«تحریم استادیوم»، مصداق خودزنی!

حامد محمدی

 دوشنبه شب ۱۸ شهریور، خبر تلخ درگذشت «دختر آبی» (سحر خدایاری)، احساسات عمومی را به شدت جریحه‌‌دار و موج انتقاد و خشم علیه مسئولان و مقامات حکومتی را که با خودسوزی و انتقال او به بیمارستان به راه افتاده تشدید کرد.

 سحر خدایاری دختر ۲۹ ساله اهل قم و هوادار تیم تاج (استقلال) بود که در اعتراض به حکم دادگاه با ۹۰ درصد سوختگی از نوع درجه ۳ به بیمارستان منتقل شد اما میزان سوختگی آنقدر عمیق بود که شانس زنده ماندن نداشت

 عموم مردم، حکومت را اصلی‌‌ترین عامل خودسوزی این دختر جوان و دوستدار فوتبال می‌‌دانند. شماری از چهره‌‌های مشهور فوتبال ایران نیز که به خودسوزی سحر واکنش نشان داده‌اند مستقیم و غیرمستقیم به «قوانین پوسیده» اشاره کرده‌اند. قوانینی که پشت آن شرع و مدعیان قرون وسطایی آن شامل برخی مراجع تقلید و روحانیون قرار دارند.

 گرچه شماری از بازیکنان فعلی و سابق تیم‌‌های فوتبال به خودسوزی و پس از آن درگذشت سحر واکنش نشان داده‌اند اما شمار آنهایی که نسبت به این رویداد تلخ بی‌‌تفاوت مانده‌اند بسیار بیشتر است. تعدادی از بازیکنان بزرگ و مدعی که در تیم‌‌های بزرگ فوتبال محبوبیت زیادی داشته و برخی از آنها خود را شاگرد مکتب ناصر حجازی می‌‎‎دانند نیز ترجیح داده‌اند سکوت کنند. حتی برخی بازیکنان که در گذشته در موارد مشابه حامی مطالبات مردم بودند نیز این‌‌بار سکوت کرده‌اند. مسئله‌‌ای آزاردهنده که از چشم ناظران و علاقمندان فوتبال پنهان نمانده است.

 در میان موج اعتراضی که در شبکه‌‌های اجتماعی به ویژه توییتر و اینستاگرام به راه افتاده، فعالین رسانه‌‌ای و سیاسی به مرگ فجیع سحر واکنش نشان داده‌اند و با ابراز تأسف از ناحقی و تبعیضی که در جمهوری اسلامی علیه زنان اعمال می‌‌‌‌شود و سحر به یکی دیگر از نمادهای آن تبدیل شده علیه حکومت موضع گرفته‌اند. در این میان برخی از آنها که مخاطب بیشتری دارند راه‌‌های مختلفی را برای ایستادگی در برابر این زورگویی‎ و بی‌‌عدالتی علیه زنان پیشنهاد داده‌اند.

 گروهی معتقدند باید فشار بر فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) زیاد شود تا از طریق قانون با ابزارهایی مثل جریمه و محرومیت که این نهاد بین‌‌المللی قدرتمند در اختیار دارد درس خوبی به مسئولان دروغگوی فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش جمهوری اسلامی داده شود. آنها قول داده بودند شرایط حضور زنان در استادیوم‌‌ها را در همه بازی‌‌ها فراهم کنند اما تا کنون این قول انجام نشده است.

 گروه دیگری که شمار آنها بیشتر است پیشنهاد «تحریم استادیوم» را مطرح کرده‌اند. از جمله مسیح علینژاد روزنامه‌‌نگاری که در توییتی تند نوشته، «شرم شرم بر تک تک مردان اگر بعد از جان باختن #دختر_آبی دوباره وارد استادیوم‌های صدهزار پسری شوند بی‌آنکه خودسوزی خواهرشان به خاطر حق ساده ورود به همان استادیوم ذره‌ای برای‌شان مهم باشد که دست از همدستی با ظالم بردارند. تحریم کنید استادیومی را که واپسگرایان ۴۰سال به شما صدقه دادند.»

