چهارم آبان ۱۳۱۸: ۸۱ سال پیش در چنین روزی یحیی دولتآبادی در تهران درگذشت.
یحیی دولتآبادی در سال ۱۲۴۱ در دولتآباد اصفهان زاده شد. پدرش از روحانیان روشنفکر اصفهان بود: “اگرچه پدرم در آداب و معاشرت ضربالمثل بود ولی ما با او معاشرت نداشتیم. انس و علاقه بیشتر به مادرم بود که با هوش و در اداره خانواده کمنظیر بود”.
پنج ساله بود که او را به ملاباجیها (زنان قرآنخوان) سپردند تا قرآن بیاموزد. دو سال پس از آن برایش آموزگار سرخانه گرفتند. ۱۱ ساله بود که پدرش او را با خود به عراق برد و در آنجا به چند روحانی سپرد ولی او آنجا را آلوده و بیثمر توصیف میکند.
چندی در مشهد و تهران خوشنویسی و حکمت آموخت و در ۲۰ سالگی به اصفهان بازگشت و نخست تحصیل دانشهای قدیم را برای جانشینی پدرش پی گرفت: “ناآگاهی عوام و رفتار ریاکارانه روحانیان در نظم بسیار نامساعد بود لذا در این خیال بودم که از روحانیت درگذرم”.
۳۶ ساله بود که با همکاری چند روشفکر دیگر “انجمن معارف” را گشود که کار و هدفشان پدید آوردن و رواج دانشهای نوین بود:
“گر ملت ما دانا ور دولت ما خواهان از مدرسه هر حرفی گوییم روا باشد”.
او چند کتاب آموزشی برای دبستان و آموزگاران کودکان نوشت که نامآشناترینشان “کتاب علی” چاپ ۱۲۷۷ در تربیت کودکان است و نخستین کتاب درسی که در آن به ضرورت تحصیل دختران اشاره شده است: “صفحه خاطر کودک در بدو تولد آینه مصفا است. آغوش مادر نه تنها دبستان آموزگاری طفل بلکه اول مرحله خوشبختی و بدبختی اوست”.
۴۶ ساله بود که در هنگام “استبداد صغیر” به آذربایجان، گرجستان و سپس عثمانی تبعید شد و هرجا زیست یک بنیاد آموزشی پدید آورد. او چند دوره نماینده مجلس شورا بود و در آن هنگام نیز در راه پیشبرد دانشهای نوین و سوادآموزی به دختران تلاش بسیار کرد.
او همواره در راستای نوگرایی و دگرگونی میکوشید، شعر نو میگفت و حتا پیشنهادهایی برای اصلاح خط فارسی داشت: “در خط دیگران لفظ وسیله شناسایی معنی است و در خط ما بدبختانه معنی وسیله شناختن لفظ است”.
ماندگارترین اثر او زندگینامه خودنوشتاش “حیات یحیی” است که تاریخ جنبش مشروطه هم هست. ۷۵ ساله بود که “مدرسه سادات” را بنیاد نهاد. با اینهمه به خاطر باورهای بابیاش چند سال قبل آرامگاه او را ویران کردند.
یحیی دولتآبادی در ۷۷ سالگی در تهران درگذشت.
برگرفته ای سایت صدای آلمان (دویچه وله) به زبان فارسی، ۲۵ اکتبر ۲۰۲۰