درگذشت راجر اسکروتن فیلسوف مهاجرستیز. نوشته حسن امرایی

راجر اسکروتن (Sir Roger Scruton)، فیلسوف محافظه‌کار بریتانیایی و نویسنده بیش از ۵۰ کتاب در زیبایی‌شناسی، اخلاق و سیاست، روز ۱۲ ژانویه ۲۰۲۰ درگذشت.

علت مرگ این فیلسوف محافظه‌کار انگلیسی، سرطان عنوان شده است که از شش ماه قبل به آن دچار شده بود.

بی‌بی‌سی انگلیسی، ضمن درج این خبر، نوشت که او مشاور دولت بریتانیا بود. به همین دلیل، نخست وزیر و یکی از وزرای دولت، ضمن برشمردن جایگاه او در عرصه فرهنگ و فلسفه، درگذشتش را تسلیت گفتند.

بوریس جانسون او را «بزرگترین متفکر محافظه کار مدرن» در کشور خواند، و ساجد جاوید که در دولت دیوید کامرون وزیر فرهنگ بود، و در این دولت، وزیر خزانه‌داری، از سهم کم‌نظیر او در سپهر عمومی یاد کرد.

نخستوزیر بریتانیا از اسکروتن، قطعا به دلیل آن بود که اسکروتن از طرفداران سفت و سخت خروج بریتانیا از اروپا بود و دیدگاه‌های او درباره مهاجران نیز با نگاه جانسون هم‌خوانی داشت. جانسون در پی ایجاد سیستم مهاجرتی شبیه استرالیاست که در برابر مهاجرت افراد عادی مانع ایجاد می‌کند، و در مقابل، امتیازاتی چون مهارت زبانی، مهارت‌های تخصصی، تحصیلات عالی و نخبه‌بودن را ملاک پذیرش مهاجران قرار می‌دهد.

راجر اسکروتن زاده فوریه ۱۹۴۴ در انگلیس متولد شد. تحصیلات خود را در دانشگاه کمبریج به پایان برد و به مدت ۲۰ سال به تدریس فلسفه در دانشکده فلسفه کالج برک بک دانشگاه لندن پرداخت و به مقام استادی در رشته فلسفه زیبایی‌شناسی رسید. از اوایل دهه پایانی قرن گذشته، به دانشگاه بوستون آمریکا رفت و کرسی استادی فلسفه این دانشگاه را عهده دار شد.

او علاوه بر کتاب‌های متعددی در زمینه‌های گوناگون فلسفی، چند رمان هم در کارنامه نوشتاری خود دارد که از جمله آنها می‌توان به رمان «گفت‌وگوهای خانتیپیک» (Xanthippic Dialogue) اشاره کرد که با اقبال مخاطبان و منتقدان روبه‌رو شد. او همچنین برای مدتی سردبیری نشریه ادبی «سالیزبری ریویو» را عهده‌دار بود.

منتقد نیچه، فوکو و دریدا

اسکروتن منتقد دیدگاه‌های فیلسوفانی چون نیچه، فوکو و دریدا بود و بر این باور بود که آنها شهرت خود را نه وامدار افکار و ایده‌هایی که ارائه دادند، بلکه مدیون باور و تشریح دیدگاه‌هایی در واهی بودن حقیقت، ارزش و عینیت هستند.

نگاه او به فرهنگ، از منظری محافظه‌کارانه و آرمانی خبر می‌داد. به باور اسکروتن، فرهنگ معرفتی علمی است که به آدمی می‌آموزد که در مواجهه و برخورد با دیگران چه کند و چه احساسی به آنها داشته باشد، و به نوعی، ظرفیت‌ها و توانایی‌های اجتماعی ما را افزون می‌کند.

از دید او دین، علم و موسیقی، بزرگترین دستاوردهای تمدن بشری است و آدمی از ادبیات و موسیقی نکات فراوانی می‌آموزد که به افزایش و غنابخشی فرهنگ او، در معنایی که اسکروتن در نظر داشت، می‌انجامد.

اما آنچه اسکروتن و دیدگاه‌هایش را جنجالی ساخت، نگاه ملی‌گرایانه و ضد مهاجرتی او، به خصوص ترویج اسلام‌هراسی است. جاناتان پورتر، استاد فلسفه و ستون نویس نشریات انگلیسی، در مقاله مفصلی که بعد از مرگ اسکروتن در گاردین درباره او نوشت، آورده است که او به دولت‌های کشورهای اروپایی توصیه می‌کرد که نه‌تنها باید از جوامع و مردمان بومی اروپا در اموری چون شغل، مسکن و دیگر مزایای رفاهی حمایت کنند، بلکه در حمایت از آنان، نسبت به مهاجران تبعیض هم قایل شوند.

