پنجم آذر ۱۲۵۱ ؛ ۱۴۸ سال پيش در چنين روزی غلامحسين درويش در تهران زاده شد. نخستين بار صدای تار او بود كه در سال ۱۲۸۵ بر صفحه گرامافون ضبط شد.
پدر غلامحسين درويش (درويشخان) كارمند پُست بود و حجرهای در كنار سازسازان بازار داشت و سهتار مینواخت.
۱۱ ساله بود كه پدرش او را به “دسته موزيك” دارالفنون سپرد تا نخست طبل كوچك و سپس شيپور و سرانجام تار بياموزد. البته مقدمات سهتار را خود به فرزندش كه او را “درويش” صدا میزد ياد داده بود.
۱۴ ساله بود كه عضوی از “عمله طرب” عزيزالسلطان فرزند نازپرورده ناصرالدينشاه شد و چند سال پس از آن به نوازندگی در دربار پسر مظفرالدينشاه به نام شعاعالسلطنه پرداخت.
اما از آنجا كه طبعی آزادمنشانه داشت خودكامگی درباريان را برنمیتابيد، تا آنجا که شعاعالسلطنه بر آن شده بود انگشتان او را قطع کند، زیرا جز شاهزاده برای دیگران نیز ساز میزد؛ پس درویش به سفارت انگليس پناهنده شد و از گزند شاهزاده رهايی يافت.
او تار را نزد آقاحسينقلی آموخت و از آنجا كه نت و نغمهها و ضربآهنگهای اروپايی را در دارالفنون فرا گرفته بود، توانست تكنيكها و روشهای غربی را به موسيقی ايرانی وارد كند و تنوعی بیسابقه به آن ببخشد.
او نوآوریهای بزرگی در موسيقی ايرانی كرد: سيم ششمی در كنار سيم بم به تار افزود تا امكان كوکهای تازهای به اين ساز بدهد، پيشدرآمد و رِنگ را در قطعات موسيقی ايرانی جا انداخت و نخستين آهنگهای بغرنج را بر سرودههای ماندگار چند شاعر از جمله ملکالشعرای بهار ساخت كه شناختهترين آنها “باد خزان” در مايه افشاری و “ز من نگارم” در دستگاه ماهور است:
“ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد
جز اعتصام و جز استقامت
وطن علاج دگر ندارد”.
او نخستين كسی بود كه كنسرت به ويژه كنسرتهايی جهت گردآوری برای نيازمندان و آسيبديدگان ترتيب داد و اولين آموزگاری بود كه كلاسهای حرفهای موسيقی برپا كرد و به شاگردان ممتازش پس از امتحان، يك نشان به شكل تبرزينی از طلا، نقره يا مس داد.
۳۰ ساله بود كه به “انجمن اخوت” كه صفاعلی ظهيرالدوله پايهگذاری كرده بود پيوست و پا به پای آنها به پشتيبانی از جنبش مشروطيت برخاست.
او را نخستين قربانی تصادف خودرو در ايران دانستهاند و او اولين كسی بود كه در مجلس ترحيمش به جای ناله و ندبه موسيقی نواخته شد.
غلامحسين درويش در ۵۴ سالگی در زادگاهش درگذشت.
برگرفته ای سایت صدای آلمان (دویچه وله) به زبان فارسی، ۲۶ نوامبر ۲۰۲۰