۹ سال پس از کشته شدن بن لادن، آیا القاعده هم مرده است؟

۹ سال پس از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، عملیات ضدتروریستی آمریکا موفقیت‌های بزرگی داشته است. اما شاید بزرگترین دست‌اورد آن، ماموریت کوماندوهای آمریکایی در ابیت‌آباد پاکستان باشد.

تفنگ‌داران ویژه دریایی آمریکا نیمه‌های شب اول ماه مه ۲۰۱۱ بعد از هفته‌ها تمرین نظامی، سوار هواپیماهای جنگی شدند و از خاک افغانستان برای ماموریتی ۸۲ دقیقه‌ای راهی شرق شدند.

آمریکا تقریبا بعد از یک دهه کوشش و پیگیری، سرانجام اسامه بن لادن، عامل اصلی حملات مرگ‌بار یازدهم سپتامبر را توانسته بود در شهر ابیت‌آباد در نزدیکی پایتخت پاکستان، شناسایی و نشان کند.

عملیات کشتن اسامه بن‌لادن زیر نظر مستقیم دریاسالار ویلیام مک راوین، فرمانده پیشین نیروهای ویژه عملیاتی، و مایکل لیتر، رئیس وقت اداره ضدتروریستی ملی آمریکا، انجام می‌گرفت. باراک اوباما، رئیس جمهوری وقت آمریکا هم آن عملیات را که نه با دولت پاکستان و نه با مقام‌های کابل هماهنگ کرده بود، با تمام اعضای دولتش، زنده از کاخ سفید تماشا می‌کرد.

ماموریت علیه بن‌لادن با مشکلات اندکی، مانند نقص فنی یک هواپیما، با موفقیت انجام شد و کوماندوها پس از کشتن بن لادن، جسد او را با خود بردند و به دریای عرب انداختند. این عملیات، احساسات میلیونی آمریکایی‌ها و شهروندان دیگر نقاط جهان را که از دست بن‌لادن و شبکه القاعده او آزاری دیده بودند، برانگیخت. آمریکا سرانجام انتقام حملات مرگ‌بار یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ را گرفته بود.

کشته شدن رهبر القاعده، این شبکه را دچار ازهم‌پاشیدگی فراوانی کرده است. هرچند القاعده پس از بن‌لادن کوشید با جایگزینی او با ایمن الظواهری، انسجام خود را حفظ کند، اما نه ظواهری جاذبه بن‌لادن را داشت و نه القاعده امکانات و نفوذ شبکه پیشین را.

شبکه القاعده پس از عملیات «آزادی پایدار» آمریکا و سرنگونی رژیم طالبان در افغانستان، به مناطقی در پاکستان کوچید. بن‌لادن و معاونش ایمن ظواهری که هسته اصلی القاعده را در سال‌های دهه ۱۹۹۰ با حمایت پاکستان در نواحی کوهستانی افغانستان و پاکستان بنا کرده بودند، از نخستین عملیات‌های آمریکا نجات یافتند و به پاکستان گریختند. تا حول و حوش ۲۰۰۹، القاعده بار دیگر رشد کرد و توان عملیاتی یافت. با شروع جنگ آمریکا در عراق و بی‌توجهی واشنگتن به منطقه جنوب آسیا، بازوی عملیاتی القاعده بار دیگر سرگرم برنامه‌ریزی و فعالیت شد. عملیات‌هایی مانند بمب‌گذاری مادرید در اسپانیا در سال ۲۰۰۴، رشته حملات انفجاری در سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ میلادی در عربستان سعودی و جنگ خونین داخلی در عراق به رهبری ابومصعب الزرقاوی، از القاعده در خاک پاکستان الهام و درس می‌گرفت. این فعالیت پنهانی هم خشونت‌های فراوانی در سراسر جهان را رقم زد.

اما بعد از توجه دوباره آمریکا به منطقه جنوب آسیا و افغانستان، اسامه بن‌لادن از بین رفت و توان عملیاتی ایمن ظواهری هم چنان نابود شد که دیگر از آن عملیات‌های تروریستی پیچیده خبری نیست.

