امیرسام گودرزی
ورامین را که به سمت تهران بروی، همان اولهای مسیر گل تپه و قرچک، پسران نوجوانی را می بینی که کیسه پلاستیکی در دست گرفتهاند و در کنار مردان پیشانی چروک خورده ایستادهاند لب خیابان.
تا پیش از شیوع کرونا و افزایش نرخ بیسابقه تورم، تنها دو الی سه نقطه از مسیر ورامین-قرچک، کارگران فصلی و روزمزد در کنار خیابان میایستادند. اما امروز جای جای این مسیر کارگران نوجوان، جوان، میانسال و سالمندی را میبینی که برای یک لقمه نان زیر گرمای آفتاب روی دو پای خود میایستند تا شاید ماشینی در کنارشان توقف کند و بخواهد که برای چند ساعتی آنها را به کارگری بگیرد و به معنای واقعی نان بازوی خویش بخورند.
در گل تپه، مجسمه مدرس − همان که گفت «سیاست ما مثل دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما» − وسط بلوار خود نمایی میکند. دو طرف خیابان، کنار پل عابر پیاده زنگ زدهای، کمتر از ۱۰پسر بچه گرد هم جمع شدهاند و به صحبتهای پیرمردی که وسطشان نشسته گوش میدهند. بیشترِ مردان، افغانستانیاند. بچهها، بیشترشان زیر ۱۸ سال هستند. توانستم بفهمم که سه نفرشان افغان هستند، بقیه ایرانی؛ پدران و مادرانشان از شهرهای دیگر کشور نظیر خراسان جنوبی، ایلام، قم، اراک و … به تهران آمدهاند تا کاری پیدا کنند. اما از بد روزگار نه تنها کاری پیدا نکردهاند بلکه حالا به حاشیه تهران برای زندگی و کارگری رانده شدهاند.
میلاد نام یکی از همان پسر بچههای کارگری است که حاشیه خیابان برای یافتن کار میایستد. قدی کوتاهتر و بدنی لاغرتر نسبت به بقیه همسنهای خود دارد. پس از کلی این پا و آن پا کردن تصمیم به حرف زدن می گیرد. از مهاجرت به قرچک در دی ماه پارسال میگوید؛ اینکه با چه امید و آرزویی خانه و کاشانه خود را میفروشند تا از روستاهای بیرجند به استان تهران بیایند و پدر خانواده در یکی از شهرکهای صنعتی نزدیک ورامین کار کند. مهاجرت به قرچک همان و خانه پیدا نکردن همان! تصمیم بر این میشود که دو ماهی را در خانه ۷۰متری پسرعموی پدر زندگی کنند. اما بهمن ماه که میشود ویروسی به نام کرونا به جان جهان میافتد. ایران هم که از جهان استثناء نیست. اسفند میشود، شهرک صنعتی تعدیل نیرو میکند و پدر از غصه اخراج شدن و نان نداشته شب سه فرزند و خجالتِ زندگی در خانه پسرعمو، سکته میکند. میلاد ۱۴ ساله از مرگ پدر با بغض میگوید. دست به چشمان خیس خود میکشد و ادامه میدهد: «هنوز تو اتاق جوادآقا زندگی میکنیم. یک هفته بعد از مرگ بابا میام گوشه خیابون تا بلکه یکی کارگرد روزمزد بخواد. دو روز کار هست پنج روز کار نیست.» به میلاد میگویم پس درس و مدرسه را چه میکنی که جواب میدهد: «نون واجبتره یا درس!»
یک کیلومتر جلوتر دوباره پاتوق دیگری از کارگران به چشم میخورد. این بار تنها یک پسر حدوداً ۱۶-۱۸ساله افغانستانی میان تعدادی میانسال حضور دارد.
محمد پا به پای پدر از خرداد ماه، هر روز به پاتوق میآید. به سلیمان، پدر محمد میگویم چرا این بچه را از درس و مدرسه انداخته ای و در این سن کم بچه را به کار میگیری. جواب میدهد که اولاً این (اشاره به محمد) بچه نیست و دوم اینکه خودش هم از ۱۰سالگی کار میکرده. الان هم برای گذران زندگی تمام اعضای خانواده باید کار کنند. میگوید که همسرش و یکی از دخترانش در خانههای بالاشهر تهران به نظافت و تمیزکاری میپردازند.
در ابتدای قرچک، کنار ایستگاه اتوبوس زرد رنگ دوباره پاتوق دیگر کارگران فصلی و روزمزد است. اینجا تعداد کودکان بیشتر از چند پاتوق دیگری است که در مسیر وجود داشتند. بیشتر ایرانی هستند. حسین و سالار، محمدرضا و آرمان، نوید و محمدحسین و … نیز سرگذشتی شباهت آمیز به میلاد و دیگر کودکان کارگر دارند.
احمد ۵۶ ساله میگوید که بیشتر از ۱۸ سال است که کارگری میکند اما هیچ سالی به اندازه امسال کودکان کارگری که به پاتوقها برای کار بیایند را ندیده است. میگوید که نان شب و گرسنگی بچه و مرد نمیشناسد، محتاج دو قران و غذا که باشی، ۱۰سالت هم که باشد تن به هرکاری میدهی.
شمار فزاینده کودکان کار
اردیبهشت سال ۱۳۹۰، معاون سازمان خدمات رفاه و مشارکتهای مردمی شهر تهران گفت: بر اساس آمارهای موجود تعداد کارگران فصلی تهران حدود ۵۰ هزار نفر برآورد میشود.
۹ سال از اردیبهشت سال ۱۳۹۰ گذشته و براساس مشاهدات میدانی و وضعیت اقتصادی به نظر میرسد که آمار کارگران فصلی افزایش یافته باشد. البته که تاکنون مراجع رسمی نتوانسته آمار کارگران فصلی تهران را برآورد کند چرا که هیچ پایگاه اطلاعاتی تاکنون این اطلاعات را جمع آوری نکرده است.
شهریور سال ۱۳۹۷ نیز مدیرکل بهزیستی استان تهران ضمن اشاره به دوبرابری تعداد کودکان کار و خیابان در تهران نسبت به متوسط کشوری، گفت: در ۶ ماه نخست سال ۱۳۹۷، سه هزار و ۲۴۴ کودک کار و خیابان مورد پذیرش قرار گرفتهاند. از این تعداد کودک ۵۰۴ نفر ( ۱۶ درصد) ایرانی و دو هزار و ۲۷۴نفر ( ۸۴ درصد) خارجی بودهاند.
آخرین آمار کودکان کار استان تهران نیز مربوط به همان سال ۱۳۹۷ است.
حال تصور کنید که با افزایش نرخ تورم، تحریمها، کرونا، دلار ۳۰ هزارتومانی و تعطیلی کارگاهها و کارخانهها، چه میزان تنها به تعداد کودکان کارگری که باید نان آور خانه باشند، اضافه شده است. این کودکان کارگر خود کودکان کارگران هستند. حال و روز آنان نماد وضعیت خانوادههای کارگری است.
منبع: رادیو زمانه (مستقر در هلند)، ۲ اکتبر ۲۰۲۰