 امیرحسین اعتمادی فعال سیاسی عضو شبکه فرشگرد با ریتوییت دیدگاه مسیح علینژاد آن را تایید کرده و او نیز تاکید می‌کند «شرم بر تک تک مردانی که تا وقتی جمهوری اسلامی بر سر کار است وارد استادیوم‌‌های ورزشی ایران شوند.»

 بحث در مورد تحریم کردن استادیوم‌‌ها به دلایل مختلف اهمیت دارد. تاریخ معاصر نشان می‌‌دهد ورزشگاه‌‌ها از آخرین سنگرهای اعتراضی و کانون همبستگی مردم علیه رژیم‌‌های دیکتاتوری خاورمیانه هستند. چنانکه در ایران نیز به ویژه از دی‌‌ماه ۱۳۹۶ نقش استادیوم‌‌ها در اعتراضات ضدحکومتی بسیار پررنگ‌‌تر از گذشته شد.

 گرچه بخشی از چهره‌‌های منتقد و حتی مخالفان جمهوری اسلامی و اپوزیسیون با موج «تحریم استادیوم» همراه شده‌اند اما بررسی‌‌ها به وضوح نشان می‌‌دهد که سیگنال «تحریم استادیوم» از سوی حکومت و عمدتا از تریبون اصلاح‌‌طلبان با نسخه‌پیچی چهره‌‌های امنیتی این جناح حامی حکومت و از زبان سلبریتی‌‌ها ارسال شده و هدف آن «کورتاژ» جنبش نوپای اعتراضی در استادیوم‌‌هاست.

بازهم سلبریتی‌‌های حکومتی

 اینکه «حرفمان را از زبان سلبریتی‌ها بزنیم» تا «توسط آنان در جامعه منعکس شود» نسخه مشهور سعید حجاریان برای خروج جریان اصلاحات از انزوای روزافزون و بهره‌برداری آنها از پتانسیل اجتماعی سلبریتی‌‌ها به عنوان ابزار سیاسی است. مدلی که نمونه آن در مسئله موج‎‎سازی دروغین علیه تحریم دارو توسط آمریکا پیاده شد و هنرمندان و ورزشکاران سرشناس با سوء استفاده از احساسات عمومی این دروغ ناکام را برای تقابل با آمریکا در جامعه پمپاژ کردند بدون اینکه یادآوری کنند که خود مسئولان نظام بارها تاکید کرده‌اند که در تولید دارو به خودکفایی رسیده و کمبودها ناشی از سودجویی‌‌‌‌های مافیاست که یکی از سرشناس‌‌ترین آنها شبنم نعمت‌‌‌‌زاده دختر وزیر پیشین صمت در دولت روحانی است که سرانجام اخیرا بازداشت و روانه‌ی زندان شد.

 این‌بار نیز یکی از اولین افرادی که بحث «تحریم استادیوم» را مطرح کرده پوریا پورسرخ بازیگر سینمای حامی تیم «استقلال» (تاج) است که برای تماشای مسابقات این تیم زیاد به استادیوم می‌‌رود. او بعد از خودسوزی سحر در متنی احساساتی در اینستاگرامش نوشت «قسم می‌‌خورم تا عمر دارم، پام رو به استادیومى نذارم که تو براى دیدنش باید بسوزى…»

 پوریا پور سرخ سلبریتی حکومتی از حامیان پر و پا قرص حسن روحانی که تبلیغات زیادی کرد تا برای دولت «تدبیر و امید» رای جمع کند.

