (اعتماد آنلاین ۱۴ مهر ۱۳۹۹؛ این خبر در تابناک تکرار شده است). او سفرهای استانی کارزارش را آغاز و تاکنون به ده استان سفر کرده است. این هم لید خبری در مورد نامزدی حسین دهقان است: “به رغم استقبال نکردن مردم در دورههای پیشین انتخابات ریاست جمهوری از کاندیدهای نظامی، این بار لباسنظامیها، عزم خود را برای تکلیف و خدمت جزم کردهاند؛ سردار حسین دهقان از جمله این چهرهها است که برای اولینبار پا بهعرصه رقابتهای انتخاباتی خواهد گذاشت.” (برنا ۹ مهر ۱۳۹۹)
سعید محمد، نامزد مطلوب نظامیگرایان خواهد بود. او متولد ۱۳۴۷ است و در قالب جوانان حزب اللهی و جهادی مورد نظر علی خامنهای، که باید مقامات عالی رتبه را اشغال کنند، جای میگیرد. او همچنین از سال ۱۳۹۷ فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا است. در صورت نامزدی وی پیمانکاران سپاه، با اندوخته چند صد هزار میلیارد تومانی، در پشت سر وی قرار خواهد گرفت. قرارگاه خاتم الانبیا که قراردادهای بالای صد میلیون دلار کشور به آن داده میشود (بدون رقابت) ثروتمندترین شرکت حکومتی است. سعید محمد، جلسات دیدار با تبلیغاتچیهای حکومتی و سیاسی را در حوالی خیابان انقلاب – آزادی برای اطلاع از نظر این افراد درباره حضورش در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ برگزار کرده است. عدم سابقه مشارکت در جنگ، برای وی مشکلی به وجود نمیآورد چون اکثر فرماندهان منتخب خامنهای در میدانهای جنگ حضور نداشته و انقلابیهای پشت جبهه بودهاند. افرادی مثل بذرپاش و زاکانی که سابقه زیادی در رانتخواری دارند هم به اندازهای بدناماند که برای ریاست جمهوری مورد توجه بیت قرار نگیرند و هم به اندازه کافی اهل معامله که با وعده وزارت در پشت سر سعید محمد بایستند.
نامزد دیگر حسین دهقان، مشاور ارشد نظامی علی خامنهای است. او در دولت محمد خاتمی، قائممقام وزیر دفاع، در دولت احمدینژاد رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران و در دولت روحانی وزیر دفاع بوده است. بدین ترتیب، وی سابقه اجرایی بیشتر و در سطوح بالاتری داشته است. دهقان، پیش از حضور در سه دولت اخیر، یک دهه در سپاه در جایگاه فرماندهی بوده است: جانشینی فرمانده نیروی هوایی سپاه از ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹، فرماندهی نیروی هوایی سپاه از ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۰ و جانشین رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران از ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵. در مقابل، وی از شبکه مالی چهره به چهرهای که سعید محمد در بخشهای مالی نظام برای خود ساخته برخوردار نیست. انتخابات در جمهوری اسلامی به یک کسبوکار چند ده هزار میلیارد تومانی تبدیل شده است که بدون داشتن پول امکان موفقیت در آن وجود ندارد.
معیشت عمومی، فینفسه، هیچگاه اولویت نظام نبوده است؛ بلکه آنجا که معیشت جنبه امنیتی پیدا میکند و احتمال شورش به دلیل فشار اقتصادی وجود دارد، مدنظر قرار میگیرد. اگر مقامات امنیتی و نظامی احساس کنند که دیگر جامعه در حال انفجار است، برای حفظ نظام ممکن است برخی از برنامههای گسترش طلبانه خود را به تعلیق دربیاورند.
با تشدید نگرانی از بروز شورشهای اجتماعی به خاطر بیکاری و تورم و نیز بروز بحرانهایی مثل کمبود ارزاق، این امکان نیز وجود دارد که یک نامزد با پرونده اقتصادی به میدان آورده شود: مقام عالی رتبهای که سالها ریاست یک شرکت ورشکستناشده را همراه با دورهای از وزارت برعهده داشته است. لازم نیست از هماکنون، وی فرد مطرحی برای نامزدی در بوقهای تبلیغاتی باشد؛ چنان که احمدینژاد و روحانی چنین ویژگیای نداشتند. خامنهای به دنبال یک کارگزار قابل اعتماد و کم دردسر است و چه کسی بهتر از مدیرانی که در دستگاه اقتصادی و مالی تحتنظر وی مشغول به کار بودهاند. اکثر آنها سوابق اجرایی در حد وزارت دارند و میتوان آنها را بزک کرده و به عنوان رئیسدولت به پایگاه کوچک اجتماعی حکومت فروخت. تجربه بیعت ۸۸، به حاکمان جمهوری اسلامی نشان داده است که افراد اجرایی صاحبنام مثل میرحسین موسوی میتوانند به همان اندازه خطرناک هم باشند. خامنهای کوتولههایی که سخنان وی را حتی بهطور غیرمستقیم چالش نکنند (برخلاف حسن روحانی که در شرایط تحریمها از صلح سخن میگوید) بر افراد صاحبنامی که خود را صاحب نظام میدانند ترجیح میدهد.
تصمیمگیری در باب اینکه کدام یک از ایندو پرونده، در نهایت اولویت پیدا میکند، به سه موضوع ارتباط پیدا میکند: ۱) نتیجه انتخابات سوم نوامبر در ایالات متحده؛ علیرغم سخنانِ «به خود اطمیناندهنده»، که فرقی میان بایدن و ترامپ نیست، آنها امید دارند که با آمدن بایدن تحریمها سست شده و فشارهای اقتصادی کاسته شود؛ ۲) روند تاثیر تحریمها و میزانی که مردم در برابر فشارها از خود صبر نشان میدهند؛ در این صورت مقامات به «مقاومتی» که مردم هزینهاش را میدهند ادامه خواهند داد؛ ۳) میزان باقیمانده در ته صندوق ذخیره ارزی؛ تصور روشنی از رقم باقیمانده نداریم. تخمینها، میان صفر تا ۵۰ میلیارد دلار است، که در صورت درست بودن رقم دوم، برای یک تا دو سال دیگر هزینههای رژیم کافی است.
مجید محمدی
برگرفته ای از سایت ایندیپندنت به زبان فارسی، ۶ نوامبر ۲۰۲۰