هزاران نفر از شهروندان افغانستانی از کشور خودشان یا همانزمان که در ایران سکونت داشتند، در پی وعدههای جمهوری اسلامی یا بر اساس باورهای مذهبی خود به «لشکر فاطمیون» پیوستند؛ شاخه نظامی نیروی «قدس» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که متشکل از مهاجران و شهروندان افغانستانی بود. هیچگاه مشخص نشد آمار این جنگجویان که در خدمت جمهوری اسلامی برای مقابله با نیروهای مخالف دولت سوریه و علیه «داعش» جنگیدند، چند نفر بود؛ همانطور که هیچوقت معلوم نشد چند تن از آنها در آن جنگ کشته شدند.
دی ماه سال گذشته، «بلقیس روشن»، نماینده مجلس افغانستان اعلام کرد دستکم پنج هزار افغانستانی زیر پرچم فاطمیون در سوریه کشته شدهاند. از سوی دیگر، «محمدجواد ظریف»، وزیر امور خارجه ایران در گفتوگو با تلویزیون «طلوع» تاکید کرد که نیروهای افغانستانی داوطلبانه به لشکر جمهوری اسلامی پیوستهاند.
در این گزارش، یکی از اعضای سابق لشکر فاطمیون از چگونگی پیوستنش به این شاخه نظامی نیروی قدس سپاه و همچنین آنچه در جنگ سوریه بر او و همرزمانش گذشته، روایت کرده است؛ اظهاراتی که بیانگر ادعای دروغین وزیر امور خارجه ایران هستند.
خودش را «علیرضا» معرفی میکند. ۲۷ سال دارد و چهار دوره مختلف زیر پرچم فاطمیون در جهت منافع حکومت اسلامی حاکم بر ایران در سوریه جنگیده است. او در منطقه «برچی»، از جمله مناطق «هزاره»نشین [شیعیان افغانستان] در شهر «کابل» زندگی میکرد. اما فقر و بیکاری باعث شده بود که برای کمک به تامین معیشت خانوادهاش، به ایران هجرت و کارگری کند.
او به دلیل نداشتن مدرک اقامت، مثل بسیاری از افغانستانیها در ایران، «غیرقانونی» به حساب میآمد و در یکی از بازداشتها، ناچار شد به لشکر فاطمیون بپیوندد تا به کشورش برگردانده نشود.
یکی از روزهایی که مشغول به کار ساختمانی بود، ماموران نیروی انتظامی به محل کارش رفتند و شهروندان افغانستانی فاقد مدرک را بازداشت کردند. خودش میگوید تنها دو گزینه مقابلش وجود داشت؛ یا برگردانده شدن به افغانستان یا جنگیدن زیر پرچم لشکر فاطمیون.
به گفته علیرضا، بعد از بازداشت و انتقال به بازداشتگاه، ماموران پلیس ایران به آنها گفته بودند اگر برای جنگ به سوریه بروند، جمهوری اسلامی به آنها مدرک قانونی میدهد. این مهاجر افغانستانی هم ترجیح داد تن به آن جنگ بدهد. فردای روز بازداشت، یک خودرو به آنجا رفت و تمامی مهاجران را برای آموزش نظامی، از بازداشتگاه خارج کرد.
به روایت بسیاری از اعضای سابق لشکر فاطمیون، جمهوری اسلامی پس از در اختیار گرفتن این نیروها، از آنها مشخصات یکی از بستگانشان را میگرفت تا در صورت کشته شدن، به آنها خبر دهد. اما حتی این پیشنهاد را هم به علیرضا نداده بودند.
علیرضا و دهها مهاجر افغانستانی دیگر به یکی از پادگانهای نظامی در تهران منتقل میشوند تا طی ۲۱ روز یاد بگیرند چه طور بجنگند. او تا آن لحظه با هیچ جنگافزاری سر و کار نداشت و کمتر از یک ماه زمان به او داده بودند تا یاد بگیرد انسان بُکُشد.
در مقایسه با افغانستان، این مدت زمان، کوتاه است. در افغانستان دوره آموزش نظامی چهار ماه است: «برای ما مثل خودکشی بود. بسیاری از ما استفاده درست از جنگافزار را در آن مدت کوتاه یاد نگرفته بودیم. اما چارهای برایمان نمانده بود.»
در آن ۲۱ روز، فقط آموزش نظامی برقرار نبود، مبلغان مذهبی روی ذهن و ایدئولوژی مهاجران افغانستانی هم کار میکردند: «این تبلیغات بسیار تاثیرگذار بودند. ذهنیت ما را تغییر دادند. پس از دوره تعلیم، اعتقاد ما نسبت به گذشته خیلی محکمتر شده بود. به ما میگفتند که شما قرار است از حرم دفاع کنید. اما آنچه گفتند، دروغ بود و با حقیقتی که در جنگ مواجه شدیم، زمین تا آسمان فرق داشت.»
