گفتوگو با کیانوش عیاری
گفتگوگر هومان دوراندیش – برای يورو نيوز
قتل فجیع رومینا اشرفی دختر ۱۴ ساله تالشی به دست پدرش، موضوع “قتلهای ناموسی” را دوباره در ایران مطرح کرده است. طرح این مساله در ایران، دست کم در یک دهه اخیر، بسیاری را به یاد فیلم “خانه پدری” کیانوش عیاری میاندازد؛ فیلمی که سالها به اتهام سیاهنمایی توقیف بود ولی سال گذشته، اکران محدودی نصیبش شد که البته در میانه همان اکران هم مدتی توقیف شد. کیانوش عیاری، فیلسماز برجسته سینمای ایران، در گفتوگو با یورونیوز درباره “خانه پدری” و قتلهای ناموسی در جامعه ایران میگوید.
آقای عیاری، سالها پیش وقتی توقیف فیلم “خانه پدری” بحث روز سینمای ایران بود، آقای مسعود فراستی تقریبا تنها منتقدی بود که از توقیف این فیلم دفاع کرد و آن را فیلمی ضد ملی دانست. الان با واقعه قتل رومینا، به نظر میرسد که حق با فیلم شما بود نه با نقد آقای فراستی. به نظرتان چرا علاوه بر متحجرین، حتی افراد سکولاری مثل مسعود فراستی هم مخالف آزادی بیان و اکران فیلم شما بودند؟
آقای فراستی میتوانند راجع به هر فیلمی اظهار عقیده کنند. من هم نسبت به برخی فیلمها مشکلاتی دارم و حق طبیعیام است که حتی نسبت به فلان فیلمی که مورد تمجید منتقدان خارجی است، موضع انتقادی داشته باشم. آقای فراستی هم لابد فیلم من را دوست نداشته. اما مشکل اصلی این است که درباره فیلمی مثل “خانه پدری” قاعدتا نباید به یک پلان فیلم بسنده کرد و گفت جای دوربین در این پلان اشتباه بوده. بهتر بود راجع به این فیلم فکر میشد که آیا این فیلم در این مملکت، که بعضی از مردمانش چنین افکار متحجرانه و خشنی دارند، میتواند تاثیر مثبتی داشته باشد یا نه؟ زمانی که من مشغول ساخت فیلم “بودن یا نبودن” بودم، از پروفسور ماندگار پرسیدم هر سال چند پیوند قلب در ایران انجام میشود؟ ایشان گفتند ما هر سال شاید دو یا سه پیوند قلب انجام میدهیم چون اهداکنندهای در کار نیست. از نظر مردم، شکافتن سینه و درآوردن قلب برای انجام عمل پیوند قلب، کار وحشتناکی بود. ولی بعد از اکران و بخصوص نمایش تلویزیونی فیلم “بودن یا نبودن”، خود دکتر ماندگار به من تلفن زد و گفت آمار پیوند قلب به نحو عجیبی در ایران بالا رفته است. این تاثیر سینماست. لزوما تاثیر فیلم بنده نیست. هر فیلم دیگری هم میتواند این نقش را بازی کند و چنین تاثیر مثبتی داشته باشد. اگر “خانه پدری” نمایش داده میشد و پدر رومینا هم که یک آدم ۳۷ ساله بود، میتوانست این فیلم را ببیند، ممکن بود این قتل اتفاق نیفتد و رومینا میتوانست ۱۵ سالگیاش را هم ببیند. درباره آنچه از آقای فراستی نقل کردید هم باید بگویم به هر حال من زیاد اعتنایی به این قبیل حرفها نمیکنم و اگر آقای فراستی چنین نظری راجع به فیلم من داشته، بهتر است با ایشان هم مصاحبه کنید. چنین مصاحبهای عالی میشود.
برخی از سیاستمداران هم گفتند فیلم شما مصداق سیاهنمایی است و فیلمساز حتی اگر میخواهد ناهنجاریها را نشان دهد، باید راه حل را هم نشان دهد. درباره این انتقاد چه نظری دارید؟
من با نمایش راه حل بسیار مخالفم. من یا هر کس دیگری چه صلاحیتی داریم برای نشان دادن راه حل؟ ما در واقع یک هشداردهنده و نیشترزننده میتوانیم باشیم. پس چرا باید راه حل ارائه دهیم؟ راه حل مشکلاتی از این دست باید اساسی و ساختاری باشد و این خارج از حوزه وظایف یک فیلمساز است.