هرچند ایمن ظواهری از پناهگاهش که گمان می‌رود در پاکستان باشد، به صدور بیانیه‌های ادامه می‌دهد و می‌کوشد تا القاعده را زنده نشان دهد، اما هسته اصلی القاعده شکست خورده است و توان عملیاتی ندارد. پارسال نیز حمزه بن لادن، پسر بنلادن که زمانی به عنوان جانشین پدرش مطرح بود، در عملیاتی کشته شد. بقایای القاعده در قالب داعش هم شکست سنگینی در عراق و سوریه متحمل شده‌اند.

به لحاظ گرایش‌های اعتقادی هم دیدگاه بن‌لادن و معاونش ظواهری، تاثیر اندکی روی بهار عربی در سال ۲۰۱۱ میلادی داشت. این ادعای بنیادی گروه‌های جهادی که گویا اسلام توسط غرب در خطر است، نیز جذابیت گذشته را ندارد.

اما خطر القاعده کاملا منتفی نشده است.

دیدگاه القاعده همچنان در برخی نقاط جهان، از جمله در افغانستان و لیبی، طرفدارانی دارد و می‌تواند به تهدیدی جدی تبدیل شود. هسته‌های کوچک داعش یا القاعده نیز همچنان در اروپای غربی وجود دارند و امکان شعله‌ور شدنشان است.

تهدید جهادگرایی افراطی، ظرف دو دهه گذشته متحول شده است. اختلافات فرقه‌ای و جنگ‌های نیابتی می‌تواند به داعش و القاعده مجال تنفس بدهد، و افغانستان هنوز هم در معرض این خطر قرار دارد. نیروهای امنیتی افغانستان بیش از هر وقت دیگری هوشیاری به خرج می‌دهند. مثلا در بدخشان، براساس تازه ترین گزارش‌ها، بیش از ۶۰۰ جنگجوی خارجی اسلام‌گرا تشکیل قوا داده‌اند. به گفته منابع امنیتی بدخشان، این جنگجویان متشکل از گروه‌های انصارالله تاجیکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی چین، جنبش اسلامی ازبکستان، و گروه ایغورهای چینی است. بیشتر آنان جنگجویان شکست‌خورده شاخه القاعده شمال سوریه (جبهة النصرة) بوده‌اند که بعد از متحمل شدن شکست سنگین، به افغانستان آمده‌اند تا به احیای ایدئولوژی و سازمان خود بپردازند. اکثریت این جنگجویان نگرش‌هایی مبتنی بر شکست دادن و مبارزه با آنچه «کفار، یهود و نصاری”»می‌نامند، تبلیغ می‌کنند، که یادآور مبارزه با «العدو البعید» سازمان القاعده در دوران زعامت اسامه بن‌لادن است.

یکی از بندهای اصلی توافق آمریکا و طالبان که در آخر فوریه امضا شد، جدایی طالبان از القاعده است. اما جدایی کافی نیست و طالبان باید در عمل ثابت کنند که علیه القاعده و گروه‌های خارجی افراط‌‌گرا در خاک افغانستان می‌جنگند. هر نوع لغزش و خطا در برخورد، می‌تواند سرطان القاعده را دوباره حاد کند.

در مقاله جدیدی در واشنگتن پست، دریاسالار ویلیام مک راوین و مایکل لتر می‌نویسند که آمریکا برای شکار بن‌لادن، عملیاتی فراجناحی و کار تیمی در میان نهادهای مختلف اطلاعاتی کشور انجام داد و با تمرکز بر اولویت ملی خود و با قربانیان زیاد، اهدافش را دنبال کرد. فکر و برنامه‌ریزی جدی، دیدگاه روشن و اقدام قدرتمند، توانست بن‌لادن را از پا درآورد.

افغانستان نیز امروز برای مقابله با خطر بازگشت القاعده و برای شکست داعش، به دیدگاه روشن و همیاری فراجناحی نیاز دارد.

منبع: سایت بریتانیائی ایندیپندنت به زبان فارسی، ۵ می ۲۰۲۰