زنان تاثیرگذار ایران؛ مریم خاتون‌پور ملک آرا

او کفش آهنین به پا کرده بود برای اینکه تکلیفش را با خودش و جهان روشن کند. همه راه‌ها را رفت؛ از دربار شاه و ملاقات با «فرح پهلوی»، شهبانوی آن روزگار ایران گرفته تا نامه‌نگاری و ملاقات با «آیت‌الله خمینی» در تبعید و «جماران». فقط برای آن که بتواند آنچه می‌خواهد، باشد.

«مریم خاتون‌پور ملک‌آرا» زنی بود که در اندام منتسب به مردانه، پا به این دنیا گذاشته بود. نامی منتسب به مردانه هم برایش در نظر گرفته بودند و «فریدون» صدایش می‌کردند. ناچار بود لباس‌های منتسب به مردان را نیز بر تن کند. اما خودش می‌گفت: «همیشه احساس می‌کردم یک زن هستم.»

مریم خاتون متولد سال ۱۳۲۹ در آبکنار انزلی بود. او نخستین تراجنسیتی شناخته شده در ایران به شمار می‌رود که توانسته بود با حکم وفتوای شرعی از سوی آیت‌الله خمینی، به صورت قانونی عمل «تغییر جنس» انجام دهد.

«شایا گل‌دوست»، فعال حقوق اقلیت های جنسی و جنسیتی درباره پروسه تطبیق جنسیت و انجام جراحی تطبیق جنس بر روی تراجنسیتی‌ها می‌گوید: «واقعیت این است که سال ها پیش از مریم هم افرادی از اقلیت‌های جنسی و جنسیتی بودند که اقدام به انجام عمل تطبیق جنس که به اشتباه تغییر جنسیت خوانده می شود، کرده بودند؛ به عنوان نمونه، می‌توانم از زنی به نام کبری نام ببرم که در سال ۱۳۰۹ هجری شمسی، یعنی ۵۵ سال قبل از مریم خاتون ملک‌آرا، عمل تطبیق جنسیت از مذکر به مونث را انجام داد. اولین جراحی مونث به مذکر هم ۶۵ سال قبل بر روی پسری ۱۶ ساله به نام فرهاد نجفی انجام شد که روزنامه اطلاعات ۲۴ شهریور سال ۱۳۳۲ تصویر و روایت او را منتشر کرد.»

اما چرا مریم خاتون بیش از دیگران به عنوان یک فرد تراجنسیتی شناخته شد؟ شایا گل‌دوست می گوید:«چون او نخستین کسی بود که توانست به صورت شرعی و با حکم قانونی از سوی یکی از مراجع تقلید شیعیان که در زمان خودش به قدر کافی مطرح و مورد قبول بود، فتوای این عمل را دریافت کند و بدون هراس از فشارهای بیرونی جامعه، این جراحی را انجام دهد.»

روایت یک فتوا

مریم خاتون ملک‌آرا پیش از انقلاب و در سال ۱۳۵۳ با فرح پهلوی دیدار کرد و مشکلات خود را با او در میان گذاشت. مشکلاتش بیشتر به احساسات فردی او برمی‌گشتند؛ اینکه از نامش ناراضی بود، باید خودش را مرد معرفی می‌کرد و یقین داشت زیر این پوسته، زنی در حال زندگی است. از اینکه همواره دلش می‌خواست لباس‌های زنانه بپوشد اما عرف او را به پوشیدن لباس مردانه مجبور می‌کند هم گفته بود.
گفته می‌شود فرح پهلوی به او پاسخ داده بود چند نفر از افرادی که مسایلی مشابه با خودش دارند را جمع کند تا با تشکیل انجمنی، امتیازات خاصی را برای آنها در نظر بگیرند. اما این پیشنهاد به سرانجام نرسید.

