پس‌لرزه‌های مرگ جرج فلوید: شکستن مجسمه‌های استعمارگران و بایکوت فیلم “برباد رفته”

موج اعتراضاتی که در پی قتل جرج فلوید به راه افتاد، کم‌کم ابعاد جهانی گرفت و فرصتی شد تا برخی بی‌عدالتی‌های قدیمی بر سطح جامعه نمایان شود. در این میان بسیاری از نمادهای تاریخی و فرهنگی یا آثار هنری که می‌تواند یادآور تبعیض نژادی یا خشونت حکومتی باشد، مورد غضب تظاهرکنندگان خشمگین قرار گرفته است. به گفتۀ شهردار لندن، این مجسمه‌ها متعلق به دوران سپری شده‌ای است که تنوع قومی و نژادی نادیده گرفته می‌شده است.

روز چهارشنبه ١٠ ژوئن/ ٢١ خرداد، بخش نمایش جاری (Streaming) شرکت آمریکای “اچ.بی.او” (HBO)، اعلام کرد که فیلم “برباد رفته” را از فهرست فیلم‌هایش حذف کرده است.

در آمریکا، واکنش‌ها به مرگ هولناک جرج فلوید کم‌کم به یک موج اجتماعی و فرهنگی همه‌گیر تبدیل شده است. همانطور که جنبش “من‌هم” و هشتگ “Me_Too” از آمریکا سرریز کرد و در دنیا پراکنده شد، اینک اعتراض به خشونت پلیس و تبعیض نژادی از خیابان‌های مینیاپولیس به چهارگوشۀ جهان سرایت کرده و فرهنگ روزمره را تحت تأثیر قرار داده است.

شرکت “اچ.بی.او” که مجتمعی از کانال‌های تلویزیونی و سایت‌های نمایش فیلم را دربر می‌گیرد، اعلام کرد که “فیلم برباد رفته پیش‌داوری‌های نژادی و نگرشی را منعکس می‌کند که زمانی در جامعۀ آمریکایی عادی به نظر می‌آمد”. مسئولان شرکت به این نتیجه رسیدند که نمایش فیلم در شرایط کنونی “غیرمسئولانه” است و باید در فرصتی دیگر، با افزودن توضیحاتی، دوباره در دسترس قرار گیرد.

کسانی که به نمایش این فیلم اعتراض دارند، معتقدند که “برباد رفته”، تصویری دروغین و ساده لوحانه از وضعیت بردگان سیاه آمریکا ارائه می‌کند و به طور تلویحی آنان را خوشنود و راضی از بردگی می‌انگارد. فیلم “برباد رفته” که سال گذشته به هشتاد سالگی رسید، یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای آمریکاست. برخی منتقدان فیلم می‌گویند اگر قرار باشد که “برباد رفته” سانسور شود، صدها فیلم دیگر آمریکایی نیز باید به فراموشی سپرده شوند.

اما اعتراضات و تظاهرات علیه تبعیض نژادی فعلاً چنان شور و هیجانی برانگیخته که این نوع ملاحظات و استدل‌ال‌ها را برنمی‌تابد.

موج مجسمه‌شکنی: خاطرۀ استعمارگران باید پاک شود
روز سه‌شنبه ٩ ژوئن/ ٢٠ خرداد، در ادامۀ تظاهراتی که به یاد جرج فلوید در چندین شهر آمریکا برگزار شد، گروهی از تظاهرکنندگان در شهر ریچموند (ویرجینیا) به یک مجسمۀ کریستف کلمب حمله بردند، آن را از جا کندند و بالاخره به آب انداختند. قبل از این که مجسمۀ کاشف آمریکا در آب فرو رود، بر بدنۀ آن نوشته شد :”نماد نسل‌کشی”.

در فرانسه، سایت راست افراطی “FL24.net” که احتمالاً با تشکل‌های افراطی اروپایی مرتبط است، رویدادهای شهر ریچموند را “جنون نژادی” توصیف کرد و نوشت که این “جنون” روز به روز بیشتر به جهل و خشونت کشیده می‌شود. این نوع منتقدان می‌گویند که شخصیت کریستف کلمب در تاریخ، نماد اکتشاف و شهامت و کنجکاوی بی‌انتهای نوع بشر است. در جبهۀ مقابل، ورود کریستف کلمب به قارّه آمریکا نقطۀ آغاز نابودی تمدن و مردمان آن سرزمین محسوب می‌شود.

