چرا میلیونرهای ایرانی دست به جیب نمی برند؟

شکوه میرزادگی

خبرگزاری مهر در مطلبی تحت عنوان «رگ میلیونرهای ایرانی برای حفظ میراث فرهنگی بیرون می‌زند؟» می نویسد: «مردمان کشورهای دیگر حاضرند از درآمد خود برای حفظ میراث کشورشان هزینه کنند اما چرا در ایران چنین افرادی پیدا نمی‌شوند. چرا هیچ وقت میلیونرها و میلیاردهای ایران دست به چنین کارهای خیرخواهانه برای حفظ میراث فرهنگی کشورشان نمی‌زنند؟ چرا میلیونرهای آنها دست به جیب می‌شوند و میلیونرهای ایرانی دست از جیب بیرون نمی‌آورند؟» (۱)

پس از آتش سوزی در نوتردام پاریس، و سیل کمک های ثروتمندان فرانسه و سراسر دنیا برای دوباره سازی این بنای زیبای تاریخی، برخی از نشریات دولتی، با بی انصافی ایرانیان را مردمانی بی توجه به میراث فرهنگی و بی علاقه به وطن خودشان خوانده اند.

در همین مطلب حمیدرضا حسینی پژوهشگر میراث فرهنگی در تایید این گفته می گوید:« این خیلی موضوع مهمی است. وقتی یکی از صورتک های تخت جمشید در یک حراجی به فروش گذاشته شد و شکایت دولت ایران در مراجع قضایی بریتانیا به جایی نرسید، دولت به درستی استناد کرد که نمی‌تواند اثری را که دزدی می‌داند، خودش در حراجی بخرد، چون با این اقدام به این دزدی مشروعیت می بخشد و راه شکایات بعدی نیز سد می‌شود. جالب اینکه از صدها و بلکه هزاران ثروتمند ایرانی داخل و خارج کشور که همه سینه چاک وطن بودند و هستند، یک نفر در حراجی شرکت نکرد تا به صورت شخصی این اثر را بخرد و به سرزمین مادری برگرداند. حاصل اینکه در کشور ما ادعای وطن پرستی زیاد است، اما در عمل معلوم می‌شود که مردمان کدام کشورها واقعاً وطنشان را دوست دارند. »

در جایی دیگر در این مطلب مقایسه ای شده بین کمک های مردمی در ارتباط با سیل و زلزله و بی توجهی آن ها به ویرانی های میراث فرهنگی و تاریخی. و باز نتیجه گیری شده که «علاقه به میراث فرهنگی و عشق به وطن در بین مردمان ایران وجود ندارد.»

من به عنوان یک ایرانی و به عنوان کسی که سال هاست در حوزه ی میراث فرهنگی کار کرده ام لازم می دانم از دید خودم دلایل این که چرا مردم ایران و یا ثروتمندان برای میراث فرهنگی «دست در جیب هایشان نمی کنند» را توضیح دهم:

تردیدی نیست که به دلیل نبود آموزش در مدارس و رسانه های جمعی ایران، شناخت حفظ و نگاهبانی از میراث فرهنگی و محیط زیست در میان کل مردمان ما، نسبت به مردمان کشورهای اروپایی و حتی بسیاری از کشورهای خاورمیانه، کمتر است. اما این سخن نارواست که  «مردمان ما نسبت به میراث فرهنگی خود بی علاقه هستند؛ پس علاقه ای هم به وطن شان ندارند». اما این که چرا مردم حاضر نمی شوند برای ویرانی های میراث فرهنگی، همچون سیل و زلزله، پول جمع آوری کنند و یا ثروتمندان داخل و خارج ایران اقدامی در این زمینه نمی کنند، دلایلی کاملا روشن دارد. اولا وقتی سیل و زلزله و بلایای دیگر می آید، کمک کردن ها بیشتر به طور مستقیم از سوی مردم یاری دهنده به مردمان نیازمند انجام می شود، در حالی که برای کمک کردن به ترمیم یک اثر تاریخی و باستانی مردمان فقط می توانند کمک های خود را از طریق دولت بپردازند. چرا که متاسفانه از نظر قانونی امور مربوط به میراث فرهنگی و تاریخی فقط زیر نظر دولت انجام می شود. و طبیعی ست که مردمان به دولت و حکومت کنونی در ایران اعتمادی ندارند.

به راستی چرا باید به حکومتی اعتماد داشت، که پول نفت و منابع طبیعی ایرانیان را در کشورهای دیگری خرج تهیه ی اسلحه و ساختن گروه هایی چون حشدالشعبی و فاطمیون و زینبیون و ساختن گنبد طلا و نقره اماکن مذهبی عراق و سوریه می کند ؟

ثروتمندانی که به فرانسه برای نوسازی نوتردام کمک می کنند، و یا در ارتباط با نوسازی میراث فرهنگی و تاریخی دیگر کشورها حاضرند پول های زیادی خرج کنند، می دانند که دولت های این کشورها دلسوز داشته های ملی مردمانشان هستند و خیالشان راحت است که پولشان در جای درست و مناسب خرج می شود.

