چهارم دی ۱۳۱۰؛ ۸۹ سال پیش در چنین روزی احمد محمود در اهواز زاده شد: “برای نوشتن شناخت لازم است و من خصوصیات مردم جنوب را خوب میشناسم”.
احمد اعطا با نام هنری محمود در یک خانواده پرفرزند رشد کرد. پدرش بنّا بود: “بیقراری و ناسازگاری وجوه مشخص روزگار جوانی من بود. اگر بنا باشد مشاغلی را که داشتهام تعداد کنم، از ۲۰ میگذرد”.
نوجوان بود که به حزب توده پیوست: “گرفتار امر سیاست شدم و بعد، زندان و زندان و تبعید”. ۱۹ ساله بود که دبیرستان را شبانه گذراند و به دانشکده افسری راه یافت که آن هم بیشتر به خاطر همکاریاش با حزب بود.
به گفته خودش در شغلهای گوناگون ناپیگیر بود، اما از آغاز کار نوشتن را جدی گرفت: “نمیدانم این درد چه وقت و چگونه به جانم افتاد، اما میدانم که اولین نشانه بالینی آن در سال ۱۳۳۳ بروز کرد وقتی داستانکی نوشتم با نام “صُب میشه” و در یکی از مجلات پرتیراژ آن روزگار (امید ایران) چاپ شد.”
۲۳ ساله بود که برای دومین بار به خاطر فعالیتهای سیاسی به زندان افتاد و پس از دو سال به بندر لنگه تبعید شد: “از تبعید که برگشتم، دیدم هیچ ندارم. دیدم همه چیز عوض شده. همه دنبال کار و زندگی و درآمد. این دوره در داستان بلند “بازگشت” آمده است”.
۲۷ ساله بود که نخستین جُنگ داستانهای کوتاهش را خودش چاپ کرد. ۳۵ ساله بود که در تهران مقیم شد تا به دستاندرکاران کتاب نزدیکتر باشد.
۴۳ ساله بود که نخستین و ماندگارترین رمانش، “همسایهها” را به چاپ رساند: “سال ۱۳۴۲ (۳۲ ساله) نوشتن “همسایهها” را آغاز کردم، سال ۴۵ نوشتنش تمام شد ولی کسی چاپش نمیکرد. برای آن روزها رمان حجیمی بود”.
این اثر روایت جنبش ملی شدن صنعت نفت از منظر خالد نوجوان است که به سیاست کشیده میشود، به زندان میرود و بعد او را به خدمت اجباری سربازی میبرند.
جملههای کوتاه، نثر روان و بیپیرایه و واقعگرایی اجتماعی، داستان را با استقبال بسیار روبرو کرد: “داستان، تعریف اشیا یا حوادث نیست، بلکه تعریف است در حرکت. رمان موجودی است زنده. نبض باید در لحظه لحظه اشیای طبیعی و غیر طبیعی، در انسان و در کلام بزند”.
او شخصیتهای داستانهایش را از بومیان جنوب میگرفت و گویش آنها را به کار میبرد: “البته بیشتر مربوط میشود به بافت لهجه جنوب و نه لفظ و لغت جنوب”.
احمد محمود در ۷۰ سالگی در تهران درگذشت.
برگرفته ای از سایت صدای آلمان (دویچه وله) به زبان فارسی، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۰