سوابق استعمار بلژیک
در بلژیک، کشته شدن جرج فلوید دوران سیاه تاریخ استعماری کشور را زنده کرد و مجسمۀ “لئوپولد دوم”، پادشاه بلژیک (١٩٠٩-۱۸۶۵) را در معرض خشم مردم قرار داد. هرچند در این کشور چندین مجسمه از این پادشاه وجود دارد، اما سرانجام شهرداری شهر آنتورپ تصمیم گرفت که یکی از این مجسمه‌ها را که سخت آسیب دیده بود، از میدان شهر بردارد و به مخزن موزه منتقل کند.

شخصیت لئوپولد دوم، در تاریخ بلژیک و در روند استعمار آفریقا اهمیت فراوان دارد. کنگو که امروزه رسماً “جمهوری دموکراتیک کنگو” نامیده می‌شود، زمانی ملک شخصی لئوپولد محسوب می‌شد. او که سفرهای زیادی به آسیای دور و آفریقا کرده بود، ظاهراً به دنبال سرزمین بکری می‌گشت تا آن را به سلیقۀ خود “آباد” کند؛ وی سرانجام “ایالت آزاد کنگو” را تصاحب کرد و مورد بهره‌برداری قرار داد. برنامه‌های وسیع در زمینه‌های راه‌سازی، بهداشت، معادن و کشاورزی باعث شد که لئوپولد در تاریخ ملی بلژیک لقب “پادشاه آبادگر” بگیرد اما سالها بعد، شمار قربانیان این دوران “آبادگری” بیش از ١٠میلیون نفر ارزیابی شد. رفتار خشن و بی‌ملاحظۀ لئوپولد دوم در قبال کنگو به حدی رسید که حتی در اروپا و آمریکا صدای اعتراضات بلند شد. سرانجام پادشاه در اواخر عمر ناچار شد که “ملک شخصی” خود را به دولت بلژیک واگذار کند؛ از این زمان (١٩٠٨)، “کنگوی بلژیک” رسماً مستعمرۀ بلژیک شناخته شد.

“جوزف کنراد”، در رمان معروف خود “دل تاریکی” (در قلب ظلمت) که بعدها منبع الهام فیلم “آپوکالیپس ناو” (اینک آخرالزمان) شد، دنیای هولناکی را توصیف می‌کند که اگرچه تخیلی است اما حقیقت آفریقای استعمارزدۀ دوران لئوپولد را به خوبی منعکس می‌سازد.

در بلژیک، علاوه بر مجسمه‌هایی از لئوپولد دوم، بیش از ۴۴٠ اثر تاریخی یا مکان عمومی (خیابان، میدان…) فهرست شده که همگی مستقیماً با استعمار بلژیک ارتباط دارد. برخی از انجمن‌های مبارزه با تبعیض نژادی در این کشور، خواستار تجدید نظر کلی در نام‌گذاری اماکن و حتی بازنگری کتاب‌های تاریخ مدارس شده‌اند.
انگلیس بدتر از بلژیک

اما اگر بلژیک اینچنین با گذشتۀ استعماری خود مشکل پیدا کند، باید دید انگلیسی‌ها چه خواهند کرد. بعد از اینکه مجسمۀ یک تاجر برده در شهر “بریستول” کنده شد، روز گذشته (سه‌شنبه ٩ ژوئن/٢٠ خرداد)، هزاران نفر در شهر آکسفورد خواستار حذف مجسمۀ “سسیل رودِز (Cecil Rhodes)، یکی از چهره‌های کلیدی “امپریالیسم بریتانیا” شدند.

دو روز قبل (دوشنبه ٨ ژوئن)، طی نخستین تظاهراتی که در انگلستان به یاد جرج فلوید برگزار شد، مجسمۀ برنزی “ادوارد کولستون”، متعلق به اواخر قرن نوزدهم، با طناب کنده شد و بعد از تحمل دشنام و مشت و لگد به عمق آبهای بندر بریستول فرو رفت. خبرگزاری فرانسه در گزارشی از محل نوشت که اکثر کسانی که در این عملیات شرکت داشتند چیزی در بارۀ ادوارد کولستون نمی‌دانستند. او که در اواخر قرن هفدهم عضو پارلمان انگلیس بود، برای بهبود وضعیت مدارس و بیمارستان‌های شهر بریستول تلاش‌های فراوان کرد. فعالیت‌های او در امور خیریه در لندن شناخته شده است. اما کولستون ثروت عظیم خود را در “تجارت سه‌جانبه”ای به دست آورد که از یک‌سو بردگان آفریقایی را به مستعمرات آمریکای لاتین اعزام می‌کرد و سپس محصولاتی مثل قند و شکر را از قارۀ آمریکا به اروپا می‌فرستاد.