 پُست اینستاگرامی پورسرخ بازتاب زیادی پیدا کرد و خیلی زود اصلاح‌‌طلبان موج‌‌سواری ورزشگاهی را آغاز کردند. از جمله آذر منصوری قائم‌مقام حزب «اتحاد ملت» در توییتی نوشت «حال که امیدی به نهادهای مسئول، باشگاه‌‌ها و‌ حتی روزنامه‌‌های ورزشی برای حل مسئله نیست، هواداران آبی‌‌ها و قرمزها و… در همراهی با سحرهای ایران به تماشای این بازی‌‌ها نروند.»

 آذر منصوری یکی از حامیان حجت‌الاسلام محمد خاتمی و از مخالفان سرسخت براندازی است که پیشتر همراه با همفکران خود در جریان استمرارطلب مثل مصطفی تاجزاده، شهین ملاوردی، معصومه ابتکار و شهربانو امانی در موافقت با حجاب اختیاری مواضع خفیف گرفته بودند تا شاید جایگاه رو به افول اصلاح‌طلبان در جامعه را ترمیم کنند.

 اصلاح‌‌‎طلبان که سه دهه است در مقابل سرکوب‌‌ زنان و ضرب و جرح آنان در هر تجمعی در دهه‌های هفتاد و هشتاد خورشیدی سکوت کرده‌اند و در سال‌های اخیر نیز در قبال سرکوب تظاهرات اعتراضی و همچنین بگیر و ببند «دختران خیابان انقلاب» و مخالفان حجاب اجباری همچنان به سکوت و یا مواضع دوپهلو ادامه داده‌اند، هنوز مطالبه‌شان برای ورود گزینشی و همراه با تفکیک جنسیتی زنان به ورزشگاه‌ها اجابت نشده، ظاهرا در دفاع از ورود زنان به ورزشگاه ها، اصلا خواستار تحریم رفتن به ورزشگاه‌‌ها شده‌اند!

 حتی محمدعلی باقری ‏‏‏‏‏‏مدیرکل سیاسی و امنیتی وزارت کشور دولت اصلاحات و عضو سابق شورای مرکزی «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و رییس دفتر سیاسی «حزب توسعه ملی ایران اسلامی» در توییتی نوشته «تراژدی دختر آبی حکایت نسلی است که برای انتخاب سبک زندگیش می‌جنگد. حضور در استادیومی که نیمی از شهروندان اجازه حضور در آن ندارند، خلاف جوانمردی است»!

 نکته اساسی‌‌ این است که استمرارطلبان تا کنون هرگز به نقش حکومت و مراجع دینی به عنوان عامل اصلی ممنوعیت ورود زنان به استادیوم‌‌ها انتقادی نکرده‌اند، اما هنوز از راه نرسیده به «تحریم استادیوم‌‌ها» پرداخته‌اند! درواقع همان‌هایی که مخالف هرگونه تحریم رژیم هستند و دائم مردم را زیر فشار می‌‌گذارند که بین «بد» و «بدتر» باید «بد» را «انتخاب» کرد، در مورد استادیوم‌‌ها که نه تنها هیچ منفعتی برایشان ندارد بلکه ممکن است اصل نظام در تجمعات آن، از جمله در دفاع از حضور زنان در ورزشگاه‌ها، تهدید شود، نسخه‌ی تحریم می‌پیچند.

 همراه با این موج، حامیان جریان اصلاح‌‌طلب که مدت‌ها در توییتر بی‌‎‎سر و صدا و منزوی بودند از گوشه و کنار پیدایشان شده و به همصدایی با آن پرداختند و پی‌‌ در پی تحریم استادیوم را توییت کردند و کسانی را که به استادیوم می‌‌روند «بی‌‌غیرت» و «بی‌‌‎‎شرم» و «…» خواندند. آنها شمار زیادی از مخالفان نظام را که بخشی از آنها در شبکه‌‌های اجتماعی فعال‌اند و یا برخی شبکه‌‌های فارسی‌زبان خارج از کشور و مجریان آنها را که مخاطبان زیادی دارند نیز با همین سیگنال‌‌ها تحت تاثیر قرار داده‌اند. باید بدون تعارف گفت که این افراد و رسانه‌ها، چه بسا نادانسته، در یک بازی امنیتی گلی خورده‌اند که شوت محکم آن را مهره‌‌های امنیتی رژیم مثل سعید حجاریان زده‌اند!

