آمادگی برای بدترین سناریو؟


کورش احمدی

شرایط اقتصادی کنونی کشور نشان از بحرانی بسیار شدیدی دارند و رشد شاخص های تورم (بیکاری- ناامیدی- کسری بودجه – رشد اقتصادی و…) همگی خبر از بحرانی عميق می دهند.
در شرایط کنونی، دولت ایالات متحده آمریکا، که سکان دار مبارزه علیه رژیم اسلامی ایران شده است، وجود رژیم ایران را مخالف منافع ملی خود و همچنین تهدیدی برای بازار بین المللی و مشتریان خود می داند. از همین رو کم هزینه ترین روش برای مبارزه با رژیم ایران را در ابزار قدرتمند اقتصادی يافته و توانسته است که تاکنون، از طریق کاهش دادن صادرات نفت و فرآوردهای پتروشیمی و همچنین فرآوردهای معدنی ايران، بیش از پیش محدودیت های مالی مختلف را بر رژیم ایران تحمیل کند.
منابع مالی رژیم ایران در بانک های آلمان، انگلیس، مالزی، روسیه، جزایر مالت، استرالیا – چه مستقیم چه غیر مستقیم (يعنی گروه های مافیای مواد مخدر آرژانتین که در کانادا فعال هستند يا افراد وابسته به رژیم که مستقیم حساب بانکی دارند و یا از طریق افراد حساب داری می شوند) هم اکنون در تیررس تحریم ها قرار گرفته اند. حتی کشورهائی مانند ترکیه (که روابط خوبی با رژیم ایران دارند) در نقل و انتقال پول موانعی را بوجود آورده و یا اين روند را بسیار محدود نموده اند. از همین رو است که مدتی است رژیم اسلامی از «پول های دیجیتالی» استفاده میکند. اما مشکل این نوع ارزها محدويت میزان نقل و انتقال و در مواردی نوسانات شدید ارزش (مانند بیت کوین) است. يعنی این مسیر هم راه قابل قبولی برای رژیم ایران برای نقد کردن وجوه اندوخته در خارج از کشور نیست. بنابراین، اکنون راه های دسترسی به منابع مالی اندوخته شده یا مسدودند و یا خطر مشمول شدن تحریم ها و پیگردهای بین المللی تهديدشان می کند.
تولید و فروش نفت روزانه ۱۸۰ هزار بشکه در واقع هزینه دستمزد بخش استخراج را هم نمی دهد. در واقع تولید نفت زیر ظرفیت رسمی بمعنای ضرر است. زیرا تجهیزات و امکانات و نفرات برای تولید دو نیم میلیون تا ۴ میلیون طراحی شده اند و تولید زیر حداقل نیم میلیون در واقع بمعنای ضرر و بالا رفتن قیمت تمام شده است. بعبارت دیگر اگر تولید نکنند اقتصادی تر است.
در همین رابطه، عکس العمل گروه های نیابتی، مانند حماس و حزب الله لبنان، که تامین کننده منابع مالی شان رژیم اسلامی ایران است، نشان از وضعیت نامناسب اقتصادی این گروه ها دارد.
قدرت گرفتن اقتصاد آمریکا و کاهش نرخ بیکاری و بالارفتن آمار و شاخص های اقتصادی آمریکا (مانند PMI-NFE-CPI-ISM) و همچنین وحدت هر چه بیشتر کشورهای اسلامی حاشیه خلیج فارس حول رهبری عربستان سعودی، و قبول نسبی کشور اسراییل توسط گروهی از کشورهای عرب، و نیز توافق روسیه و اسرائیل در مورد سوریه، و همچنین توافق روسیه و عربستان سعودی در افزایش تولید نفت بمنظور جبران کمبود در اوپک، و نزدیک شدن مواضع امریکا و اتحادیه اروپا در مورد افزایش تولید اورانیوم و خطر افزایش تولید با درصد بالاتر اورانیوم در اراک تماماً از موفقیت سیاست های آمریکا در قبال رژیم ایران خبر می دهند.