اسکروتن تمرکز خاصی روی مهاجرت مسلمانان به جوامع اروپایی داشت و آن را یک تهدید می‌دانست و به نوشته پورتر، «بر دوستش ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان (از چهره‌های برجسته راست افراطی و مهاجرستیز در اروپا) نیز تاثیر داشت.» او البته در دولت ترزا می به عنوان مشاور در زمینه خانه‌سازی و زیباسازی بناها فعالیت می‌کرد، اما اظهارنظرهای صریحش درباره یهودیان، همجنس‌گرایان، و نیز اسلام‌هراسی، چنان بود که دولت را وادار ساخت تا او را برکنار کند.

اسکروتن وآثارش در ایران

اسکروتن در ایران نیز نامی شناخته شده است و از او به عنوان یک فیلسوف لیبرال مسلک محافظه‌کار یاد می‌شود که مخالف سرسخت جریان چپ و نگاه‌های مارکسیستی و کمونیستی است.

در ایران، نخستین بار در اوایل دهه هفتاد با ترجمه کتاب «اسپینوزا» از سوی اسماعیل سعادت شناخته شد، و سپس کتاب «کانت» او از سوی علی پایا برگردان فارسی شد و در پاییز ۱۳۷۵ از سوی انتشارات طرح نو انتشار یافت. اسکروتن در اکتبر ۱۹۹۶ برای چاپ فارسی آن کتاب دیباچه‌ای کوتاه و یک‌صفحه‌ای نوشت و ضمن قدردانی از مترجم کتاب، ابراز خوشوقتی کرد که کتابش به زبانی ترجمه می‌شود که از زبان اصلی آن کهن‌تر است، و در ادامه، به اهمیت فلسفه اخلاق کانت بذل اعتنا کرد و آورد که اصول اخلاقی بیان شده از سوی کانت را می‌توان «در ده فرمان تورات، در انجیل مسیحیت، و در خود قرآن، سراغ گرفت.»

اسکروتن بر کتاب دیگری هم که از او با عنوان «زیبایی» (انتشارات مینوی خرد) برگردان فارسی شد، مقدمه‌ای اختصاصی برای فارسی زبانان نوشت. این کتاب با ترجمه فریده فرنود و امیر نصری، در سال ۱۳۹۴ منتشر شد.

در این کتاب، نویسنده برخی تصورات شکاکانه درباره زیبایی را ناموجه می‌داند. به باور او، زیبایی ارزشی واقعی و همه شمول است؛ چیزی است که در طبیعت عقلانی ما ریشه دارد، و حس زیبایی، در شکل بخشیدن به عالم انسانی نقشی ضروری ایفا می‌کند. رهیافت نویسنده به این مسئله تاریخی نیست. رویکرد وی فلسفی است و منابع اصلی وی برای استدلال‌هایش، آثار فیلسوفان است. هدف این کتاب، بسط استدلالی است که به طرح یک پرسش فلسفی می‌پردازد و این استدلال، خواننده را ترغیب می‌کند تا به این پرسش پاسخ دهد.

آخرین کتابی که از اسکروتن به فارسی برگردان شد، «متفکران چپ نو» نام دارد، با برگردان فارسی بابک واحدی، که انتشارات «مینوی خرد» آن را منتشر کرده است. آن اثر، امضای ۲۰۱۵ نویسنده را در مقدمه با خود دارد.

نویسنده در این کتاب متفکرانی را که بیشترین تأثیر را بر گرایش‌های چپ نو داشته‌اند، موضوع بررسی خویش قرار داده است. پرسش اصلی او در این کتاب این است که چپ امروز چه معنا و چه وضعی دارد، و از ۱۹۸۹ و فروپاشی شوروی تاکنون، چه مسیری را طی کرده است تا به این وضع کنونی برسد. او در تلاش برای پاسخ دادن به این پرسش، و از طریق باز بررسی آرای متفکرانی چون ای. پی. تامپسن، پری اندرسون، اریک هابز بوم، رونالد دوورکین، ژان پل سارتر، میشل فوکو، لویی آلتوسر، ژاک لاکان، ژک دریدا، آلن بدیو، تئودور آدورنو، یورگن هابرماس، آنتونیو گرامشی، گئورگ لوکاچ، ادوارد سعید، و اسلاوی ژیژک، شرح می‌دهد که چطور چپ نو آرمان طبقه کارگر را فروگذاشته است، و زنان، همجنس‌خواهان، و مهاجران را دغدغه خود قرار داده است.