چرا اصلاح‌‌‎‎طلبان ناگهان در پی تحریم استادیوم‌ها افتاده‌اند؟!

 استادیوم‎‎‌‌ها در ایران کانون‌‌های پایدار اعتراضات اجتماعی هستند که پس از دی‎‎ماه ۹۶ در عمل تبدیل به سنگرهایی برای اعتراضات ضدحکومتی شده‌‌اند و به دلیل حضور جمعیت یکپارچه و متحد، و از جنسی دیگر، برخورد نیروهای انتظامی با آنها بسیار دشوار است. طی دو سال گذشته در چندین مرحله هزاران تماشاگر در ورزشگاه‌‌ها در شهرهای مختلف ایران علیه حکومت و در حمایت از پهلوی‌‌ها شعار سر داده‌اند. حتی پس از خاموشی اعتراضات و اعتصابات سراسری از اوایل تابستان ۹۷ این تماشاگران استادیوم‌‌ها بودند که نگذاشتند صدای اعتراضات دستجمعی خاموش شود و در چند بازی مهم شعارهای ضدحکومتی سر دادند که بازتاب فوق‌‌العاده‌‌ای داشت.

 خودسوزی فجیع و تلخ «دختر آبی» موج احساسات جریحه‌‌دار شده را در پی داشت که سوار شدن بر آن و کوبیدن بر طبل «تحریم استادیوم» شانس حکومت را برای کاستن از اعتراضات درون ورزشگاه‌‌‌ها افزایش می‌‌دهد.

 تا کنون سر دادن شعارهای سیاسی تند در استادیوم‌‌ها که اصل نظام را هدف قرار می‌دهند چنان برای حکومت گران تمام شده که عبدالرضا رحمانی ‌فضلی وزیر کشور تهدید کرد در صورت ناتوانی نیروهای انتظامی و امنیتی در کنترل اوضاع، برخی مسابقات بدون تماشاچی برگزار می‌شود! او صریحا گفت «زمینه رویدادهایی که در ورزشگاه‌ها رخ داد، نارضایتی بود.»

 همچنین سر دادن شعارهای سیاسی در مسابقات فوتبال موجب شد علیرضا ابراهیمی عضو فراکسیون ورزش مجلس شورای اسلامی خواستار مشخص شدن هویت لیدرها، نصب دوربین برای کنترل سکوها و برخورد قاطع مسئولان ذیربط» شود و تاکید کند که «برای کنترل شعارها در استادیوم‎های ورزشی الزامی است که لیدرها شناسنامه‎دار شوند.»

 در یک نمونه، روز ۱۳ خرداد ۱۳۹۸ در بازی پرسپولیس- داماش در فینال جام حذفی اعتراضات بالا گرفت و با دخالت نیروی انتظامی به خشونت کشیده شد و ده‌‌ها نفر زخمی شدند.

 محمدرضا تابش رئیس فراکسیون ورزش مجلس به خبرگزاری «خانه ملت» گفته، «جامعه امروز ما قدری عصیانگر و آزرده‌خاطر است و همین عصبانیت خود را در عرصه‌‎های سیاست، فرهنگ و امروز در ورزش نشان می‎‌دهد. به دلیل همین عصبانیت مسئولان ورزش کشور باید با در نظر داشتن این فاکتور برنامه‌ریزی‌های ورزشی خود را تنظیم و اقدام کنند.»