بعد از کولستون، این روزها در شهر کوچک آکسفورد کسانی زمزمه می‌کنند که “رودِز! حالا نوبت تست”. با این همه هنوز کسی جرأت نکرده که متعرض تندیس ارباب استعمار انگلیس در آفریقای جنوبی شود. نباید از یاد برد که کشور کنونی زیمبابوه تا چهل سال قبل “رودزیا” نام داشت. در واقع سسیل رودِز (١٩٠٢-١٨۵٣) که مثل سایر همفکرانش خود را “امپریالیست” می‌نامید، عمیقاً به امپراطوری بریتانیا مؤمن بود و باور داشت که وظیفۀ هر بریتانیایی وطن‌پرست، گستراندن دامنۀ امپراطوری است. سسیل رودز “کمپانی آفریقای جنوبی” را با سرمایۀ شخصی به راه انداخت و با فتح این سرزمین‌ها که به افتخار او “رودزیای جنوبی و شمالی” نام گرفت، ممرّ درآمد عظیمی برای ملکه ویکتوریا و تاج تخت انگلیس فراهم آورد.

به نوشتۀ گزارش‌گر خبرگزاری فرانسه، شب گذشته (سهشنبه) جوانانی که در اطراف مجسمۀ سسیل رودز گرد آمده بودند، با نفرت می‌گفتند: “چقدر از بالا نگاه می‌کند… باید بیندازیمش”… به عقیدۀ تظاهرکنندگان، سسیل رودِز “نماد روح استعمارگر و برتریجویی نژاد سفید” است و یک شهر دانشگاهی مثل آکسفورد نباید چنین “نماد شرم‌آوری را در خود نگاه دارد”.

اما بحث استعمار در بریتانیا تازگی ندارد و محافظه‌کاران انگلیسی در پاسخ گفتن به انتقادهای ضداستعماری ورزیده‌اند. آنان معمولاً استدلال می‌کنند که عظمت دستاوردهای تمدن غربی برای بشریت، با “خطاها” یا “خشونت‌های اندکی” که گه‌گاه اجتناب‌ناپذیر شده، قابل مقایسه نیست.

با این حال بعد از کنده شدن مجسمۀ ادوارد کولستون، گروهی از تظاهرکنندگان در لندن، مجسمۀ رابرت میلیگان را نیز به کمک جرثقیل و ماشین‌آلات راه‌سازی از جا کندند. رابرت میلیگان اسکاتلندی هم از تجار بزرگ برده بود و با مستعمرات انگلیسی داد و ستد داشت. او نقش مهمی در ساختن باراندازهای بزرگ “کمپانی هند شرقی” داشت: از این طریق کشتی‌های کمپانی هند شرقی می‌توانستند بر رودخانۀ تیمز، در قلب لندن پهلو بگیرند.

اما یاد و یادمان‌های شهروندانی چون رابرت میلیگان در بسیاری از شهرهای بریتانیا دیده می‌شود. تا کی می٬توان مجسمه‌ها را از جا کند؟ حتی مجسمۀ وینستون چرچیل – قهرمان جنگ دوم و در عین حال متفکر بزرگ استعمار- هم در لندن از شعارهای رنگی و ضربات سنگ در امان نمانده است. صادق خان شهردار لندن گفت: “حالا متوجه می‌شویم که تنوع فرهنگی و قومی در مورد مجسمه‌ها یا اماکن شهری رعایت نشده است”. او افزود: “این مجسمه‌ها و اسامی خیابان‌ها و میدان‌ها متعلق به دوران سپریش ده هستند… ما نمی‌توانیم به همین منوال ادامه بدهیم”.

در لندن، کمی دورتر از وینستون چرچیل، مجسمۀ نلسون ماندلا همچنان قد برافراشته است. تظاهرکنندگان این محل را برای ادای احترام به جرج فلوید برگزیده‌اند.

منبع: سایت رادیو بین المللی فرانسه به زبان فارسی، ۱۰ ژوئن ۲۰۲۰
تصویر: مجسمۀ سسیل رودِز در شهر آکسفورد که از نظر مخالفان مظهر استعمارگری و برتریج‌ویی نژادی است