تعجب آور است که آقای حسینی چطور متوجه ی این مهم نیستند که «هزاران ثروتمند ایرانی داخل و خارج کشور که همه سینه چاک وطن بودند و هستند» می دانستند که اگر آن «صورتک دوران هخامنشی» را از حراجی بخرند و به وطن بازگردانند، این صورتک هم همچون صدها اثر باستانی و تاریخی ِموزه ها که طی ۴۰ سال گذشته ربوده شده، ناپدید خواهد شد؛ در حالی که خریدار آن اگر که ایرانی نیست اما حداقل آن را برای آیندگان حفظ خواهد کرد. (۲)

قبل از انقلاب من وقتی آثار فرهنگی ایران را در موزه های کشورهای اروپایی و آمریکایی می دیدم متاثر می شدم و فکر می کردم که چرا این آثار نباید در ایران باشد. اما صادقانه بگویم سال هاست که وقتی به موزه ها می روم و آثار فرهنگی و تاریخی مان را می بینم شادمان می شوم، درست همانطور که داشته ای با ارزش و گرانبها را در جایی امن و دور از دست چپاولگران و ویرانگران می بینم. و این تنها من نیستم؛ دیده ام که بسیاری از ایرانیان همین گونه می اندیشند.

بخشی از مردمان ایران ممکن است، به دلیل نداشتن آموزش درست چیزهایی را در ارتباط با ارزش های فرهنگی خودشان را ندانند، یا در بسیاری از موارد به اشتباه و یا ندانم کاری برخلاف منافع ملی خود عمل کنند، اما این به دلیل نداشتن علاقه به وطن و یا میراث هایی که دارند نیست. نمونه ی روشن این علاقه  را می شود در سال های اخیر در ازیاد روزافزون مردمانی دید که به هر بهانه ای برای دیدار محوطه های فرهنگی و تاریخی سرزمین شان به نقاط مختلف ایران سفر می کنند. این نوع دیدارها علاوه بر علاقه به داشته های ملی،  واکنشی بسیار زیبا و منطقی در مقابل حکومتی ست که نه تنها نسبت به میراث فرهنگی باستانی و یا غیرمذهبی ایرانیان بی توجه است، بلکه به بهانه های مختلف دست به ویرانی، یا چپاول آن ها زده است. آن ها برای این دیدارها از جیب خودشان هزینه می کنند، در حالی که می توانند به دیدن اماکن مذهبی بروند که حکومت مرتب تبلیغ می کند، و امکانات زیادی هم در اختیار دیدار کنندگان می گذارد.

من باور دارم دور نیست، زمانی که پس از فروپاشی این رژیمِ ازادی کشِ فرهنگ ستیز،  مردمان ـ مالی و قدمی ـ برای ترمیم و نوسازی میراث فرهنگی و تاریخی ویران شده ی سرزمین مان بشتابند، و حتی بسیاری از آثار را که در دست کلکسیونرهای شخصی در این طرف و آن طرف جهان هست خریداری و به ایران آزاد شده ی خود هدیه کنند.

نوزدهم آوریل ۲۰۱۹

————-

۱ـ مطلب مهر که تقریبا در بیشتر نشریات دولتی بازنشر شده است

۲ـ  بخشی از اشیای ربوده شده از موزه ها، که افشا شده:

لوح زرین هخامنشی از موزه ملی ۱۳۶۰، سرقت تعدادی سکه طلا و نقره و یک گردنبند از نمایشگاه موزه ملی ایران در سال ۱۳۷۰، سرقت ۳۸۵ سکه طلا و نقره و شش قلمدان از موزه ملی در سال ۱۳۷۱، سرقت شش قلم شی فرهنگی از کاخ نیاوران در سال ۱۳۷۴، سرقت ۲۱ قلم اشیای عتیقه از موزه آبگینه و سفالینه در سال ۱۳۷۹، ناپدید شدن یک کتیبه سنگی از موزه ملی در سال ۱۳۸۰، سرقت یک تابلوی نقاشی از موزه هنرهای ملی و یک روتاقچه ای زری از کاخ صاحبقرانیه در سال ۱۳۸۱ سه تابلوی نفیس قاجاری و صفوی از موزه رضاعباسی و …

و صدها اثر تاریخی با ارزش که به طور رسمی اعلام نشده و سازمان میراث فرهنگی جلوی انتشار خبر آن ها را گرفته است.