 افزایش نارضایتی‌‌ها اجتماعی و کشیده شدن آن به استادیوم‌‌ها سبب شد حکومت به شدت احساس خطر کند چنانکه لیگ نوزدهم فوتبال ایران را با یک ماه و نیم تاخیر برگزار کردند! علت آن اجرای تمهیدات امنیتی در استادیوم‌‌ها بود که بطور مشخص مربوط به فشارهای فیفا برای لغو ممنوعیت حضور زنان در استادیوم و همچنین مسائل امنیتی و شعارهای ضدحکومتی بود. فیفا به مقامات ورزشی جمهوری اسلامی ایران اولتیماتوم داد که باید شرایط حضور زنان در همه مسابقات فراهم شود.

 ۲۵ خرداد ۹۸، سازمان لیگ در اطلاعیه‌‌‎ای به باشگاه‌ها هشدار داد به دلیل اتفاقات فوتبال ایران لزوم اجرای «مصوبات جلسه کمیسیون تامین نظم و امنیت مسابقات ورزشی شورای امنیت» ضروری است و اگر دستورات رعایت نشود، مسابقات تیم میزبان تا رفع مشکلات  در نزدیکترین ورزشگاه استاندارد شهرستان همجوار برگزار می‌‌‌‌شود.

 اصلی‌‌‌ترین موارد مصوبه شورای عالی امنیت ملی کشور احراز هویت تماشاگران برای شناسایی آنها از روی کد ملی و جانمایی با درج شماره صندلی و نصب دوربین‎های مداربسته بود که سکوها را تحت کنترل قرار دهند. اما به دلایل مختلف از جمله مسائل مالی و فنی بسیاری از این موارد تا موعد مقرر اجرا نشد و ضعف‌‌ها به قوّت خود باقی ماند.

 ضمنا مواردی که مسئولان فداسیون فوتبال به دنبال آن بودند ارتباطی به مسئولیت‌‌ها و وظایف عادی مدیران استادیوم‌‌های فوتبال نداشت و هدف صرفاً امنیتی- سیاسی و در راستای منافع امنیتی نظام بود. به همین دلیل بارها برگزاری بازی‎‎های لیگ به تعویق افتاده است.

 انگیزه‌‌های سیاسی دلیل موجهی است که چرا اصلاح‌طلبان حامی تحریم استادیوم‌‌ها هستند. اما اینکه بخشی از مخالفان با آنها همصدا شده‌اند از پیامدهای فضای احساسی و  یا عدم شناخت در مورد شرایط ورزشگاه‌ها و جنس دوستداران فوتبال و قشری است که به استادیوم می‎‎‌‌روند. موافقان تحریم استادیوم‌ها ظاهرا نمی‌دانند که نقش اعتراضات تماشاگران فوتبال چه تاثیر بسزایی در پیشبرد اعتراضات دارد. در جریان «بهار عربی» و انقلاب تونس و مصر استادیوم‌‌ها کانون اعتراض بود و گرچه در نتیجه خشونت‌‌ پلیس ده‌‎‌ها تن کشته و زخمی شدند اما حضور هواداران فوتبال در متن اعتراضات بر وزن معترضان در خیابان افزود و تظاهرات در نهایت به سقوط بن علی و حسنی مبارک انجامید.

 آندسته از مخالفان حکومت که موافق «تحریم استادیوم» هستند معتقدند خالی ماندن سکّوها سبب خواهد شد حکومت برای حفظ آبرو درها را به روی زنان هم باز کند! اما تجربه نشان می‌‌دهد مسئولان سازمان لیگ، وزارت ورزش و شوراهای تأمین استان اتفاقا از هر ترفندی برای کاهش جمعیت تماشاگران استفاده می‌‌کنند! به عنوان مثال در همه جای دنیا رقابت‌‎های باشگاهی مهم از جمله دربی‌‌ها در روزهای پایانی هفته و یا در ساعات غیرکاری برگزار می‎‎شود تا تماشاگران بیشتری امکان حضور در استادیوم را داشته باشند اما در جمهوری اسلامی درست برعکس است! دربی‌‌ها و بازی‌‌های حساس وسط هفته و در ساعاتی برگزار می‎‎شود که تا جای ممکن تماشاگران کمتری به استادیوم بروند!