در این شرایط، يعنی پس از قطع امید از کمک های روسیه و چین و برنامه مالی اتحادیه اروپا موسوم به اینسکتس (که بیشتر شبیه یک برنامهء خمیه شب بازی برای نگه داشتن رژیم ایران در توافق برجام است و بیشتر به یک موجود عقیم و نازا شباهت دارد) و مسدود شدن تمام راه های دسترسی به منابع مالی، تنها گزینه برای رژیم اسلامی ایجاد یک جنگ حتی محدود می باشد. شواهد در داخل ایران و سخنرانی های افراد مختلف تماماً از آماده سازی مردم ایران برای یک جنگ دیگر حکايت می کنند؛ جنگی که در آن طرفین درگیری گروه های تروریستی سپاه پاسداران (حشد الشعبی، حزب الله، طالبان، حوثی ها، گروه فاطمیون و باحتمال بسیار بالا گروه های تروریستی اسلامی سازمان دهی شده در اروپا، و حتی استفاده از نیروهای داعشی در برابر نیروهای بین المللی به رهبری آمریکا) خواهد بود؛ جنگی از نسل جنگ های مدرن و عمدتا با استفاده از تکنولوژی های الکترونیکی که بنظر نمی رسد در آن استفاده از نیروهای پیاده و کوشش برای تصرف لازم شود؛ جنگی سریع و بسیار مخرب.
اکنون رژیم اسلامی ایران خود را برای این سناریو آماده می کند و همزمان آمادگی برای سرکوب نیروهای داخلی توسط گروه های افراطی سازمان دهی شدهء بسیج و اوباش اسلامی نیز در برنامه قرار دارد.
تجربهء ۴۰ سال رهبری و حکومت داری و نظام مبتنی بر تصمیمات یک نفر نشان می دهد که رژیم ایران بدترین و فاجعه آمیزترین راه برای برون رفت از این مخمصه را انتخاب خواهد کرد؛ انتخابی که باید بسیاری از دوستان رژیم اسلامی نیز هزینه آن را قبول کنند. هر چند زمزمه ای از دور شدن بعضی از اين دوستان از نظام اسلامی تيز بگوش می رسد؛ مانند فاصله گرفتن انگلیس و روسیه از حمایت مستقیم و غیر مستقیم از رژیم اسلامی ایران.
اما بطور یقین آمریکا شروع کننده اين جنگ نخواهد بود، و این واقعيت از زیرکی ترامپ و حتی جان بولتون خبر می دهد. مسیری که ترامپ رژيم اسلامی را به سوی آن می کشاند یک خیابان بن بست است. رژيم یا باید با توافق کامل از سد امریکا عبور کند و یا با جنگ و آتش آفروزی. در هر حال بازنده رژیم اسلامی خواهد بود.
اما بايد اين نکته را هم در نظر داشت که رژيم اگر با توافق و قبول شرایط ۱۲ گانه مخمصه را بگذراند مردم ایران هم کمترین صدمه را خواهند دید. اما اگر بخواهد با جنگ افروزی راه را باز کند بطور حتم بسیاری از زیر ساخت های اقتصادی کشور نابود خواهند شد و متاسفانه هزینه این جاه طلبی را باید مردم بیگناه ایران برای سالیان دراز بپردازند.
واقعيت آن است که «جنگ اقتصادی» که با اقتدار تمام در حال انجام است جنگ اقتصادی جنگ گرگ هاست: حمله از هر گوشه ای صورت می گیرد و وقتی طعمه از پا بیفتد یا بايد دست بخودکشی زند و یا با تلاش مذبوحانه سعی در فرار کند. اما صف گرگ ها بسیار طولانی ست: تحریم نفت، پتروشیمی، بانک، بیمه، حمل و نقل، تکنولوژی، مواد اولیه، شرکت ها، افراد، بیت رهبری، نظامیان، خطوط هوایی، هواپیما، فرزندان رهبران نظام، حساب های بانک، محدودیت تردد افراد وابسته نظام و … همه در کمين اند و طعمه باید تسلیم شود. این، در واقع، همان قاعدهء جنگ اقتصادی است که روزگاری روسیه ابداع اش کرد و خودش هم در آن گرفتار شد و فروپاشید.


۵ امرداد ۱۳۹۸ – ۲۷ جولای ۲۰۱۹