شما پارسال که فیلمتان دوباره توقیف شده بود و در تلاش برای رفع توقیف فیلم بودید، گفتید منظورتان از خانه پدری، ایران نیست. اگر بگوییم خانه پدری اشارهای به ایران است، چه اشکالی دارد؟
بله، همین دیروز در رسانهها خواندم که یک مرد جوان خواهر خودش را آتش زده و خواهرش نهایتا در بیمارستان مرده است. حتی شنیدهام که در تهران طی یک هفته گذشته چهار قتل مشابه رخ داده است. البته از صحت و سقم این خبر بیاطلاعم. شما بهتر از من میتوانید صحت این خبر را پیگیری کنید. این اتفاقات سالهاست که در ایران رخ میدهد اما بسیاری از این قتلها، مثل مورد قتل رومینا برجسته نمیشوند. مگر حیوانآزاری در جامعه ایران دائما رخ نمیدهد؟ در مواردی استثنایی، برخی از حیوانآزاریها برجسته میشوند. متل آن فردی که در خراسان شمالی پاهای سگش را میگرفت و سگش را محکم میکوبید به وانت آبیرنگش. چرا ناگهان این مورد حیوانآزاری، خودش را نشان میدهد و جامعه برانگیخته میشود؟ یا آن انسان بیرحمی که خرس مادر را جلوی چشم بچههایش کشت. در گوشه و کنار ایران هزاران مورد حیوانآزاری رخ میدهد. از لگد زدن به سگ و گربه تا مواردی که به آنها اشاره کردم. این رفتار دائما دارد اتفاق میافتد.
پس خانه پدری، اشارهای به ایران بود و احتمالا چون شما تحت فشار بودید، ترجیح دادید صریحا به این نکته اشاره نکنید.
شما به نظر من اعتنایی نکنید. برداشت و استنباط بیننده فیلم، مهم است. اگر شما به عنوان یک تماشاگر، تلقیتان این است که فیلم “خانه پدری”، ایران را ترسیم کرده، این حق طبیعی و مسلم شماست که چنین برداشتی داشته باشید. به هر حال فیلم این امکان را در مقابل شما قرار داده که آن را تفسیر کنید و به چنین برداشتی برسید.
توجه شما به “قتلهای ناموسی” از کی جلب شد؟
از پیش از انقلاب، در سالهای ۵۳ یا ۵۴، که اتفاق فجیعی در اهواز رخ داد. خانواده یک دختر، وقتی دخترشان از زندان خارج شد، او را در گونی انداختند و دو تا گونی را به هم دوختند و دختر را بردند انداختند در رودخانه کارون. دختر بیچاره را انداختند در قسمتی از رودخانه کارون، که خونابههای کشتارگاه اهواز به آنجا میریخت و به همین دلیل محل تجمع کوسههای رودخانه کارون بود. کوسهها هم بلافاصله او را کشتند و خوردند. این واقعه آبشخور ساختن فیلم خانه پدری شد ولی طی این چهل و چند سال، شکل فیلم عوض شد.
فیلم “عروس آتش” خسرو سینایی، چون در خوزستان و بین قبایل عرب میگذشت، انگار برای برخی از تماشاگران باورپذیرتر بود. در فیلم شما، ما یک خانه سنتی زیبا را میدیدیم که شبیه خانههای قدیمی شهر کاشان بود. یعنی انگار لوکیشن باعث شد برخی بگویند در چنین خانهای چنین اتفاقی رخ نمیدهد. نظرتان درباره این نقد به لوکیشن فیلمتان چیست؟
به نظرم این حرف بسیار بیهودهای است. چون اگر به نود سال قبل برگردیم، خانه آدمی که وضع مالی نسبتا قابل قبولی دارد، نمیتواند یک مکان مخروبه و زشت باشد. ضمن اینکه سه چهار سال قبل، مردی در شهرک غرب تهران خانوادهاش را جمع میکند و دادگاهی با حضور شانزده یا هفده نفر از اعضای خاندانش تشکیل میدهد تا درباره فلان عمل دخترش قضاوت کنند. نهایتا به این نتیجه میرسند که دختر باید کشته شود. اینها یک خانواده اصیل تهرانی بودند. جزو عشایر یا قومیتهایی نبودند که محل زندگیشان تهران است. یک خانواده اصیل تهرانی، دادگاه خانوادگی تشکیل دادند که دخترمان را بکشیم یا نکشیم. آرزوی پدر خانواده، کشتن دخترش بود و این دادگاه را از جهت آسایش روحی خودش تشکیل داده بود. چون بعد از قتل، میتوانست به خودش بگوید همه موافق این قتل بودند. بنابراین بحث لوکیشن مطرح نیست. این همه قتلهای ناموسی در ایران در مکانهای گوناگون رخ میدهد.