چرا تحریم استادیوم‌‌ها در ایران بی‌‌‎‎ثمر خواهد ماند؟

 هدف از «تحریم استادیوم» می‌‌تواند روشی برای زیر فشار گذاشتن مسئولان باشگاه‌‌ها یا تحت تاثیر قرار دادن دولت‌‌ها باشد اما این در شرایطی ممکن می‌شود که باشگاه‌‌ها از بلیت‌فروشی درآمد عمده و پایداری داشته باشند؛ همچنین چه برای آنها و چه برای دولت‌ها، حفظ وجهه و آبرو مهم باشد! به‌خصوص باشگاه‌‌های خصوصی که مالک استادیوم‌‌های خصوصی نیز هستند و حضور تماشاگر برای آنها جنبه مالی و رقابت نیز دارد. اما در جمهوری اسلامی تیم‌‌های پرطرفدار عمدتاً دولتی هستند، درآمد آنها از بلیت‌فروشی اصلاً قابل ذکر نیست و حضور تماشاگر چیزی بجز افزایش شور و حال و جذابیت برای مسابقات نیست. وقتی بودجه اصلی باشگاه‌‌ها دولتی است بنابراین نفروختن بلیت بار مالی به باشگاه‌‌ها تحمیل نمی‌‌کند. همزمان پر کردن استادیوم برای حکومت چندان کار سختی نیست و کم نیستند کسانی که با مجانی شدن مسابقات یا ارزان‌‌تر شدن بلیت بی‌‌‎‎توجه به همه مسائل به استادیوم می‎‎‌‌روند. نباید فراموش کرد بخشی از هواداران فوتبال نیز جزو حامیان حکومت‌‌‌‌اند و در «تحریم استادیوم» مشارکت نخواهند کرد.

«تحریم استادیوم» مصداق خودزنی 

حمایت گروهی از فعالین سیاسی اپوزیسیون از «تحریم استادیوم» مصداق خودزنی است. آنها خود از مشوقان اعتراضات تماشاگران هستند ولی با همصدا شدن با این موج احساسی عملاً سکوهای اعتراض را دو دستی تقدیم حکومت می‌‌‌‌کنند. آنها با این کار، پتانسیل و ظرفیت اعتراضات در ورزشگاه را خاموش می‌‌کنند در صورتی که با مشارکت مردان در همان استادیوم‌ها می‎‎‌‌توان فشار بر مسئولان سیاسی کشور و همچنین فیفا را بیشتر کرد و اعتراض در استادیوم‌‌ها را که اکنون بسیار پویاتر و جدی‌‌‎‎تر قبل شده، رونق تازه‌ای داد. برای نمونه، سازماندهی نمادها و سرودها و شعارهایی که علیه ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه‌ها و در دفاع از حقوق آنان باشد. ولی حذف تماشاگران از سکوهای اعتراض، که معلوم نیست پاسخ مثبت به آن داده شود، چه فایده‌ای برای «سحر» و معترضان دارد؟!

 به کار بردن زبان تهدید و تحقیر علیه مردان و  تماشاگران فوتبال و «بی‌‌شرم» خواندن آنها ندیده گرفتن اعتراضات آنها در سال‌های گذشته است که از یکسو منجر به دلسردی آنها می‌‌شود و از سوی دیگر زبان حکومت را دراز می‌‌کند که حضور تماشاگران در استادیوم را شکست مخالفان و مشروعیت خود قلمداد کند!

 در عین حال، اگر تماشاگران در استادیوم حضور پیدا کنند و دست به اعتراض بزنند، کسانی که آنها را «بی‌‌غیرت» و «بی‎‎شرم» خواندند چه حرفی برای گفتن خواهند داشت و چگونه می‌توانند دوباره از این تماشاگران حمایت کنند؟!