کتابی که از سوی ناشر انگلیسی جمع و به انباری خانه منتقل شد

در مقدمه کتاب، او آورده است که آن کتاب ویرایش و بازتحریری است از کتاب «متفکران چپ نو» که در سال ۱۹۸۵ و در اوج دوران پروحشت حکمرانی مارگارت تاچر منتشر شد. در بازنویسی آن، مقالات او دیدگاه های لاکان، دلوز و گَتاری را «دستگاه مهمل بافی» فریبنده و غریبی می‌داند که آنها اختراع کرده‌اند، و نیز دیدگاه‌های ادوارد سعید در حمله به «میراث استعماری ما» را زمین سوخته ارزیابی کرده است، و همچنین، به نقد نظریه کمونیسم آلن بدیو و اسلاومیر ژیژک پرداخته است.

در آن مقدمه او از دورانی یاد می‌کند که در دانشگاه تدریس می‌کرد و روشنفکران چپ بریتانیا، او را یکی از شاخص‌ترین مخالفان آرمان خود می‌شناختند، و لذا، آن کتاب با استهزاء و خشم آنان روبه‌رو شد و منتقدان در تف انداختن بر جنازه آن، گوی سبقت از هم می‌ربودند. انتشار آن کتاب، در حکم پایان حرفه دانشگاهی او بود. پس از آن بود که هجمه منتقدان چپ‌گرا به او و آثارش فزونی یافت و حتی بر شخصیت اخلاقی او تردیدهای جدی وارد کردند.

آن هجوم به اندازه‌ای بود که به نوشته اسکروتن، یک فیلسوف دانشگاهی در نامه‌ای به لانگمن(ناشر) نوشت که «علیرغم میل باطنی‌ام باید به عرض‌تان برسانم که بسیاری از همکارانم در اینجا (آکسفورد) بر این گمان هستند که دامان انتشارات لانگمن، که انتشارات محترمی است، به سبب همکاری با اسکروتن لکه‌دار شده است.»

فشار بر انتشارات لانگمن تا به آنجا پیش رفت که به نوشته اسکروتن، «یکی از پرفروش‌ترین نویسندگان کتب آموزشی لانگمن هم تهدید کرده بود، اگر انتشار کتاب من ادامه یابد آثارش را به انتشارات دیگری خواهد برد و چنین شد که مطابق انتظار، نسخه‌های باقیمانده متفکران چپ نو به سرعت از کتاب فروشی‌ها جمع‌آوری و در اتاقکی در حیاط من انبار شد.»

پس از آن و تا مدتی او امکان انتشار این کتاب را نداشت، اما از سال ۱۹۸۹ و با فروشکستن دیوار برلین، شرایط برای او فراهم شد. اسکروتن در همان مقدمه می‌گوید که «در زمان نوشتن کتاب نخست ارتباط نزدیکی با شبکه‌های زیرزمینی اروپای کمونیست داشتم که آن ارتباط سبب شد تا از نزدیک شاهد ویرانی و تباهی باشم، و برای همین، برای بیشتر کسانی که دردسر مواجهه با این ویرانی و تباهی را از سر گذرانده بودند، بدیهی بود که شیوه‌های تفکر چپ دلیل اصیل این ویرانی بوده‌اند.» (متفکران چپ نو- ص ۸)

علاوه بر این کتاب، آثار دیگری هم از او منتشر شده‌اند که از آن میان، می‌توان به «درباره سرشت انسان» (نشر دیبایه- ترجمه ندا رحمانی)، «تاریخ مختصر فلسفه جدید: از دکارت تا ویتگنشتاین» (نشر حکمت- ترجمه اسماعیل سعادت خمسه) اشاره کرد.

مرگ اسکروتن در زمانی رخ داد که اندیشه‌های چپ‌گرایانه بار دیگر ظهور و بروزی جدی یافته‌اند و در حال بازسازی نظری و عملی جایگاه خود هستند. برخی رخدادهایی که در چند سال اخیر در عرصه سیاست، از بریتانیا تا آمریکا، رخ داده است، نمونه‌ای است از این خیزش مجدد جریان برابری طلب و چپ.

منبع سایت بریتانیائی ایندیپندنت به زبان فارسی، ۲۱ ژانویه ۲۰۲۰