شایا گل‌دوست درباره آن چه مریم را آزار می‌داده است، می‌گوید: «این اتفاق همچنان و هنوز هم در مورد جامعه تراجنسیتی‌ها در ایران رخ می‌دهد. روال معکوس است؛ آنها باید اول جراحی کنند، بعد بتوانند نام دلخواه، پوشش دلخواه، شیوه پیرایش و آرایش دلخواه خود را داشته باشند. درحالی که باید برعکس باشد؛ آنها باید اول بتوانند آنطور که می‌خواهند، لباس بپوشند، حرف بزنند، خود را بیارایند، رابطه برقرار کنند و در اجتماع زندگی کنند، بعد تصمیم بگیرند که حالا دلشان می‌خواهد جراحی تطبیق جنس انجام بدهند یا خیر. این همان چیزی است که از ابتدا تا امروز در جامعه به اقلیت‌های جنسی و جنسیتی تحمیل شده است؛ دوقطبی زن و مرد بودن. یا باید زن باشی یا مرد تا در جامعه پذیرفته شوی.»

از آنجایی که ملک‌آرا خودش را فردی مذهبی می‌دانست، به دنبال گرفتن حکم شرعی برای انجام عمل جراحی بر روی خود بود. بنابراین، نامه‌ای به روح‌الله خمینی که آن روزها توسط شاه ایران به عراق تبعید شده بود و در نجف اقامت داشت، نوشت و از او در این زمینه کسب تکلیف کرد.

یک سال بعد مریم که در آن زمان هنوز با نام فریدون در صداوسیما مشغول به کار بود، پاسخ نامه خود را از آیت‌الله خمینی گرفت. او پیش‌تر در مصاحبه‌ای با مجله «چلچراغ»، درباره چگونگی صدور فتوا درباره عمل تطبیق جنس گفته بود: «برای امام نوشته بودم مادرم برای من تعریف کرده که در دو سالگی با گچ خودم را مثل زنان آرایش می‌کردم و امام با تصور این که من یک دو جنسه هستم، جواب دادند که باید طبق قوانین اسلامی، یک زن شوم. ایشان مرا یک دوجنسه فرض کرده بودند درحالی که این طور نبود، من دوجنسه واقعی نبودم.»

شایا گل‌دوست با تاکید بر این که استفاده از این واژه توسط مریم از آنجا نشات می‌گرفت که او در آن دوران خودش هم چندان به هویت جنسی و جنسیتی خود واقف نبوده است، می‌گوید: «در جامعه بسته و مردسالار آن روزها، هیچکدام از این آدم‌ها به درستی نمی‌دانستند چه هستند. در احکام شرع از آنها با عناوین دوجنسه یا خنثی نام برده شده است که برای تراجنسیتی‌ها یا میان جنسی‌ها صحیح نیست. دوقطبی تعریف شده در جوامعی مثل ایران که جنس و جنسیت را در قالب مرد و زن و مذکر و مونث می شناسد، این آدم‌ها را مجبور می‌کرد که با همه جان و توان به دنبال مجوز قانونی برای انجام عمل جراحی باشند. کافی بود کسی اندکی اعتقادات مذهبی هم داشته باشد.»

مریم خاتون در تمام روزهایی که به دنبال دریافت فتوای شرعی از مرجع تقلیدی بود که در آن روزگار به قدر کافی شهرت داشت، هرگز خستگی به خود راه نداد. او در سال ۱۳۵۷ تلاش کرد با سفر به پاریس، با آیت‌الله خمینی ملاقات کند اما موفق نشد. پس از انقلاب اما همه چیز از آنچه بود، دشوارتر شد: «مریم خاتون پس از انقلاب به خاطر آشکارسازی که پیش از انقلاب انجام داده بود، از محل کار اخراج شد. به اجبار به او هورمون‌های مردانه تزریق می‌کردند و تحت نظر روان‌پزشکان، درمان‌های نادرستی بر روی او انجام شد.»

سرسختی مریم ملک‌آرا در نوع خود کم نظیر بود. او بی‌توجه به آزارها و سختی‌های بی شماری که برایش به‌وجود آمده بود، تلاش کرد با روحانیون با نفوذ آن دوران، از جمله «اکبر هاشمی رفسنجانی» ملاقات کند. در نهایت در سال ۱۳۶۳ و در کوران جنگ ایران و عراق، دوباره نامه‌ای برای آیت‌الله خمینی نوشت و یک بار دیگر درباره خودش توضیح داد. پاسخ دوباره، شبیه به فتوای اول بود. به او گفتند: «تکالیف یک زن بر شما واجب است.»