 بیشتر تماشاگران فوتبال در ایران از قشرهای تنگدست هستند و استادیوم برای آنها «قبله‌‌» است؛ هست و نیست‌شان روی سکوها و در عشق به تیم‎‎ مورد علاقه‌شان خلاصه می‎‎شود. آنها برای رسیدن به تماشای مسابقات تیم محبوبشان از هر سدی خواهند گذشت درست مثل دختر آبی (سحر) که لباس پسرانه به تن کرد و با گریم هر خطری را به جان خرید تا بازی تیم مورد علاقه‌‌اش را ببیند و سرانجام خود را به آتش کشید!

چرا هنوز عده‌‌ای فریب اصلاح‌‌طلبان را می‌‌خورند؟ 

اما پرسش‌‌های مهم متوجه آندسته از حامیان براندازی است که تحت تاثیر موج کاذب «تحریم استادیوم» قرار گرفته‌اند. آیا آنها فراموش کرده‌اند حکومت اسلامی و به ویژه اصلاح‎‎طلبانش از هر فرصتی برای بازی‌‌های روانی استفاده می‌‌کنند و در حال حاضر سلبریتی‌ها جاده‌صاف‌کن آنها هستند؟ چه اصراریست که وقتی احساس جای عقل را گرفته با توییت‌‌های تند و تحقیرآمیز بخشی از حامیان خود را خطاب قرار داد و آنها را از صحنه دور کرد؟ چرا نمی‌بینند که با اصلاح‎‎‌‌‌طلبان همصدا شده‌اند؟! چرا اصلاح‌طلبان که دائم در نفی هرگونه تحریم که حکومت را هدف قرار دهد سینه چاک می‌‌‎‎کنند حالا به فکر تحریم استادیوم‌‌ها افتاده‌اند؟! از این تحریم، چه کسی آسیب می‌بیند؟! حکومت؟! اگر چنین می‌بود، جماعت منزوی و واخورده‌ی اصلاح‌طلبان که خود در اعمال محدودیت و تبعیض علیه زنان شریک‌‌اند، هرگز برای آن تبلیغ نمی‌کردند!

 خبرگزاری‌‌‎‎ها و رسانه‌‌‎‎های حکومتی پس از خودسوزی سحر به او و زنانی که برای حق ورود به استادیوم اعتراض می‎‌کنند تاخته‌اند. وبسایت باشگاه خبرنگاران جوان، میزان (وابسته به قوه قضاییه)، مشرق نیوز نزدیک به دستگاه‌‌های امنیتی روز ۱۴ شهریور خودسوزی دختر آبی به خاطر حکم قضایی دروغ و دسیسه خواندند اما همینها نیز وقتی موج احساسات جریحه‌‌دار شده به راه افتاد تغییر موضع داده، در سوگ سحر مطلب منتشر کردند!

 تجربه نشان می‌‌دهد پسرانی که به استادیوم می‎‎‌‌‌‌روند هم راه و روش اعتراض به حکومت را خوب می‌‌دانند و هم به حد کافی بلدند در حمایت از زنان اعتراض کنند فقط بجای توهین از سوی مدعیان حقوق زنان، لازم است از آنها حمایت شود تا بیشتر تاثیرگذار باشند. آنهایی که با زبان توهین‌آمیز مردان تماشاگر را خطاب قرار می‌‌دهند باید پاسخ دهند که تا کنون چقدر از این افراد حمایت کرده‌اند!؟

حمایت مردان از زنان در داخل استادیوم صدهزارنفری آریامهر سابق (آزادی)

اسفند ۹۷ گروهی از زنان برای تماشای مسابقه تیم استقلال (تاج) به استادیوم آمده بودند که  نیروی انتظامی از ورود آنها جلوگیری کرد؛ پسران از آنها حمایت کردند.