علیرضا و هموطنان همرزمش قدم به میدان جنگ گذاشتند. اما او هم مثل بسیاری از روایتهایی که از اعضای سابق لشکر فاطمیون وجود دارد، تاکید کرد که سلاح لازم و کافی در اختیار نداشتند در حالیکه نیروهای ایرانی سر تا به پا مسلح بودند: «مثلا از هر ۳۰ ایرانی، ۲۹ نفرشان به دوربین شب مجهز بودند. اما برای هر ۱۵۰ نفر از ما افغانستانیها، یک دوربین شب اختصاص داده بودند. بقیه هم تنها یک کلاشنیکف با سه تفنگ و دو نارنجک همراه داشتند. برای همین بود که تلفات ما بسیار زیاد شد. ما خط مقدم بودیم و نیروهای ایرانی خط دوم نبرد بودند اما بسیار مجهزتر از ما.»
به گفته علیرضا، سلاحی که در اختیار اعضای لشکر فاطمیون قرار گرفته بود، توانایی نبرد از راه دور را نداشت: «با کلاشنیکف نمیشود از فاصله دور به دشمن تیراندازی کرد. برای همین باید به کمترین فاصله میرسیدیم. ما مجبور بودیم به ۵۰ متری دشمن برسیم و هم با داعشیها و هم با مخالفان حکومت سوریه بجنگیم. ما را به این فاصله میفرستادند و اگر همانجا میتوانستیم دشمن را بگیریم که هیچ، در غیر این صورت بچهها قیچی میشدند. هرکس میماند، کشته میشد و هرکس میتوانست فرار کند، زنده میماند. ما از کمبود سلاح شکایت داشتیم و مدام به ما وعدههای بیعمل میدادند. شبها ناگهانی همه را به میدان نبرد میبردند اما تجهیزاتی به ما نمیدادند. ما حتی میدانهای نبرد را هم نمیشناختیم و شب تا صبح در حال جنگ بودیم.»
جنگ سوریه در سال ۱۳۹۸ فروکش کرد و علیرضا به همراه بسیاری از جنگجویان لشکر فاطمیون که جان سالم به در برده بودند، به ایران یا افغانستان برگشتند. او هم چهار ماه در مغازه مواد غذایی در تهران کار کرد و در نهایت با روحی خشونتدیده و زخمی به افغانستان بازگشت.
زندگی اعضای سابق لشکر فاطمیون در کشور خودشان پس از بازگشت، در دنیایی از ناامنی جریان دارد. آنها جرات بیان واقعیت را ندارند. از نظر حکومت افغانستان، جنگیدن آنها به عنوان نیروهای نیابتی در خدمت جمهوری اسلامی غیرقانونی است و از سوی دیگر، میان شهروندان اهل سنت، دید مثبتی نسبت به آنها وجود ندارد و آنها را «تروریست» مینامند. با فروکش کردن جنگ در سوریه، بسیاری از نیروهای داعش در افغانستان سربلند کردند. جان این شهروندان افغانستانی از همهجهت در خطر و ناامنی قرار دارد.
این در حالی است که هزاران نفر از آنها در جنگ برای جمهوری اسلامی کشته شدند، آنهایی هم که با تن و روح زخمی از جبهه بازگشتند، وعدههای جمهوری اسلامی را دروغ دیدند. زندگی آنها با اعتماد به وعدهها و باورهای جمهوری اسلامی حالا به کابوسی بیبدیل میماند.
بسیاری از افغانستانیها و همچنین بسیاری از مقامات افغانستان معتقدند که جمهوری اسلامی میتواند از اعضای لشکر فاطمیون که حالا جنگدیده هم شدهاند، به عنوان نیروهای نیابتی خود در افغانستان استفاده کند؛ یعنی افغانستانیها را علیه هموطنان خود مسلح کند.
علیرضا این فرضیه را رد نمیکند، میگوید در حال حاضر جنگجویان فاطمیون پس از بازگشت به افغانستان، در غرب، شمال و مرکز این کشور مستقر شدهاند.
تمام این روایت و روایتهای مشابه آن را میتوان مقابل ادعای وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی قرار داد که در گفتوگو با تلویزیون طلوع، در چشمان خبرنگار و دوربین زل زد و گفت: «ما کسی را به سوریه نمیفرستیم. برادران ما به آنجا به صورت داوطلب رفتند. […] آنها به خاطر اعتقادات خودشان رفتند.»
ظریف حتی پا را فراتر گذاشت و در توصیه به حکومت افغانستان گفت: «اینها [لشکر فاطمیون] بهترین نیروهایی هستند که اگر دولت افغانستان تمایل داشته باشد، میتواند با توجه به سابقه رزمشان با تروریستها و داعش، کمکی به دولت افغانستان باشند.»
این در حالی است که ظریف به خوبی میداند این پیشنهاد هم مثل باقی اظهاراتش در این خصوص، ادعایی بیش نیست. حتی اگر دولت افغانستان به فرض محال هم بخواهد به این پیشنهاد فکر کند، نه از نظر حقوقی و نه از نظر امریکا که این لشکر را به عنوان گروه حامی تروریسم تحریم کرده است، عملی نیست. اعضای لشکر فاطمیون که به عنوان خط شکن در جبههها در جهت منافع جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار گرفتند و میانشان کودکسربازهای بسیاری وجود داشت، حالا زندگی خود را باخته میدانند که نه حکومتشان آنها را میخواهد، نه بخش بزرگی از هموطنانشان. آنها ابزاری بودند در خدمت جمهوری اسلامی.
برگرفته ای از سایت ایران وایر، ۴ فوریه۲۰۲۱