این قبیل قتلها در آمریکا و حتی اروپای غربی هم رخ میدهد. چرا در غرب اگر چنین فیلمی ساخته شود، این قدر حساسیتبرانگیز نمیشود. چون آزادی بیان تثبیت شده است یا چون حکومتهای غربی، پاسدار سنت نیستند؟
مجموعه شرایطی که در ارتباط با جریان رومینا وجود داشت، یعنی نوع قتل و واکنش جدی فضای مجازی، موجب ایجاد این حساسیت شد. فضای مجازی در این موارد همیشه کمک فوقالعادهای میکند. دموکراسی و نوع فرهنگ و عواملی از این دست هم طبیعتا موثرند. حساسیت به قتل رومینا، ضمنا میتواند ناشی از وقایعی باشد که در طول چند سال گذشته و بویژه یکسال اخیر در جامعه ایران رخ داده است. ضمنا در ایران قتلهای ناموسی دائما بوقوع میپیوندند ولی در کشورهای غربی، مسلماً چنین قتلهایی بوفور پیدا نمیشود
.ولی پرداختن یک فیلمساز به همان موارد استثنایی در غرب، با چنین حساسیتی مواجه نمیشود؟
من فقط در یک جمله کوتاه نظرم را میگویم: دلیلش این است که وجود قتلهای ناموسی تنیده در فرهنگ جوامع غربی نیست.
درباره اکران محدود فیلمتان در سال گذشته چه نظری دارید؟
کاملا برنامهریزی شده بود که این فیلم، مثل استخوانی که در گلو گیر کرده، به نحوی قورت داده شود و ماجرای این فیلم مزاحم پایان یابد. بعدش هم که ماجرای غیر قانونی و ناصواب این فیلم در فضای مجازی و شبکههای ایرانی مقیم خارج پیش آمد. در واقع فیلم “خانه پدری” نابود شد.
کسانی که مخالف اکران این فیلم بودند، مشخصا چه افرادی بودند؟
من آنها را نمیشناسم ولی کاملا معلوم است چه کسانی بودند. حتی وقتی فیلم در تالار برج میلاد نمایش داده شد، یکی از تماشاگران به من گفت اینجا کجای دنیا بود که مردمش فارسی حرف میزدند. ببینید یک آدم چقدر میتواند خودش را به خواب بزند.
سوالم در واقع این بود که کدام نهاد حکومتی مانع اکران فیلم شما در اوایل دهه ۱۳۹۰ شد؟
اجازه بدهید راجع به این موضوع حرفی نزنم.
شما برآوردی از تعداد تماشاگران فیلمتان، جدا از آن اکران محدود، دارید؟
نه، من درگیر کارم هستم و اطلاعی راجع به این جزئیات ندارم.باز هم سراغ موضوع قتلهای ناموسی میروید؟نمیدانم. همه چیز بستگی به شرایط دارد. اینکه دوباره به چنین موضوعی بپردازم یا نه، موکول به شرایط آینده است.
الان با توجه به فضای جامعه ایران، به نظر میآید که حقانیت شما در ساختن فیلم “خانه پدری” روشن شده است. چه احساسی نسبت به این تحول آشکار دارید؟
مسلما این تحول راضیکننده است اما جبرانکننده نیست.
۹ خرداد ۱۳۹۹ – May 29th, 2020