همین باعث شد او تلاش کند با وجود تدابیر شدید امنیتی که برای جماران (محل زندگی آیت‌الله خمینی در تهران) در نظر گرفته شده بود، به ملاقات او برود: «مثل حر در واقعه عاشورا، کت و شلوار پوشیدم، قرآن را در میان پرچم ایران گرفتم و کفش‌هایم را از گردنم آویختم. ماموران جلویم را گرفتند اما سیدمرتضی پسندیده، برادر بزرگ‌تر آیت‌الله خمینی جلوی آنها را گرفت و اجازه ورود به من داد. ماموران به پارچه‌ای که دور سینه‌ام بسته بودم، مشکوک شده بودند. فکر می‌کردند مواد منفجره است. بعد از بازکردنش، فهمیدند که سینه‌بندم بوده است و همانجا زنان خانه برایم چادر بریدند. در آنجا تحت فشار عصبی زیادی که به من آمد، بیهوش شدم اما بالاخره توانستم فتوای مورد نظرم را بگیرم.»

مریم خاتون ملک‌آرا پس از انجام عمل جراحی در تایلند، «انجمن حمایت از بیماران مبتلا به اختلالات هویت جنسی ایران» را در سال ۱۳۶۸ و با کمک چند پزشک تاسیس کرد. نام این انجمن از آن رو به بیماران مبتلا به اختلالات هویت جنسی اشاره دارد که در ایران آن روزها و حتی امروز، اقلیت‌های جنسی و جنسیتی را بر اساس باوری نادرست، دچار نوعی اختلال و بیماری می‌دانستند. این در حالی است که سازمان بهداشت جهانی اقلیت‌های جنسی و جنسیتی را از دسته بیماران روانی و اختلالات روحی خارج کرده است.

با تمامی این اوصاف، مریم خاتون ملک‌آرا در زمانه خود و در دوره ای که هیچ آگاهی در خصوص افراد تراجنسیتی و به‌طور کلی درباره اقلیت‌های جنسی و جنسیتی وجود نداشت، تمامی همت خود را به کار بست تا آنچه را فکر می کرد افراد شبیه به او نیاز دارند تا بتوانند به بخشی از جامعه پذیرفته شده در ایران تبدیل شوند، فراهم کند.

این تراجنسیتی شناخته شده پس از سال‌ها تلاش و کوشش برای کمک به افراد تراجنسیتی در ایران، در فروردین ۱۳۹۱ بر اثر سکته قلبی در منزل شخصی خود درگذشت و در زادگاهش، در آبکنار انزلی به خاک سپرده شد.

شایا گل‌دوست می‌گوید: «من منکر این نیستم که تلاش مریم خاتون در مواردی به نفع جامعه تراجنسی و تراجنسیتی در ایران بوده است. چون آنها با توجه با شرایط موجود در ایران، فقط به این وسیله می‌توانند از برخی حقوق شهروندی خود به عنوان یکی از اعضای جامعه برخوردار شوند. این برای آنها دست‌آورد مهمی است اما باید دید پس از انجام عمل جراحی، چه اتفاقی برای فرد می‌افتد؟»

مریم خاتون ملک‌آرا در مصاحبه با چلچراغ، پیش شرطی برای مصاحبه گذاشته بود که از دغدغه وی نسبت به جامعه اقلیت‌های جنسی و جنسیتی سرچشمه می‌گرفت. گفته بود: «من دوست ندارم فقط درباره خودم و زندگی شخصی‌ام حرف بزنم یا فقط از آن روزی که خدمت امام رسیدم، بگویم و یا از سختی‌هایی که برای گرفتن این فتوا کشیدم، تعریف کنم. دلم می‌خواهد اگر با من مصاحبه می‌کنید و از زندگی‌ام می‌نویسید، از مشکلاتی که هنوز هم بعد از شناخت برای ترنسکشوال‌ها وجود دارد، بنویسید؛ مشکلاتی که من به عنوان عضوی از انجمن حمایتی آنها، هر روز آن را میبینم اما هیچ جا منعکس نمی‌شود.»

منبع: سایت ایران وایر، ۲ آوریل ۲۰۲۰