“به ما چه”، شعری از یک راننده تاکسی

همسایه اگر غرق بلا بود بما چه؟
محتاج به یک وعده غذا بود بما چه؟

باید یقه را در غمِ لبنان بدرانیم
در خانه اگر ظلم و جفا بود بما چه؟

ما منزلِ بیگانه نباشیم صحیح است
بیگانه اگر منزلِ ما بود بما چه؟

امروز اگر نانِ شبِ بچه یتیمان
بر امّتِ سوریّه روا بود، بما چه؟

یک عمر بلا بر سرِ مان آمد و گفتند
اینها همه الطافِ خدا بود بما چه؟

هرجور دلش خواست خدا سنجشِمان کرد
یا حکمِ قدر یا که قضا بود بما چه؟

بدبختی ما فتنه افرادِ نفوذی
با نقشه و نیرنگ «سیا» بود بما چه؟

کج بود اگر راه و به مقصد نرسیدیم
بی عرضگی از راهنما بود بما چه؟

گم گشت اگر کعبه مقصود غمی نیست
ایراد در این قبله نما بود بما چه؟

پاسوزِ خطای پدرانیم، خدایا
کارِ پدران – گرچه خطا بود – بما چه؟

تقصیرِ شما گردنِ ما مسئله این است
این مسئله تقصیر شما بود بما چه؟